نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

دونه برف

چهارشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۸، ۰۸:۲۰ ق.ظ

 

سلام

 

امروز موقع برگشتن از باشگاه، هوا تاریک شده بود و داشت برف هم میومد.

داشتم فکر میکردم این دونه های برف دارن به هم چی میگن؟

 

شاید یکیشون نگرانه که وقتی برسه زمین چی میشه. شاید دونه هایی که آخر کارن و به زمین دارن میرسن، بیشتر به این فکر میکنن و یه داستان هایی برای خودشون سر هم کردن و یه فرضیه هایی دارن ازین که بعد این چی میشه. بعد اون داستان ها گوش به گوش منتقل شده به دونه هایی که بالاترن. این دونه کوچیکه هم که تازه از ابر جدا شده و شکل کریستال برف رو به خودش گرفته، یکی از این قصه ها رو شنیده. شنیده ولی نمیدونه چرا باید قبولش کنه.

از یه طرف میترسه که نکنه این آخر خط باشه؟ براش مهمه که از ابر جدا شده و وجود مستقل پیدا کرده. یه شکل خوشگل داره. شکلی که با هر دونه ی برف دیگه ای که دیده فرق داره. بعضی دونه برفا میگن که هر کریستال برف یه شکل داره و هیچ دونه ای شبیه اون یکی نیست. بخاطر همینه که فکر میکنه خیلی خاصه و به استقلالش افتخار میکنه.

ولی میترسه. میترسه از عمر محدودش. 

 

من که داشتم اینا رو نگاه میکردم، میدونستم که این آخر خط دونه ی برف نیست. دونه ها روی زمین جمع میشن و یه کپه برف درست میکنن. بعدم آب میشه و برمیگرده به زمین. بعد دوباره هرچی هست بخار میشه و سال بعد همین اتفاق دوباره میفته.

ولی اون دونه برف که این رو نمیدونه. 

برای خودش غرور داره. برای خودش استقلال داره و شکل خودش رو دوست داره. بعضی وقتا خودش رو با بقیه دونه های برف مقایسه میکنه.

شاید عمرش 20 دقیقه باشه ولی تو این عمر 20 دقیقه ای، زندگی میکنه، تصمیم میگیره، با باد اینور و اونور میره و فکر میکنه این مسیر رو خودش انتخاب کرده. 

ولی نمیدونه. نمیدونه این جدا شدنش از ابر بزرگ، قسمت کوچیک و غیر قابل پیشگیری از یه چرخه ی بزرگ بوده، برای این که بتونه این چرخه ادامه داشته باشه لازم بوده که یه دونه ی مستقل بشه. هیچ وقت به شکل ابر نمیتونسته بیاد پایین و به زمین برسه.

 

بیچاره دونه های برف :) کاشکی میشد بهشون بگم ناراحت نباشید. بعد از این هم هست.

  • ظریف

نظرات (۳)

بنظر نمی رسه تناسخ نظریه درستی برای مسیر زندگی انسان ها باشه.

پاسخ:
نمی‌دونم. بنظرم بهشت و جهنم یه مدل ساده کردن قضیه است. اگه قرار بود بازی آنقدر ساده تموم بشه، خدا سیستم به این پیچیدگی رو درست نمی‌کرد. در ضمن الگو ها تو طبیعت تکرار میشن. شاید یه دلیل این که می‌خوابیم اینه که بیداری در مقایسه با خواب رو ببینیم و بسطش بدیم به مرگ در مقایسه با بیداری. همون طور که lucid dream میتونیم بشیم، تو این دنیا هم میشه بیدار شد. امام علی یه حرفی داره که تو جلال رو یه دیواری نوشته بودن. میگه که مردم خوابند و وقتی میمیرن بیدار میشن. همون طور که خواب و بیداری هی تکرار میشه، این اگه تکرار نشه اشتباهه. چون بازی تموم میشه. خدا هم کارش خلق کرده نمیتونه یه جا بشینه. اگه بشینه دیگه وجود نداره. بعد مرگ هر چیزی باشه به پیچیده تر شدن وجودمون کمک می‌کنه که به خدا بودنمون نزدیک تر بشیم. ولی پیوستگی قضیه ایجاب می‌کنه که آدمیزاد تلاش کنه تا خدا بشه. پس بعد مرگ مون قطعا وجود داشتنمون تموم نمیشه و یهو به آخر کار نمی‌رسیم. تازه اصل کار شروع میشه. اون بنده خدا هم تو تناسخش میگه که اگه درست راه رو انتخاب نکنیم تو همین صد سال آینده دوباره باید بیایم و یه امتحان دیگه بدیم. اگه درست هم انتخاب کنیم دفعه ی بعدی که بقیه انسان ها آنقدر پیشرفت کردن که به مرحله جدیدی از خداشناسی رسیدن رو زمین میایم که یکم آسون تره.
یاد اون برفایی که خوردم افتادم o_Oچه سرنوشت متفاوتی !
پاسخ:
خخخخ بیچاره برفا :))

چقدر قشنگ:) 

پاسخ:
ممنونم :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی