نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

او سی دی

چهارشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۷، ۱۱:۲۹ ب.ظ

سلام


یکی از استادای اینجا هست OCD داره، OCD اگه نمیدونید، همون چیزه اس که خانم دکتر افشار تو اون سریاله داشت، ولی معنی کلیش اینه که تو یه سری موضوع خاص میخوان یه چیزی رو پرفکت کنن، مثلا همه کتابا یه سطح باشه تو قفسه و ... ، همه تا حدی دارن ولی بعضیا بیش از حد و به طور دائم و همون طور که OCD مخفف Obsessive Compulsive Disorder هه به صورت واقعا کنترل نشده دارنش، حالا، این استاده، که من یکی از TA هاشم خیلی واقعا بعضی کاراش خنده داره،

مثلا یه ایمیل فرستاده بود که برای کوییز جای TA ها رو مشخص کنه، ایمیله رو اگه پرینت میگرفتید یه صفحه A4 بود، تو این ایمیله، اسم منو با یکی دیگه جابجا نوشته بود، یه ایمیل عذرخواهی فرستاد و یه ایمیل جدید با جمله بندی جدید و دوباره یه صفحه A4 نوشته بود که توش این دوتا اسم رو عوض کنه. کل ایمیل رو تو چند جمله کوتاه میشد نوشت انصافا.

سال پیش مثل این که سر کوییز دست چپ ها رو از دست راست ها جدا کرده مثلا :))) که پشت سر هم بشن سر جلسه.(صندلیا خیلی فاصلش خوب بود اینطوری نبوده که مشکل ایجاد کنه اصلا)

سر آزمایشگاه، اگه کسی سوال بپرسه خیلی توضیح میده و میخواد کدی که بچه ها میزنن 100% شبیه چیزی که میخواد بشه.

دقت کرده باشید سالن آمفی تئاتر(؟) معمولا ردیفای اولش کمتر صندلی داره و میره عقب بیشتر میشه دیگه، (حداقل بعضیاشون اینجورین) بعد تو یه همچین محیطی اگه بخواید برگه های کوییز رو یکی در میون بزارید رو صندلی ها ، همه پشت هم نمیفتن، دیروز داشت برامون 15 دقیقه اینو توضیح میداد که چکار کنیم، خودش هی عصبی میشد و عذر خواهی میکرد و آخرش گفت متاسفانه راهی نیست به جز این که بعضیا تو ردیفای عقب دوتا فاصله بینشون باشه. دنیا همیشه پرفکت نیست!! :))

خیلی دقیقه، ساعت هایی که TA هستیم رو اول ترم با دقت یک ساعت برامون تو اکسل داد و مثلا اگه قراره 83 ساعت TA باشیم دقیقا 83 ساعت کار میخواست!

داشتیم میرفتیم سر کوییز مثلا یه 4 دقیقه راه بود تا محل کوییز، میپرسید از چمن ها بریم راه کوتاه تر میشه یا از فلان جا و ... همه چیز رو میخواد بهینه کنه

یکی از بچه های کانادایی میگفت شاید دلیلش همینه که تو این سن(فکر کنم 45) هنوز مجرده! :))

زمان بندی هاشم خیلی خوبه، یه چیزی رو که میشه تو 10 دقیقه صحبت کرد اولا 3 ساعت براش جلسه میزاره، بعد سر 180 امین دقیقه هم کارش تموم میشه ! خیلی دقیق، میگه 13:10 یه جاییه 13:10 واقعا میرسه

بنده خدا!

  • ظریف

شنبه شب

يكشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۷، ۰۷:۰۷ ب.ظ

سلام

دیشب 4 بار یه خواب رو دیدم........ 

یکم تب داشتم فکر کنم این به موضوع کمک کرد. 

کلا تو توهم بودم. هر دفعه خواب جدیده شروع میشد یه راه دیگه رو انتخاب میکردم ولی بازم تهش شکست میخورد... باند توزیع کوکایینمون...

هر دفعه هم فکر میکردم این واقعیه دیگه، شروع میکردم جلو میرفتم حتی خواب قبلیمو تو یکی دوتاشون برای بقیه تعریف کردم ولی میرفت جلو و مسیر به ملحق شدن به باند توزیع کوکایین ختم میشد و تهشم بخاطر یه مشکلی کار لو میرفت.

............... 

صحبت از توهم شد،

بعضیا هستن از اعتماد به نفس زیاد خیلی متوهم میشن. 

بزارید اینجوری بگم. من کلی برد ساختم ولی هیچ وقت نمیام افتخار کنم و پروژه ها و چیزایی که توشون بودم رو بزنم تو سر بقیه. دوستام هم همین اخلاق رو دارن چرا؟ چون رو راستیم با خودمون این چیزایی که ساختیم پشیزی هم نیست در برابر کارایی که آدمای بزگتر انجام میدن. من مبدل 2 کیلووات مثلا ساختم، ملت مبدل 2 مگاوات ساختن، نمیام هیچ وقت بگم دمم گرم چقدر خفنم. ولی وقتی اومدم اینجا یکی از بچه ها بود بعد دوسال ارشد خوندن، حس میکرد که چیز خفنی درست کرده و به این که ارشدش رو اصلا دوساله تموم کرده بود خیلی افتخار میکرد.

نمیدونم بعضیا حالیشون نمیشه کارایی که میکنن اسباب بازی بدرد نخوریه که بدرد مقاله ها میخوره فقط؟ 

خیلی بدم میاد یه نفر خیلی میگه من من من.

ایشون تازه جلسه دفاعشم بسته برگزار کرده بود که بقیه بچه ها ایده هاش رو ندزدن.!

نمدونم والا چقدر میتونن ملت توهم داشته باشن. 

آدم خوبی بودا، خیلی به من کمک کرد برای راه افتادنم ولی متوهم بود.

بردی که زده بود شماتیکش رو از پسر عموش گرفته بود که آدم خفنیه. وسط کار ازون کمک گرفت چون نمیتونست برد رو راه بندازه. یه موجودی که تو بازار مشابهش 20 30 دلار بیشتر نباید بشه رو با 800 دلار جمعش کرده بود. اومده بود تلفات سوییچینگش رو کاهش داده بود با چند برابر کردن تلفات کانداکشن. روی بردی که قراره 10 20 وات رو بالا پایین کنه حداکثر یه adc چند مگا سمپل گزاشته بود و یه الگوریتم کنترلی که 200.000 بار در ثانیه اجرا باید میشد قشنگ جوکه. بعد درسش پسر عموش دوباره زیرشو گرفت و بردش تو شرکتش، بعد به یکی از بچه ها که کار پیدا نکرده بود میگفت من از یه سال پیش شروع کردم دنبال کار گشتن... کدای fpga ش رو از پس عموش گرفته بود و تغییرات توش داده بود. 

میگیرید منظورمو؟ آدمی که خودش با خودش رو راست نیست واقعا رو اعصابمه.


بعضیا تو مسیری که رفتن 99.9 درصد مسیر رو بقیه "کشوندنشون" و ادعا میکنن که همه ی مسیر کار خودشون بوده.



  • ظریف

Thanksgiving

سه شنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۷، ۰۹:۳۴ ب.ظ



سلام 


دیروز روز شکرگزاری کاناداییا بود. روز شکرگزاریشون یه تم پاییز گونه داره و داستانشم اینه که اون قدیما وقت برداشت محصول یا همچین چیزی بوده و شکر گزاری میکردن. 

این تعطیلیشون، مثل بقیه تعطیلیاشون(کریسمس و هالویین و ...) به قول خودشون Commersialize نشده یعنی که خیلی این شرکتا دنبال تولید کردن کارت تبریک و چیزای تزیینی و پروموشن و ... براش نبودن. 

ولی توی فروشگاه دالر استورشون یکم تزیینات بودش که یه عکس گرفتم ولی بعد فهمیدم دستم لرزیده ولی مشخصه تمش.


دیگه دیروز رفتیم خونه گلن و غذای روز شکرگزاری قرار بود درست کنه که بوقلمون تو فر هه. بخاطر من رفته بود حلال سفارش داده بود :)) . من و دو نفر دیگه مهمونش بودیم و دخترشو نوه اش هم بودن. منم برنج و تهدیگه سیبزمینی درست کردم‌:))

این عکسه رو خودش فرستاده چون برنج من توش بودش، عکس بهتری ندارم خیلی بقیه میز مشخص باشه




\وره سیبزمینی و پوره چغندر (؟!!) و یکم کیک و ... هم درست کرده بود.

اون قرمزه که میبینید آب گوجه فرنگیه :| زهر ماره

اون ظرف Wine هه هم که میبینید بدون الکله. خودش اللکل نمیخوره. میگفت مزه اش شبیه واین معمولیه بقیه هم تایید کردم. باید بگم مزه مزخرفی داشت. 


تو غذاش نمک نمیزنه :| ادویه هایی هم که اینجاس خیلی مزه زیادی نداره. یه هندی هم بود که دعوت بود برای اون دیگه خیلی سخت بود ! من تو این کیسه های زیپ دار برای برنجم نمک اورده بودم دادم بهش یکم مزه حس کنه!

  • ظریف

های

يكشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۲۴ ب.ظ

سلام


چند وقت پیش پارتی فارغ‌التحصیلی یکی از بچه ها بود. این شخص فارغ التحصیل و یکی دیگه از بچه های اهل دل حسابی تو آسمونا بودن و داشتن حرفای عمیق میزدن. منم داشتم گوش میدادم.

شخص شماره دو داشت میگفت که:

خواهرم داشت میگفت من خودمم وقتی بهم میگفتن تا وقتی مادر نشی نمیفهمی مادر چه حسی داره فکر میکردم یه کلیشه است و چیزیه که همه میگن و در نهایتم چیز خاصی نیست. میگفت که وقتی مادر شدم تازه فهمیدم منظورشون چی بوده. میگفت وقتی مادر میشی اون بچه یه موجود جدا و مستقل بنظرت نمیاد. یه تیکه از خودته! انگار خودت خودتی و اون یه تیکه از خودته و چیزی که حس میکنه رو حس میکنی و انگار یه موجود هستی.


---------------------

با یه خانمی داشتم صحبت میکردم میگفت مالزی رفته بوده. ازم میپرسید شما دستشویی تو ایران دارید؟ گفت خب آره خب!! گفت نه منظورم دستشویی عادی بود :))


---------------------


  • ظریف

welfare

دوشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۳۳ ب.ظ

سلام


از سیاست های جالب این کانادا اینه که میگه هیچ شهروند کانادایی نباید بدون غذا و خونه و یه چیز دیگه که یادم نیست باشه. این، اونا رو ملزم میکنه که یه حقوقی شبیه یارانه منتها خیلی بیشتر به حساب اونایی که نیازمندن بریزن، به اسم welfare.

همه چیز خوب بنظر میاد درسته؟ 

این حقوق چیزی حدود 1000 دلاره (خرج من به عنوان دانشجو بدون شهریه حساب کنیم ازین عدد شاید 200-300 دلار کمتر باشه و من یه زندگی نرمال رو به صرفه جویی دارم، بدون الکل و سیگار و مواد و خریدای بیخود و غذای تو خونه (اکثرا) و یه خونه ی شیر با بقیه)


سوال اینه که این چه تاثیری داشته تو وضع زندگیشون؟

درجواب بگم که این پول مفتی که دولت به اینا میده باعث شده یه نسل خیلی تنبل ازینا تولید بشه، که مثلا مادربزرگ روی ولفر بوده مادر روی ولفر بوده و بچه ها هم روی ولفر زندگیشون داره میگذره. یعنی مفتی دارن زندگی میکنن. یعنی این پوله کمکی نکرده بهشون که زندگیشون رو دستشون بگیرن و ازون ور تنبلشونم کرده. پوله هم از Tax مردم میاد.


حالا با این پول چه زندگی ای دارن؟

اینجوریه که دولت یه خونه هایی به اینا میده که حدود 100 دلار مثلا اجارشه (خونه من 450 دلار) ولی اینا هر ماه ده روز آخر ماه رو پول کم میارن و کلیسا و مردم دوباره به اینا وعده های غذایی میدن که زنده بمونن.


یعنی پوله کلا خرج مواد میشه و آت و آشغال.


آره خلاصه اینا هم اینجوری ان.

  • ظریف

نگاه

يكشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۰۸ ب.ظ


سلام


چند وقت پیش که ارزش ریال داشت میومد پایین با یکی از بچه های آزمایشگاه حرف میزدم که چی میشه و مردم چی کار میکنن. دیدگاهش خیلی برام جالب بود. من معمولا خیلی نظر نمیدم، دیده باشید، وبلاگمم معمولا تحلیل و تفسیر نیست، خاطره و گزارشه، معمولا نظر نمیدم تا کسی جبهه فکریم رو نفهمه و با بایاس فکری من صحبت نکنه، نظر خودشو بدونم. حالا بهر حال. یکم بحث رو کش دادم که ببینم چی میگه، گفت مهدی ببین من خودم رو میبینم که بالاخره اومدم اینجا و بالاخره زندگیم ازین ببعدش میگذره و پولمو جمع میکنم و خونه و ماشینم رو میگیرم و... مادر و پدرم هم که بالاخره گلیم خودشون رو از آب کشیدن بیرون و زیاد تو این چیزا بهشون فشار نمیاد. برادرمم که آمریکاس و وضعش خوبه. دیگه مشکل من نیست این چیزا.

حالم داشتم بهم میخورد ازین حجم از خودخواهی و نگاه اینجوری. انگار نه انگار که هموطن ها و دوستای خودش تو اون شرایط اقتصادی تا یه مدتی حداقل قراره بهشون سخت بگذره.

الانم که هر روز زهر ماره. بد تر و بدتر.

واقعا ازین طرز تفکر بعضی از ایرانیای اینجا حالم بهم میخوره. هنوز فکر میکنن که چون بابابزرگشون خان یه ده کوره ای بوده و یه پولی داشته و اتوماتیک اینا تو شرایط خوب بزرگ شدن و الانم شانسی یه وضعیت خوبی دارن، تافته جدا بافته اند.


.........

این چند روز هی میخواستم بنویسم انقدر اعصابم خورده. آدم فکر میکنه میاد یه مدتی اینور ذهنش از سیاست آزاد میشه ولی من دوبرابر بیشتر به این چیزا فکر میکنم.

..........

واقعا متاسفم.


امیدوارم من حداقل انقدر بی تفاوت نشم هیچ وقت.


............ 

تنهایی یه چیز خوبی که داره سنگ دل بودن سابقم رو خیلی کم کرده. شایدم بخاطر جمع شدن ناراحتیا و خالی نشدنشون باشه. نمیدونم

  • ظریف

کادو!

پنجشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۷، ۰۱:۴۳ ق.ظ


سلام

28 شهریور تولد بیست و چند سالگیم بودش، 

ازون جا که کلا روزای خوبی نبود (مربوط به محرم!) ... خیلی پست مرتبط ننوشتم که زادروز این بزرگوار رو گرامی بدارید!

ولی حالا هرچی هست، برا خودم یه کادو سفارش دادم امروز رسید!

خیلی وقت بود، بیشتر از یه سال شاید میخواستم برم یه پوستر اینتراستلار (بهترین فیلمی که بشر ساخته) بدم پرینت کنن برام ولی هی تنبلیم میومد، داشتم فکر میکردم دیدم چه موقعی بهترزین :) !

چقد خودمو دوس دارم من :/

خوشگله نه؟ 

سایزش A2 هست که چیز قابل قبولیه بنظرم!

میخواستم ورتیکال عکس بگیرم ولی بیان میچرخونه تصویرا رو همه رو افقی نشون میده 

  • ظریف

هندی اردو

جمعه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۳۶ ب.ظ

سلام

چون تو دانشکده درس مربوط به قدرت یدونه بیشتر ارائه نشده، مجبور شدم از کالج نظامی RMC که نزدیکمونه درس بگیرم. این دوتا با همدیگه کار میکنن و چیز طبیعیه که دانشجو ها این کارو کنن.

خلاصه موقع برگشتن یکی از هم لبی های هندی داشت با یکی از هملبی های پاکستانی به یه زبونی حرف میزد. 

گفتم بهشون چه زبونیه که جفتتون میفهمید. 

هندیه گفت هندی

پاکستانیه گفت اردو

:)) 

بعد هندیه و پاکستانیه شروع کردم با هم نرف زدن که مطمنی این اردو هه و اون میگفت این الان هندیه؟ 

خلاصه تهش معلوم شد که این دوتا زبون گفتارشون یکیه نوشتارشون فرق داره!

خودشونم نمیدونستن دارن به زبون خودشون حرف میزنن:)) 

  • ظریف

Debate Union

دوشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۷، ۰۹:۳۴ ب.ظ

سلام 

در ادامه پست قبل راجع به حرف زدنشون

یه گروهه مناظره تو دانشگاه هست که یه برنامه ای برای جدیدالورودای کارشناسی داشت و منم آخراش رسیدم، یکم نمونه فیلم گرفتم، مدل حرف زدنشون یه لول از اون قبلیه سخت تره چون 

1- یکم موضوعش خاص هست

2- یکم بچه تر هستن،

مدل سوال پرسیدنشون تو یکی دو تا از فیلما مشخصه

کوتاه فیلم گرفتم حجمش اذیت کننده نشه و یه نمونه باشه فقط

 


دریافت
مدت زمان: 27 ثانیه 

 

 


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 2 ثانیه 

 

 


دریافت
مدت زمان: 53 ثانیه 

 

 


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 4 ثانیه 

 

 


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 20 ثانیه 

  • ظریف

Terry Fox Run

دوشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۷، ۰۶:۵۷ ب.ظ
سلام

یکشنبه گلن گفته بود که یه پیاده روی / دو یی هست به اسم تری فاکس، که سرطان داشته و یه پاشو قطع میکنن و پای مصنوعی براش میزارن. تصمیم میگیره برای جمع آوری پول برای سرطان یه مسیر طولانی ای رو بدوهه یا راه بره، دقیق یادم نیست، کلی هم پول جمع میکنه. مسیرش فکر میکنم طول کانادا بوده که یه عدد خیلی بزرگیه، ولی آخراش دیگه حالش بد شده و نتونسته کاملش کنه، ولی بقیه مردم ادامه دادن براش. 
خلاصه اینا هر سال جمع میشن و یه مسیری رو برای یادبودش و جمع آوری خیریه پیاده میرن بعضیام میدوون.
سال بعد از دوییدن هم فوت میکنه.
پدرشم اخیرا بخاطر سرطان فوت کرد.



کسی فکر نکنم بتونه بخونه اینن بالاییه رو


نقشه 5 کیلومتری، یه نقشه دو کیلومتری هم بود


مردم که برای غرفه هایی مثل تیشرت و خیریه و ... وایساده بودن


پوستر بزرگش.

حالا من چی میخوام بگم! 
شاید بگید 5 کیلومتر چیزی نیست که، بله چیزی نیست! ولی تو دمای 38 درجه و رطوبت بالا اینا واقعا بدنشون نمیتونه دماشون رو رگوله کنه. من داشتم با گلن میرفتم، و قدم هم میزدیم، دیدم خیلی داره میگه گرمه و گرمه رفتیم یه آب خریدیم، نوشید همشو، بازم سر 3 کیلومتر دیگه دیدم خیلی داره اذیت میشه گفت بریم تو سایه بشینیم!
منم رفتم باهاش و وقتی داشت میرفت تو سایه دیدم که کم کم داره میفته. حالتی که راه میری و به جلو میفتی، اونجوری. گرفتمش و گفتم آروم برو، بازم نتونستم نگهش دارم و خورد زمین! 
جدی جدی داشت از حال میرفت!
خلاصه مردم ماشین امداد رو نگه داشتن و سوارش کردیم بردیمش!
گویا ماشین امداد همینجوری میرفته میچرخید آدم از رو زمین جمع میکرده.
اینا انگار فقط برای سرما ساخته شدن و بدنشون تکامل پیدا کرده! تو یکم گرما واقعا وا میرن.
تو یه آفتاب معمولی همشون سرخ شده بودن قیافه ها همه آفتاب سوخته شده بود.
----------------------------------------------


این ویدئو هم گرفتم که فرصتی بود که بدون این که ضایع باشه یه ویدئو طولانی از حرف زدن رسمیشون داشته باشم براتون بزارم ببینید چجوری حرف میزنن. حجمش خیلی زیاده حدود 20 مگ ولی خب شاید بیارزه!!
حرف زدن رسمیشون واقعا درکش سخت نیست، چیزی که سخته وقتیه که مخصوصا جووناشون خیلی سریع و آروم یه جمله رو میگن، ممکنه 1 ثانیه طول بکشه3-4 تا کلمه، اونجا دیگه مجبورید بگید pardon یا excuse me تا تکرار کنن. توجه کنید WHAT?  یکم غیر فرماله.




مدت زمان: 3 دقیقه 32 ثانیه 
  • ظریف