نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

Ziyoung?

شنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۲۵ ق.ظ

سلام


استادم یه دانشجو Phd گرفته که چینیه. اسمش زیانگ هست. خیلی با نمک و جالبه. اون چینی نرمالی که انتظار دارید که خشک و ... باشه نیست. همسرشم مثل خودشه.

پایان نامه ارشدشم روی یه مدل PFC سه فاز برای خودرو برقی بوده که همون اول که اینو گفت گفتم خب دیگه نگران چیزی نباشم!

-------

امروز سر کلاس نشسته بودیم، یه کلاس با هم داریم، استادشم همین استاد راهنمامونه :)). کلاس 3 ساعتس و وسطش یه برک کوتاه داره. توی برک داشتیم راجع به دانشگاه و ... حرف میزدیم. گفت توی دانشگاه قبلیش که بود یه ایرانیه بود از دانشگاه شاهرود :)) و یکی دیگه از تهران و ... خلاصه میشناخت یه چیزایی :)). بعد سیستم کنکور و .. رو براش توضیح دادم گفتم تو چین با این همه آدم چجوریه سیستم؟

گفت که 4 تا امتحانه 2 ساعته است تو دوتا صبح و ظهر که یکییش مثلا ریاضیه یکیش انگلیسیه یکیش چینیه یکیشم قاطی پاتی فیزیک و شیمی و ... است. میگفت تو اون دو روز که این امتحان برگزار میشه کل کشور تقریبا باید ساکت باشه! مثلا اگه صنایعی هستن که سر و صدا درست میکنن باید ساکت باشن و کارشون رو قطع کنن. میگفت چون خیلی مهم هم هست خانواده ها پشت محل های آزمون وای میستن و منتظر میمونن.  


بعد راجع به مردم پرسیدم که بنظر میاد خیلی قانون مدار ترن، گفت در واقع بخاطر اینه که دولت همه چیز رو کنترل میکنه. تعداد بچه رسانه اینترنت همه چیز. میگفت مثلا گوگل فیلتره. گفتم VPN نمیشه بزنید ؟ گفت چرا میشه ولی خیلی مردم نمیدونن چیه، بدوننم انگلیسی لازمه بلد باشن که اخبار رو بخونن و از دنیا بیرون مطلع بشن. 

میگفت که انگلیسی مردم به طور کلی خیلی جالب نیست و تو کتابای درسی هم خیلی مکالمات قدیمی و .. هست.(مثل کتابای انگلسیسی خودمون که 20-30 ساله ثابتن) 

میگفت روزای اولی که اومده بودم آمریکا،(اولش یه مدتی اونجا بوده) یکی تو فروشگاه پرسید How are you doing today گفت منم جواب دادم Shopping! گفت بعد رفتم از استادم که چینی بود پرسیدم گفت اینا وقتی همچین چیزایی میپرسن باید بگی خوبم و تو چطوری و ... یعنی منظورش این بود این مکالمات همینجوری مردم براش غریب تر بود. اینا چون زبونشونم خیلی با ما فرق داره سخت تر هم هست براشون انگلیسی.


میگفت آلبرتا که بودم(ارشدش ) تو کلاس مثلا همین ایرانیایی که بالا گفتم، خیلی مشکل فهم و ... نداشتن، گفتم شاید بخاطر همین زبونه که زبون شما خیلی دور تره از انگلیسی. 


آخرشم راجع به این که ایران قطعات الکترونیکی و ... اش همش از چین میاد و ... حرف زدم براش جالب بود که میگفتم بعضیا پا میشن میرن شنژن کانتینر پر میکنن میفرستن ایران. یا مثلا تو بعضی مغازه های جمهوری میشنوی یکی داره چینی حرف میزنه و...


میگفت آره شنژن و یه شهر دیگه خیلی مدرن اند و بری اونجا با آمریکا شاید فرقش رو نتونی بگی ولی همین دوتا شهرن. بقیه سطح زندگیشون پایین تره. میگفت مشکلی هم که هست اینه که ما همه تکنولوژیمون از آمریکا میاد و فقط تو چین مونتاژ میکنیم! جالب بود که اینو میگفت. میگفت خیلی جاها دیدی نوشته Made in China درسته ولی invented in china نیستش.


گویا اسمشم باید زی-یانگ گفته بشه. یعنی یه توقف خیلی سریع و کامل بین دوتا بخشش باید باشه! من تلاش کردم بگم ولی گفت بیخیال سخت نگیر همینجوری زیانگ بگو بره.


آها راستی در جواب این که گفتم میتونی این چشم بادومیا رو از هم تشخیص ملیت بدی، گفت رفته بودم یه رستوران با خانمم و به یکی گفتیم شما ژاپنی هستی؟ چون خیلی شبیه ژاپنیا رفتار میکرد، گفت نه اهل کره جنوبی ام!! 

  • ظریف

محرم

پنجشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۰۵ ب.ظ


سلام


ازون جایی که کسایی که شیعه هستن خیلی نیست، مونده بودم محرم برنامه چیه. یکم پرس و جو کردم دیدم یه گروه ایرانی پاکستانی هندی هستن که یه کارایی میکنن. رفتم محلی که گفته بودن مراسمه و روز اول پیدا نکردم کجا باید برم. روز دوم پرسیدم دوباره و رفتم اونجا، یه حاج آقایی دعوت کرده بودن از ایران که داشت سخنرانی میکرد.

من اتوبوسم یکم سریع راه افتاده بود و خیلی دیر رسیدم و یه مسیر زیادی رو پیاده مجبور شدم برم، برا همین اولاش رو از دست دادم، اولاش نماز جماعت بوده و بعدشم قرآن خوندندن و یه lecture راجع به احکام از حاج آقا! چون به زبون انگلیسی عربی بود بیشتر! و بعدشم یه روضه به انگلیسی و بعدشم دو سه نفر اومدن ، یکیشون هندی یه مداحی کرد یکیشون فکر کنم زبون اردو بودش بعدش یکی از ایرانیا اومد فارسی و بعدشم یه زیارت عربی خونده شد. 

یکم روضه به زبون انگلیسی عجیب غریبه ولی تاثیرش رو میزاره!

 آقا ها 20 نفر شاید میشدن. خانما هم ندیدم دقیق. 

دیشب بیشتر از ناراحتی محرم، ناراحت خودم بودم که محرم امسال اینجوریه. انقدر کم. 

بعدشم غذا بود! یه رستوران خاورمیانه ای به اسم علی بابا هست که صاحباش شیعه اند، اون شب رو اونا بانی شده بودن. گویا یکی از استادا هم شام میده یکی از شب ها بقیش رو نمیدونم. 


 جالبه، Money Mart که میبینید، یه جاییه "وام" میده با سود 50 60 درصد :)). 


نقشه رو بعد از این که نتونستم پیدا کنم برام فرستادن:


داشتم با گلن راجع به پیراهن مشکی حرف میزدم، میگفت که یه دوستی داشت از برزیل، اونا وقتی اقوام درجه یکشون فوت میکنه یه سال مشکی میپوشن، منم قضیه 40 روز خودمون رو گفتم بهش. گفت اینجا اینجوریه که از زمانی که فوت میشه طرف تا خاک سپاریش مشکی میپوشن. البته الان یکم فرق کرده، قدیما خانما حتما دامن(چیز غیر شلوار یعنی) میپوشیدن و توری رو صورتشون مینداختن ولی الان دیگه خیلی رعایت نمیکنن و حتی ممکنه یه نفر با لباس قرمز یا زرد بره خاکسپاری. 


  • ظریف

تغییر فصل

دوشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۷، ۰۷:۲۷ ب.ظ

سلام


ظرف یک روز از وسط تابستون هوا رفت وسط پاییز. 

هوا در حد 30 درجه شرجی بود پریروز، دیروز شد 12 درجه و با باد زیاد. 

دیروز، روز پیکنیک کلیسا بود که یعنی بجای این که برن کلیسا میرن یه جایی حدود 10-15 کیلومتر اونور تر از شهر، که فضای باحالی داشت و همین آهنگایی که میخونن رو میخوندن.

این متن آهنگا، اگه کسی علاقه مند بود.





اینم فضای اونجا که جای واقعا قشنگی بود.







همه ی پارک ها اجازه نمیدن کارای مذهبی توشون انجام بشه، فقط تعداد محدودی ان که اهمیت نمیدن به این موضوع.


این پارکه که میبینید یه منطقه حفاظت شدس توی شمال شرقی شهر.


همسر پدر روحانی هفته های آخرشه(بچه) ولی با این حال بازم اومده بودن و با هم میخوندن، فیلم زیر یه تیکه کوتاهه اگه دوست داشتید.




دریافت
مدت زمان: 44 ثانیه 


حجمش رو تا حد قابل قبولی کم کردم که اذیت نشید. حدود 5 مگه.

  • ظریف

مهمون داری

شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۷، ۰۷:۴۶ ق.ظ


سلام


امشب گلن رو دعوت کردم منزل برا شام، در جواب اون شامی که دعوت کرده بود. 

تهچین مرغ مشتی درست کردم کلی هم حال کرد، 

روشم با چند تا خلال پسته و زرشک تزیین کردم!

بزنم به تخته خانمی شدم برای خودم

.............................................. 

با پسرش که یکم اهل نیست دعواش شده بود این هفته، دیشب کارش به پلیس زنگ زدن کشیده شد. اعصابش داغون بود گفتم شاید با این دعوته یکم حالش برگرده!

..... 

این کفگیر سیلیکونیا واقعا چیزای خوبی ان، نمیدونم چرا تو خونه کفگیر چوبی استفاده میکردیم، چون نرم اند میشه تا تهه ظرف رو باهاش تمیز کرد. مثلا وقتی کیک وشیرینی درست میکنیم یا همین مایه تهچین. حواستون فقط به ناحیه دماییش باشه که پلاستیک نباشه اگه تو دمای بالا استفاده میکنید. 


......

یه چیزی میخواستم بگم یادم رفت باشه بعدا


.. . .... 

راستی امروز اولین کلاسمو داشتم. و استادم استاد کلاسه بود! خوب درس میده بنظرم

  • ظریف

حرمت

چهارشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۷، ۰۸:۰۱ ق.ظ

سلام

ممکنه برای شما خیلی بدیهی باشه ولی تاحالا به معنی این جمله حرمت امام زاده رو متولیش نگه میداره یا همچین چیزی دقت نکرده بودم، خیلی جمله ی پر کربردی بود تو صدا و سیما، یعنی زیاد شنیده بودم. ولی معنیش رو تازه فهمیدم! یعنی یه برداشت کاربردیش، که یعنی اگه خونت رو تمیز نگه نداری، وقتی همخونه ای جدید میاد توش یا مهمون میاد توش، تمیز تر از تو با خونه برخورد نمیکنه. پس باید تمیز نگهش داری.


خیلی مطلب پرباری نبود ولی برام جالب بود. 

........... 

اون خونه قبلیه پنجرش یه جوری بود که صبح از زیر پتو هم آفتاب آدمو کور میکرد، این یکی دقیقا برعکسه. بعضی صبحا بیدار میشم میبینم نور زیادی نیست حس میکنم هنوز خیلی زوده، ساعتو میبینم ده گذشته!

............. 

اینا یه چایی دارن اسمش chai هست. یعنی میگن بهش chai tea

مزش با چای مافرق داره یه مزه ی  دارچینیه. در واقع از ادویه ماسالا که هندیه استفاده میکنن.

این ماسالا تو غذا هندیا هم کاربردش زیاده. حال و حوصله تجربه چیزای جدید تر رو دارید، اون غذا هندیا که گفتم مثل butter chickenو chicken tandoori و... رو اگه درست کنید، اینو فکر کنم توش نیاز دارید. سرچ کنید مرغ کره ای هندی و مرغ تندوری دستورای فارسیشم میاد

  • ظریف

کار

دوشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۷، ۰۴:۵۰ ق.ظ

سلام


یکی از بچه ها 3-4 تا شرکت درخواست کار داده بود یکیش که توی ونکوور بودش بهش گفته بود بیا مصاحبه، محض اطلاع بگم این شهر 2-3 هزار کیلومتر فاصله داره، ایشونم رفته بود اونجا و هزینه هاش پا خودش و اونام یه چراغ سبزی بهش نشون داده بودن، برای همین زود دفاع کرد و دیگه الان اون پوزیشنی که داشت و حقوق میگرفت رو نداره. ولی اینا بعد مصاحبه گفتن حالا خبرت میکنیم و این حالا خبرت میکنیم ممکنه 3 ماه طول بکشه. 

حالا الان باید توی کارای جنرال مثل صندوقداری و قهوه فروشیا و فروشگاها درخواست کار بده تا این 2-3 ماهش بگذره یا تو جابجاییای مردم ساعتی کمک کنه. خونه هم نمیتونه بگیره با اون حقوق و مجبوره این چند وقت رو تو خونه ی بقیه به صورت چرخان! باشه. البته میتونه بگیره ها ولی ترجیحش این بوده لابد.

برای جاهای دیگه هم درخواست کار داده ولی هنوز خبری نیست. 

خلاصه اینجوریاس.


البته بین خود اینایی که اینجان کار تو این جاها خیلی چیز عجیبی نیست، این حالتی که کار تو این جاها رو بد ببینن رو فقط تو ایرانیا دیدم! حتی همخونه ای جدیدام دوتاشون همینجوری بهم گفتن که تو والمارت و ... کار گرفتن که یعنی تبریک بگم بهشون! یعنی کلا چیز پذیرفته شده ایه! یکیشون تو Army هست و برای شغل دوم گرفته یکیشونم برای خرج کالجش

  • ظریف

مبل

شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۰۵ ق.ظ

سلام

امشب شب طولانی ای بود، 

یکی از بچه ها اسباب کشی داشت و یه تشک و صندلی و پایه تشک و... اضافه داشت. رفتم کمکش تا ازش اونا رو بگیرم با ماشینی که اجاره میکنه. 

خلاصه یه چند ساعتی درگیر این بودیم و آخرشم نشد همه چیز رو جابجا کنیم. برگشتنی دیدم یه مبل روی باغچه یکی هست روش نوشته free، که چیز طبیعیه، چون هزینه حمل و نقل زیاده و .. همینجوری میزارن یکی برداره. مبلش یه نفره بود و روش نشستم دیدم که بد هم نیست. تا خونه منم 1 یا 2 بلاک فاصله داشت. خیلی نبود، تا وسطای راه بردم حسابی خسته شدم، یکم سعی کردم رو زمین بکشونمش نشد. کنارش وایساده بودم داشتم استراحت میکردم دیدم یه دختره داره میاد. کفشاش دستشه، قیافش مست بود. منو دید گفت که نگران نباش یکی میاد میبرتش، فکر کرد گزاشتمش بیرون، گفتم خودم میخوام ببرمش، گفت اها خونت کجاس؟ گفتم اونجا و گفت کمکت میکنم! تعارف و اینا کردم و در نهایتش کفشاشو انداخت رو مبله و کمکم کرد! گفتم شب فانی داشتی نه؟ تو چشمات معلومه(گیج ویج میزد) گفت دوتا درینک خوردم، گفتم دوتا؟ گفت چهار تا :) ، ولی با این که مست بود خیلی تعادل داشت و ظرف کمتر از یه دیقه رسیدیم خونه ام.

تشکر کردم و تعارف کردم بیاد تو میوه ای نوشیدنی ای چیزی بخوره، گفت نه ممنون و میرم خونه و.... 

خلاصه خیلی شب جالبی بود. بازم مرام این دختر، چند تا پسر ردشدن هیچ کدوم تعارفم نکردن، این اومد یه سرشو گرفت و کل راهو برد. 

........... 

انقدر عرق کردم سر بردن اینا که لباسام کامل خیس شده بود. 

...........

یه پسره جدید اومده کلی توجیحش کردم روانی سعی کنه نشه (مثل 80 درصد ایرانیای اینجا) ، ببینیم چی میشه!

...........

آدمی که روانی میشه که خود آگاه نیستش، از کجا معلوم من خودم روانی نیستم؟ شایدم هستم به روم نمیارید؟


............ 

مبله از راهرو رد نشد و تو پذیرایی گزاشتمش:(



کسایی که اینجا میان بیشترشون وبلاگ راسپینا رو میخونن چون پرمخاطب تره ولی در کل  این پست آخرشون رو اگه نخوندید بخونید. 

  • ظریف

August

جمعه, ۹ شهریور ۱۳۹۷، ۰۴:۱۹ ق.ظ

سلام


اولا که عیدتون مبارک باشه!

با تاخیر

--------------------------------------


گوش دادن به آهنگ The end of August یانی بسیار تو این روز های پایانی ماه آگست توصیه شده.


------------------------------------

امشب خونه گلن دعوت بودم دیروز رفتیم مرغ حلال گرفتیم،

4 تا چیز درست کرده بود،

ذرت و بروکلی و کلم بخار پز

سالاد

مرغ با عسل و سیر!

و یه چیزی دیگه که اسمش Scalloped Potato بود








مرغه یه مشکلی که داشت این بود که شیرین بود! چون با عسل و ... درست شده. که انگار فسنجون شیرین داری میخوری! که وحشتناکه!! ولی خب جالب بود طعمش. تو سالادشون کرفسه؟ چیه؟ میریزن که اونم یه طعم خاصی داره که به شخصه :/ ام راجع بهش. ذرت بخار پز ایده ی خیلی خوبی بود بنظرم چون نرم میشه ذرت برعکس وقتی ما رو زغال درستش میکنیم سفت میشه. اون سیبزمینیه هم جالب بود ولی من هیچ وقت ترکیب سیبزمینی و پیاز رو به این صورت ترجیح نمیدادم. اگه دوپیازه شیرازیا رو خورده باشید میدونید چی میگم، همون مزه رو به صورت آبکی میداد.


خلاصه اینا طعم شیرین دوست دارن تو غذاهاشون که یجوریه بنظرم!

اگه چیز شیرین دوست دارید اسمش همین Honey Garlic Chicken هه ولی بعید میدونم دوست داشته باشید


قراره براش بزودی تهچین مرغ درست کنم، ببینم دوس داره یا نه!

برای این که یه وقت نترسه از غذا هه، گفتم بهش اسمش Rice Cake هه، چون خیلی مقاومت میکنه به غذایی که نشناسه!. رایس کیک خیلی اسم ملو ییه.


--------------------------

بهش گفتم تو ایران وقتی یه پسر انقدر خوب آشپزی میکنه میگیم که دیگه باید دنبال یه شوهر(Husband) خوب بگردی. که یکم Homophobic هه دیگه! چون Husband داشتن برای یه مرد خیلی باید عادی باشه!

گفت اینجا میگن Wife خوبی میشی! که ورژن بهتریه ازون جوک!


-----------------------------

ساعت 18:00 شام میخورن، آفتاب تو آسمون بود هنوز... :/


-----------------------------

گفتم چرا این همه درست کردی، گفتش که باید سبزیجات و ... هم همراه غذا باشه، گفتم غذاهای ایرانی اینجوریه که همه چیز قاطی پاتی تو یه غذاس مثلا لوبیا و گوشت و علفای قرمه سبزی و برنجش رو مثال زدم براش!

  • ظریف

عکسای تورنتو

چهارشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۷، ۰۸:۳۸ ب.ظ

سلام

پیرو پست قبلی


این مسیری بود که ما رفتیم، گوگل تایم لاین لطف کرده بود و همه ی حرکات ما رو ثبت کرده بود با دقت خوبی


مسیر ماشین:


مسیر داخل تورنتو

که حدودیه تقریبا چون هر ثانیه ثبت نمیکنه موقعیتو یکم یه جاهاییش عجیب غریب میشه. که از گوگل مپس پیشنهاد میکنم ببینید. سه بعدیشو



در بدو ورود به تورنتو میشه این صحنه رو دیدش




که بخش داون تاون تورنتو که ساختمونای خفنش اونجان هست مثل برج کذا


بعد از اون هم یکم عکس از خیابوناش و مردمش:





که میبینید خیابونا کوچیکن نسبتا ولی یه سری خیابونای عریض هم داره که یکیش مثلا :




محله چینیا که گفتم، همونطور که میبینید بانکه روش چینی نوشته



یکی از اولین جاهایی که CN رو از نزدیک تر دیدم:




و اینم از بقل خود برج، اون چیزه خوده برجه و اون صف ورودیشه، اون ساختمونا هم جالب بودن. یکمی





رستوران ایرانی: که برای ناهار رفتیم، من به هدف خوردن یه چیزی شبیه ایرانی اصل رفتم ولی با این که صاحبش و کارکناش ایرانی بودن ولی فرق داشت و ورژن کاناداییش بود. (که بخوره تو سرشون :/ )





این ساختمونا هم جالب بود




داخل پردیس دانشگاه تورنتو هم رفتیم ولی اونجا ها رو فیلم گرفتم و خیلی جالب و مناسب به اشتراک گذاری نشد.

آره خلاصه این بود نزدیک و داون تاون تورنتو



  • ظریف

مزه خونه

چهارشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۷، ۰۸:۲۹ ق.ظ

سلام


امروز داستانی پیش اومد که قسمت شد یه سر برم تورنتو با یکی از بچه ها، 

به مدت 4 ساعت تو شهر بودیم ولی به محض ورود به شهر وقتی خوردیم به ترافیک، وقتی ساختمونای بلند شهر رو دیدم یهو دلم هوای تهرانو کرد 3 ماه بود این حسو نداشتم که اونجا داشتم، 

خیلی ترافیک و چگالی جمعیت زیاد نبودا ولی همین که شلوغ پلوغ بود خیلی لذت بخش بودش

موقع برگشتن واقعا خیلی احساساتی شدم. خیلی سعی کردم جلوی خودمو بگیرم، 80 درصدم موفقیت آمیز بود. 

برج CN عین برج میلاد خودمون بود... حتی الان عکس پروفایل تلگرامم رو عوض کردم و یه عکس کم مشخصی از خودمو CN گزاشتم طوری که کسی ندونه انگار با برج میلاد عکس گرفتم. خیلی خوبه. 

خیلی دلم هوس خونه رو کرد امروز


........ 

اینجا سیستم ماشین کرایه کردن خیلی خیلی مرسومه، ما هم یه ماشین گرفتیم و حدس میزنید چقدر کار کرده بود؟ 40 کیلومتر! یعنی راننده اولش بود. قضیه اینه که این شرکتای ماشین رنتینگ اینجا، ماشین میخرن مثلا یهویی 1000 تا و خب خیلی زیر قیمت کارخونه میشه، بعد 6 ماه کرایه دادنش ماشینو میفروشن 5000 تا مثلا زیر قیمت بازار، اینجوری ماشیناشون به تعمیر نمیفته و سودشونم میکنن و مشتری هم راضی میمونه.

....... 


تورنتو جای ترسناکی بود. یعنی جای بزرگی بود، اگه به محض رسیدن به کانادا اونجا میرفتم مطمعنا خیلی استرس بیشتری میداشتم، 


........ 


یه جاهایی داره تورنتو که پلیسم جرات نمیکنه بره. اونجا هر چیزی که خلاف باشه وجود داره و رفتنت با خودته برگشتنت با خداس، خلاصه حواس آدم باید باشه. معدود جاهایی تو کاناداس که بعضی جاهاش شبا این گنگ ها میریزن بیرون و بعضیاشون مسلح هم هستن.



.......

تورنتو قسمتای مختلفی داره محله های چینی ها و ایرانیا و هندیا و... وجود داره توش که به قول یکی انگلیسی واقعا لازم نیست دیگه صحبت کنی. 

تو یکی از محلههای چینیا که رد شدیم مثلا شعبه های بانکای مرسومی که همه جا هست هم تابلوهاش چینی بود

....... 


یه سری عکس مکس گرفتم حالا فردا رفتم آزمایشگاه سر فرصت میزارم ببینید، چیز خاصی هم نیست با سرچ گوگل خوشگل ترش پیدا میشه قطعا

  • ظریف