نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

هدف و وسیله

جمعه, ۴ تیر ۱۴۰۰، ۰۸:۳۵ ب.ظ

سلام

 

یکی از واقعیت هایی که هست اینه که خدا بودن کار آسونی نیست. 

از یک طرف هر کاری که میخوای میتونی بکنی ولی از طرف دیگه تنهایی ناراحت کننده ای داره.

 

یعنی انقدر تنهاییش ناراحت کننده است که آفرینش یک دنیا و 13.8 میلیارد سال صبر کردن تا بتونه به شکل آدم از توی این سیاره در بیاد و تنها نبودن رو تجربه کنه رو توجیه میکنه.

رویای زیبای عشق رو تجربه کنه.

 

که موقتا تنها نبودن و درک شدن توسط بقیه رو حس کنه.

 

یکی از چیزایی که هر آدم خلاق و هنرمندی دوست داره اینه که یه نفر پیدا بشه که کارش رو بفهمه و ازش تعریف کنه. 

 

یکی از مشکلات خدا بودن اینه که هیچ کسی نیست که بتونه 90 میلیارد سال نوری پهنه ی کیهان رو تو ذهنش جا بده و بفهمه که چجوری عین یه ساعت داره کار میکنه.

 

ولی میتونه بیاد پایین و خودش رو کمی به نفهمی بزنه و به خواب بره و به آدم تبدیل بشه بلکه آدمای دیگه که خودش هستن بتونن کمی از کارش رو درک کنن.

 

کل ترسناک بودن بحث یگانگی اینه که واقعا تنهایی چیز سختیه. باعث میشه آدم فکر کنه و عجیب غریب بشه. بیشتر تو خودش فرو بره.

تو ابعاد دیگه x y z t رفتن چیزیه که تجربه اش خیلی مشخصه. مثلا از این جا تا سر کوچه رفتن مشخصه که چقدر طول میکشه و چه مسیری رو میریم. حتی اگه با سرعت های نزدیک سرعت نور هم بریم بازم میدونیم چقدر طول میکشه. منظورم اینه که تهش رو در اوردیم ولی تو خود رفتن رو چی؟ اصلا توی ذهن خود آدم کجاست؟ با چه موجوداتی روبرو میشی وقتی تو خودت میری؟ آیا تاریکی مطلق هست یا یه دنیا اندازه ی همین دنیایی که توش هستیم توشه؟ 

 

که یه نمونه از این که تو خود رفتن چه حسی داره رو الان داریم تجربه میکنیم. انقدر یادمون رفته خدا هستیم که نشستیم داریم وبلاگ مینویسیم و حس میکنیم داریم میفهمیم که چی کار کردیم و هدفمون از این خلقت چی بوده؟ همین که توش هستیم رویای خدا بودنه! ماها خدای به خواب رفته هستیم. چون چیزی به جز خدا وجود نداره. خدا موجودی یگانه و غیر قابل فهم هست و نمیتونیم درکش کنیم. همین که هستیم رو اگه بفهمیم بسه ولی فهمش خیلی سخته.

  • ظریف

نظرات (۹)

میشه بگین طبق کدوم مکتب یا فلسفه یا نظریه دارین پیش میرین ؟

حداقل تو نت سرچ کنم بفهمم مبنای حرف هاتون چیه...

چون با پیشفرض هام جور در نمیاد :دی

پاسخ:
بر اساس تجربه های شخصی :).

اولین قدمش هم شک کردن به پیش فرض هام بود و دومین قدشم تجربه کردن با مشاهده کردن بود.

با تمرکز روی خواب هایی که میبینی میتونی شروع کنی!

شاید Holism رو سرچ کنی چیزایی دستگیرت بشه چون شبیه همینه که همه چیز یکیه و باید به کل سیستم نگاه کرد
Stoicism هم روش زندگی ای هست که هرچی شد رو تحمل میکنی و سعی میکنی یاد بگیری. تو هر لحظه بهترین عملکرد رو نشون میدی و بقیش رو میسپاری به قوانین دنیا
حداقل برداشت من ازشون اینه و بعد از این که انجامشون دادم و بهشون رسیدم به اسمشون رسیدم

چرا انقدر فکر کردن بهش سخته و پیچیده ست پس؟ 

پاسخ:
چون لازمه ی بودن این پایین یکم گیج بودنه. مثل حالای که تو خواب داریم و اتفاقات خیلی تابلو رو متوجه نمیشیم. مثلا پرواز کردن برامون عادی میشه و حواسمون پرته که همیشه اینطوری نیست. اگه خیلی حواسمون جمع بشه اینجا، که با روش های مختلف ممکنه، متوجه این چیزا میشیم. این که همه چیز دلیل داره و دقیق داره کار میکنه رو میبینیم تو هر ثانیه و هر اتفاق زندگی. 

سلام!

از صبحِ شنبه با شما هستیم.

"رویای زیبای عشق"

می دونستید بعض صدا ها رو میشه بغل کرد؟

 

شاید هدف رو گم کردیم. شاید طرز استفاده از وسیله درست نیست.

پاسخ:
منم رسیدم به صبح شنبه!
عالی بود محمد نوری. اون موقع که تو چهره های ماندگار رفت گفتم واقعا خوش بحالش که از عمرش یه چیز با ارزش درست کرد.
آره درگیریم با خودمون

چقدر خوشم میاد از این نوشته هاتون 

انگار خدا رو حسی می کنید که قابل فهم بشه 

ولی خوب، خدا را پایین نمیارید؟ (شکلک علامت سوال)

پاسخ:
مرسی پاییز جان، البته ن. .. جدید!
به قول دوستان عالم دین، هدف شناخت صفات خداونده و برای شناختنش باید خودمون رو بشناسیم و برای وصل کردنش یا باید خدا رو موقتا بیاریم پایین یا انسان رو ببریم بالا که قابل فهم بشه اتفاقی که افتاده. ولی در نهایت اونی که خالق اینجاست با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست.

منظورم مبانی خداشناسی تون هستش...

 

ما یه موجودی هستیم که چند طبقه داره ... یکی از ابعاد مون این جسمی هست که این جاس...یه بعدش هم میتونیم توی خواب ببینیم و یه سری دیگه هم داره...

 

این که ما از خدا هستیم درست... ( نه رابطه جز و کل  ، رابطه احاطی منظورمه )

   ولی دلیل این که میگین ما همون خدا هستیم و درک نمیکنم... 

پاسخ:
هر کسی میره نزدیک اون درخت گل و برمیگرده پیش آدم ها میتونه یکم ازش تعریف کنه اگه دامنش از دست نرفته باشه. ولی این که خود آدم متوجهش بشه نیاز به سر در جیب مراقبت فرو بردن داره

ادبیات خداشناسی!

پروانه های عطار

آنکه شد هم بی خبر هم بی اثر/از میان جمله او دارد خبر

و درآمد اول از گلستان سعدی

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز/ کآن سوخته را جان شد و آواز نیامد

این مدعیان در طلبش بی خبرانند/کاو را خبری شد خبری بازنیامد

و ما در خوش بینانه ترین حالت از فرط عطش سرآب می بینیم و فریاد آب آب سر می گیریم...

پاسخ:
درسته. تنها حالتی که آدم میتونه به خدا و خدا بودن برسه اینه که بمیره. برای همین هر کسی که راجع بهش حرف میزنه چرت پرت میگه. یعنی حرف بیخوده. کمکی به بقیه نمیکنه ولی بنظرم بودن این حرفا باعث میشه بقیه هم متوجه بشن یه موضوعی هست که میتونن بهش فکر کنن. حالا این فکر کردنه باعث وصل تر شدن آدم میشه و رفتار هاش رو تو جای درست و زمان درست، درست میکنه. 

این که همه در طلب آب بربیایم

تلخی ماجرا این جاست زمانی که چشمه رو یافتی نمیشه دیگران رو هم سهیم کرد در اون

پاسخ:
اگه چیزی باشه از طریق رفتار و گفتار آدم کم کم منتقل میشه

 حتی او که بلدِ راه هست و راه نما فقط می تونه همون فریاد آب رو سر بده و تا چشمه ای نجوشه از درونِ هر کس، هیچ نمی بینه.

پاسخ:
تحقیقا!

: ')

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی