سلام
از دوستان میشنوم
از آنها که میخواهیم در کنارشان باشیم
چه است بهای بودن درکنار یکدیگر
چه دوستانه چه از روی اجبار
بدون در نظر گرفتن آنچه از بیرون به آن اسم میدهیم
در کنار هم بودن چگونه است؟
مگر انسان به جز این است که آینه ی درون دنیای بیرون است
آن کسی میشود که دیگران میخواهند ببینند
آن کسی میشود که انعکاس درون شخص مقابل باشد
ولی درون او چگونه است؟
چرا میخواهد بجای خود آنچه بیرون است را نمایش دهد
چون دوستش دارند
وقتی کسی را دوست داریم میخواهیم برای ما باشد
میخواهیم آنچه را که دوست داریم ببینیم، در او ببینیم
میخواهیم آنچه باشد که ما میخواهیم
هنرمندانه است بعضا میگویند
نوساناتی از پشت چشم ها به دنیای نامرئی اطراف که ما را به هم وصل میکند
انرژی؟
نمیدانم
فکر نام بهتری است
چرا که انسان است که جهان را تفکر میکند
ولی از آفرنیش این تفکر این است که میتواند از فکر های خود تاثیر بپذیرد
میتواند در اثر فکر های دیگر غرق شود
و مدت ها خویش را فراموش کند
میخواهد که خودش باشد
خودش چه کسی است؟
چگونه میتوان با فکر های بیرون کنار آمد
چگونه است که هرآنچه که میخواهند؟
چه چیزی میخواهند و چگونه میدانند که آن چیزی است که به آن نیاز دارند
برای من گنگ است
برای من نمیگوید
و نمیخواهد
ولی میدانم که نیاز دارد
نیازش را باید بیابم
مستقیما به من بها نمیدهد یا اجازه نمیدهد که آن را بفهمم
باید از طرق دیگر متوجه شوم که نیازش چیست
ولی این را میبینم که بنظر در دنیای بیرون
یا از روی القا و یا احساس درونی
دیگران میدانند که چه میخواهند
شاید این قوسی در نمودار است
که تا وقتی که به درون ننگری
نمیتوانی تشخیص دهی که دیگران چه میخواهند از تو
و بازیگرانی هستند
بسیار بزرگتر
با ارواج بزرگتر
که آسایششان
این است که به تو بگویند که چه میخواهی
آنها جایگاه آفریدگار هستند
جایگاهی هستند که میگویند زمین چگونه باید بودنش را تجربه کند
شهر چگونه باشد و قوانین چگونه اجرا شود
آنها برای خود مقرراتی دارند
که از زندگی خود دریافته اند
برخی پیچیده و جزیی تر فکر میکنند
و برخی قلم فکرشان
به پهنای نقاشی آسمان است
ولی میدانند
مهم این است که بدانم که آنها میدانند
اگر نمیدانستند
جایگاهشان را کسی که میدانست پر میکرد
از پایین بسیار میتوان ایراد گرفت ولیکن
آنچه در مقام تصمیمی اتفاق می افتد
همراه با بال زدن پروانه ها
در درون دل است
پروانه ها میگویند که چه چیزی درست است
و چه چیزی نادرست
پروانه ها حامل آشوبی هستند که به منطق فکر جان میدهد