نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

نصیحت پیرمرد

چهارشنبه, ۳ شهریور ۱۴۰۰، ۰۷:۲۳ ب.ظ

سلام!

 

یه بچه ی 12 ساله یه مورچه رو دید و زد لهش کرد. بهش گفتم که کار خوبی نیست و چرا این موجود بی گناه رو میکشی؟

بهم گفت چون من قاتلم !

بعد یادم اومد که کلا هر اتفاقی میفته برای درس گرفتن منه.

یکم فکر کردم دیدم که بله هر چند روز یه بار دارم میرم یه حیوون هایی رو میکشم که خیلی بزرگتر از مورچه است. درسته خون ریختنشون رو نمیبینم ولی با کمال میل تیکه های بدنشون رو میخورم و عین خیالمم نیست. 

 

داشتم فکر میکردم باید آدم خوبی بشم و کمتر قتل اتجام بدم یا این که بپذیرم که منم آدم بدی هستم؟ 

 

آیا باید از این کارم لذت ببرم و بیشتر انجامش بدم یا این که با انزجار از خودم این کار رو کنم؟

 

کلی سوال برام ایجاد شده ولی فکر کنم همون راه تاریکی رو پیش بگیرم. باید قبول کنم که خودخواه و تاریک هستم و جون موجودات دیگه خیلی برام اهمیتی نداره

  • ظریف

نظرات (۱۱)

من فکرمیکنم هر موجودی در اکوسیستم غایتی داره و غایت گوسفند، گاو و مرغم مورد استفاده قرار گرفتن توسط انسانه منتها اینگونه نباشد که بی‌رحمانه بکشیم یا تو شرایط بد نگهشون داریم و البته من با استفاده‌ی زیاد هم موافق نیستم. دامداری صنعتی در حجم زیاد آسیب زننده‌اس به قسمتهایی از اکوسیستم. خلاصه که غایت مورچه کشته شدن توسط انسان نیست ولی گوسفند این قابلیت رو داره که چنین غایتی داشته باشه

+فی المجموع منظورم اینه نباید یدونه خط‌‌کش برداشت و همه چیزو بااون سنجید

پاسخ:
موافقم. خیلی وقتا حجم آّب و گیاهی که برای رشد یه گاو یا گوسفند استفاده میشه رو مثال میزنن و خیلی خیلی زیاده. 
از اون طرفم پروتیین گوشت شکار یکی از عواملی بوده که کمک کرده که مغزمون ارتباطاتات پیچیده درست کنه تو مدت کمی از تکامل.

بعضی جاهای دنیا مورچه رو میخورن. یه اسیدی داره که ترش مزه اش میکنه. میگفتن تو یه مدل شکلات استفاده میشه.
  • فاطمه ‌‌‌‌
  • منم سر این قضیه به ابهام خوردم ولی سعی می‌کنم خیلی بهش فکر نکنم :)) آخه مگه خدا خودش گوشت یه سری حیوونا رو حلال نکرده؟ پس می‌گم اشکالی نداره بخوریم؛ با توجه به اینکه منبع پروتئین و چیزای دیگه هم هست که بدن لازم داره (می‌دونم که پروتئین گیاهی هم داریم). اما اون حس قاتل بودن چی می‌شه؟ بپذیریمش؟ با عذاب وجدان گوشت بخوریم؟ گیاه‌خوار بشیم؟ من انتخابم اینه که سعی کنم رژیم غذاییم رو اصلاح کنم که یه کم به سمت گیاهی‌تر شدن بره. تا حالا هم خیلی موفق نبودم :))

    فکر می‌کنم مشکل اصلی این نباشه که حیوونا کشته می‌شن که ما از گوشت و فرآورده‌های دیگه‌شون بخوریم. مشکل اینه که مصرف بالا باعث شده طوری پرورش داده بشن که اذیت بشن (که کامل‌ترشو امیلی هم گفت). یه بار دیدم یکی نوشته بود دنیا به تعداد کمی آدم گیاه‌خوار احتیاج نداره، به تعداد زیادی آدمی نیاز داره که فقط کمتر گوشت بخورن.

    پاسخ:
    بنظرم لازمه خودمون یه حیوون رو بکشیم تا ببینیم چه حسی داره!

    :/ بیچاره مورچه. کاش حداقل انسان مورچه رو بذاره به حال خودش باشه.

    پاسخ:
    بعضی موقع ها موجودات زنده برای نوشتن یه داستان باید کشته بشن
  • فاطمه ‌‌‌‌
  • بله اینم می‌شه :/

    (پست قبلیت اشتباهی تایپش کردم اونجا دلت خواستی بکن)

    یه بخش از پستت گفتی برای خوردن میکشیم به نظر من مشکلی نداره اگر اسراف نباشه و برای خوردن باشه حداقل برای منی که به این حقیقت باور دارم که قران از طرف خداست برام یه راهنمایی وجود داره که خیلی به خودم سخت نگیرم توی قران هم خوردن گوشت حلال هستش و به نظرم حرام کردنش به خودم به دلایل غیرپزشکی و علل خصوص به دلیل اینکه بگیم گناه داره خودش یک گناه هستش چون اینکار اگر زیاد بشه و به مرور جا بیوفته باعث میشه بقیه احساس بکنن کردن یک کار حلال گناه هستش و خود این حرکت گناه هستش و نباید یه چیز حلال رو به خود حرام کنیم و یا بقیه رو از خوردنش منع کنیم البته علاقه نداشتن به خوردن چیزی ربطی به حرام کردن به خود نیستش و هم اینکه علاقه ندارم بخورم تا اینکه بگی گناه نباید بخورم یا کاری حلال رو بکنم خودش گناه هستش به دلیلی که گفتم 

    اینم یه سری ایه که بهتر منطق حرفم رو درک کنی چون ایه اخر رو نگاه کنی پیغمبر با پیامبری خودش هم این کار رو کرد و خدا اون رو منع کرد با لحنی یکم سرزنش کنانه که نباید این کار رو بکنی اگر ادامه اون سوره رو بخونی ، البته این سوره یه چیز جالب داره اینکه نشون میده همه اشتباه میکنن حتی پیامبری که ایه ها بهش وحی شده اینکه ادم اشتباهش رو قبول کنه و برگرده مهم هستش کاری که ابلیس نکرد ولی ادم کرد و از آدم و حوا تا الان هر آدمی قبول کنه اشتباه کرده و تا حدی که میتونه جبران کنه برای هر چند دفعه هم باشه قبوله و این زیبای منطق خداست به نظرم که مخلوقاتش رو بخاطر اشتباه کردن تنبیه نمیکنه بخاطر قبول نکردن اشتباهاتشون( در وقت خودش البته نه هر زمان) تنبیه میشن وتنها نابخشوندنی تنبیهیی که هیچ وقت بخشید نمیشه چون اشتبااهش باید زمانی اذعان بشه که هنوز وجود عینی خدا رو ندیدم (قیامت و نشان های بزرگ اخرش) اینکه یگانگی خدا رو قبول نکنیم و اون چیزی که هستش رو نشناسیم ولی این اوکی بشه بقیه کارامون اگر سر اشتباه باشه بخشیده میشه یا تنبیهش رو میچشی و رد میشی اونم بستگی به چیزای زیادی داره حسش نیست و صد البته خدا فقط میدونه چی دقیقا بخشیده میشه چی نمیشه کیس با کیس انسان با انسان فرق میکنه که بهتره ادم سر هیچی قضاوت نکنه که چیه چه کسی بخشیده میشه یا نمیشه

     

    خوردن از گوشت برخی انعام حلال است.
    «یـایها الذین ءامنوا... احلت لکم بهیمة الانعـم الا ما یتلی علیکم....؛ 

    [۱۹]

     ای کسانی که ایمان آورده‌اید! به پیمانها (و قراردادها) وفا کنید! چهارپایان (و جنین آنها) برای شما حلال شده است؛ مگر آنچه بر شما خوانده می‌شود (و استثنا خواهد شد). و به هنگام احرام، صید را حلال نشمرید! خداوند هر چه بخواهد (و مصلحت باشد) حکم می‌کند».
    «.. واحلت لکم الانعـم الا ما یتلی علیکم...؛ 

    [۲۰]

     (مناسک حج) این است! و هر کس برنامه‌های الهی را بزرگ دارد، نزد پروردگارش برای او بهتر است! و چهارپایان برای شما حلال شده، مگر آنچه (ممنوع بودنش) بر شما خوانده می‌شود. از پلیدیهای بتها اجتناب کنید! و از سخن باطل بپرهیزید»


    .بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ ۖ تَبْتَغِی مَرْضَاتَ أَزْوَاجِکَ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴿١﴾

    به نام خدا که رحمتش بی‌اندازه است و مهربانی‌اش همیشگی

    ای پیامبر! چرا آنچه را که خدا بر تو حلال کرده برای به دست آوردن خشنودی همسرانت بر خود حرام می کنی؟ و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۱)

    پاسخ:
    مرسی ازین کامنتت.
    من کاری ندارم کتاب قانون چی گفته راستش. مثلا من اجازه دارم تو جنگ شرکت کنم و برای دفاع از زمینم آدم بکشم. ولی خودم شخصا بعد اون کار چه حسی بهم دست میده برام مهمه. مثلا دوست دارم یه نفر دیگه دشمن رو بکشه برام یا خودم میتونم بکشم. و آستانه ی تحملم کجاست؟ از کجا ببعد خون ریختن برام اوکی میشه؟ و این که چرا واسطه قرار دادن قصاب بین ما و حیوون اون حس خون ریختن رو برامون مات کرده. کلا ازین سوالایی که حس درونی خودم چیه دارم. قوانین قوانینن.

    اها اینم یادم رفت بگم از ایه اخر اینکه نباید بخاطر خشنودی کسی چیز حلالی رو به خود حرام کنیم،،، مثلا توی جامعه ای و کامیونتیی باشی که همه ویگن وجیترین باشن و کسی که گوشت میخوره رو سرزنش کنن و بگن بده و درست نیست و به قول یه سری ها حرف اای karma crap بزنن یا جو معنوی مانند بگیرن و بگن گنااه درست نیست.

    اینم نباید باعث بشه چیزی رو حرام کنی شاید رعایت حال بکنی و جلو طرف گوسفند نزنی زمین بکشی کباب کنی و بخوری ولی نبایدم بخاطر اینکه ازت خوشنود بشن و حال کن و راضی باشن چیزی رو به خودت حرام کنی و بقیه رو ازش منع کنی.

     

     

    من خیلی زیاد کامنت نمیدم و زیاده روی تو حرف نمیکنم ولی احساس کردم اینو بگن شاید قسمتی توش باشه🤷‍♂️

    پاسخ:
    موافقم کلا با این که از بیرون بهمون بگن چی درسته چی غلطه مخالفم. باعث دو رویی و نفاق میشه

    «کشتن» خودش یه مفهوم نسبیه. متأسفانه ما چون علم و فهم و درکمون به اندازه ای کامل نشده که مرزِ خودِ این مفهوم رو بفهمیم خیال میکنیم که یه سیب یا خیار رو گاز زدن یا بریدنِ یک ساقه ی تره، یا قطع یه درخت برای استفاده از چوبش، کشتن نیست!! :)

    چرا؟ چون سیستم عصبیش شبیه ما نیست؟ همین؟ چون ما موجوداتِ نزدیکتر به خودمون رو میفهمیم فقط؟ همون دینی که یسری گوشتا رو حلال و حرام کرده، میگه تو اگه تو بیابون بودی و اونقدر جونت تحت خطر بود که داشتی می مردی، میتونی همونا رو بخوری!! یعنی میتونی حتی مردار رو هم بخوری!! مردار!

    ولی وقتی اومدی بیرون، و متمدن داری زندگیتو میکنی، حالا برو سراغ حلال ها، و بازم: دیگه زیاد بریز و بپاش راه ننداز. و فکر میکنم حرف درستیه.

     

    این جهان مرز مشخصی برای «زنده و غیر زنده» نداره (تراست می، من یک زیست شناسم:)...) و گرفتن جان هم اگر مرزی داشته باشه، نزدیک بودنِ موقعیتِ تکاملیش به شاخه ی تکاملیِ انسان نیست! (بنظر من)

    مرزش اینه که چقدر بهش نیاز داری. در حد عیش کردن؟(کمترین نیاز) <دوست داشتن؟ <سالم بودن؟ <سیر شدن؟ <درمان شدن؟ <نمردن (بیشترین نیاز)؟...

    بنظر من، ایناست که تعیین میکنه چقدر از چی بخوری.

     

    تنها چیزی که «نزدیک بودنِ موجود، به شاخه ی تکاملیِ انسان» در اون اهمیت داره، اینه که چه کسی این کارو انجام بده. چون بله، ما از دیدنِ صحنه ی کشته شدنِ یک حیوان بیشتر تاثیرِ روحی میگیریم تا یک گیاه.

    ولی این برای همه مشابه نیست. در واقع، اینکه واسطه شدنِ قصاب یجور فریبه رو قبول ندارم به این دلیل که قرار نیست همه ی انسانها روحیه ی همه ی کارها رو داشته باشن و اگر روحیه ی یک کاری رو نداشته باشن، انجام دادنش درست نباشه!

     

    در واقع انگار اینجوریه که تعداد بیشتری از آدمها دلشو دارن یه علف رو قطع کنن، تعداد کمتری دلشون میاد یه درختو ببرن، و تعداد کمتری میتونن ماهی بگیرن، و تعداد خیلی خیلی کمتری میتونن گوسفند بکشن.

    این، تفاوت در سطحِ توانمندی آدمهای مختلفه و نه نقطه ی قوت یا ضعفشون.

     

    مثلا وقتی که تو از بچه ی کوچکی دربرابر یک دزد یا متجاوز دفاع میکنی. کاری که خودش نمیتونست بکنه. حالا کار تو بد بوده؟..

    پزشک جراح، شکم پدرت رو عمل میکنه. چیزی که تو ممکنه نتونی ببینیش حتی! پس کارش بده؟ و تو با واسطه قرار دادنِ پزشک، داری خودت رو فریب میدی؟..

    چه بخوای چه نخوای، همیشه یک نفر تو جامعه هست که طناب دار میندازه رو گردن مجرم. یک نفر هست که تازیانه میزنه. (یا اصلاً هر مجازاتی که برای نظامِ پاداش-مجازاتِ موجود در جامعه نیاز میدونی). یک نفر هست که قضاوت میکنه. اگر تو روحیه ی این کارها رو نداشته باشی، یعنی بدن؟..

     

    تو یه کشور، مورچه رو میخورن؟.. خب تو همین الآنش هم ماست میخوری که توش باکتریه bro. فقط چون نمیبینیش اوکیه؟.. :) یا فکر میکنی باکتری احساس نداره؟... این همون مرزیه که گفتم واقعاً وجود نداره!

     

    از نظر انرژیتیک هم بخوای نگاه کنی باز همینه! همین سیب و خیار و گوجه و ریحان، از بقایای اجساد رشد میکنن. اینا همه به هم وصلن. از کجا میدونی که اون سیبی که میخوری، موادش مالِ جنازه ای بوده که با احترام مرده و با احترام دفن شده؟ و کسی نبوده که ظالمانه کشته شده و خودبخود و ذره ذره با زجر پوسیده؟...

     

    همه ی این حیات به هم وصله و اون چیزی که واقعاً مرز نداره همه شه!! همه ش به هم وصله. یکدست و یکپارچه ست. در زنده بودن، در حس کردن، در دردکشیدن، یا در لذت بردن. فقط سطوحش با هم فرق میکنه. زبانش. مثل نور. طیف داره. میتونی توی طیف، مرزِ دقیقِ رنگِ قرمز رو نشونم بدی؟...

     

    درباره ی اون تولرنسِ افراد هم، واقعاً بسیاری از قصابها رو دیدم که اتفاقا آدمهای خیلی مهربونی هم هستن. کشتن گوسفند، اونها رو خشن نکرده، پس کار درستی برای آدم درستی بوده. * مثل پزشکی که جراحی اون رو آزار نمیده..


    ولی اگر آدمِ غلطی، (منظور با احساس یا تحمل یا ظرفیت یا استعدادِ نامتناسب با اون مهارت)، در این مشاغل قرار بگیره، بله. روحیه ش خشن میشه. یا آسیب میبینه. بسیاری از افرادی که برای خلبانی، پرستاری، تدفین و غسل کردن جنازه ها، قصابی، قضاوت، وکالت، یا جنگ روحیه ی مناسب رو ندارن اما توی اون شغلها قرار میگیرن، یه روزی آسیب میبینن. این موضوع حتی مدیریت و سیاست رو هم شامل میشه. کسایی که ظرفیتش رو ندارن که تصمیم بگیرن. یا عقب میکشن، یا کارهای وحشتناکی میکنن که ممکنه جان خیلی ها رو به خطر بندازه. و اگر ادمِ غلطی برای این کار باشن، توی خون غرق میشن و وانمود میکنن که این، بخشی از این کاره!! افرادی که نمیتونن یا بسختی میتونن مرزی برای تصمیماتشون (از اونجایی که بازدهی 100درصد نداریم!) پیدا کنن یا بسازن. نمیتونن "بهترین" راهو پیدا کنن....

     

    (* مناسک و آداب "ذبح" رو هم نباید بی تاثیر دونست در کمکی که به یک انسان میکنه برای انجام این کار. اینکه اولا موجودی که خون جهنده داره (یعنی مثل آدم، تا میزنی خون تا تهش فواره نمیزنه بیرون، تا حدی که همش خالی بشه!!) نباشه... و اینکه اون موجود رو با آداب و با شکوه خاصی، رو به قبله، با ذکر، بعد از آب دادن و... برای انسان قربانی میکنه. که احتمالا اگه بحث خلیفه الله و اینا رو در نظر بگیریم یجورایی میشه مایه ی افتخار اون حیوون.. یجور مرگ متعالی براش!.... خلاصه اینکه  «وقت گذاشتن» برای ذبح کردن با یه مراسم خاص، خودش این حرکتو معنی دار میکنه.. (دیگه خودت واردتری تو این بحثا.) و طبیعتا برای قصاب هم راحت تر.) 

     

    چقدر تو هم تو هم گفتم امیدوارم خیلی هم بد ننوشته باشم :)

    خلاصه اینکه آقا گوشت میخوری؟ نوش جانت. تو هم بخشی از این طبیعت هستی و قاتل نیستی.

     

    من یبار یجا خورشت بلدرچین خوردم و بعدش حالم بد شد. چون کوچیک بود و درسته بود. و وقتی داشتم اجزائش رو از هم جدا میکردم حس بدی بهم دست داد. ولی میدونم که اگر از قبل جدا میکردن و میاوردن، این حس رو نداشتم و میدونم که فریب هم نیست. فقط من روحیه ی مواجهه با اون صحنه رو ندارم که شخص دیگه ای داره. و اگر من این کار رو به مدت طولانی خودم انجام بدم، منو به آدم دیگه ای تبدیل میکنه شاید.

    این موضوع رو درباره ی کله پاچه هم معتقدم که نباید گذاشت سر سفره و به همراه همه ی اعضای خانواده، چشم یک حیوان رو از توی سرش درآورد بیرون و خورد! این روحیه توی همه نیست و نباید باشه (بعضی بچه هاشون رو هم پرورش میدن که این کار رو بکنه و لذت ببره.) اولا خیلی هم نیازی نیست این روزا، خوردنِ همه جای حیوان!! و اگر خیلی هم به طعم و مزه یا خواصش نیاز دارن، یا بهرحال دوس دارن بخورن، باس همون پروسه ی آماده کردن براش انجام بشه بنظرم و حداقل با کله نیاد سر سفره!

     

    + حتی پیامبر یه حدیث داره که میگه استخونهای غذا رو خیلی تمیز نکنید(لیس نزنید). اون مقدار گوشتی که روی استخوانها مونده، سهمیه ی اجنه است.

     

    و خیلی برام جالبه این حدیث. میتونه منظور از اجنه هر چیزی باشه. بقیه ی چرخه، یا اینکه با این کار، نیفتن مثل بدوی ها استخونها رو لیس بزنن. (کاری که باعث شد من از اون بلدرچین بدم بیاد، این بود!) گوشتشو جدا کن بخور و بقیه رو بذار بره. روحیه ی خودتو بدوی بار نیار...

     

    و اینکه میدونم نسلی که همه از ریز تا درشت اینجوری تغذیه میکردن که مرد بار بیان(!)، کلاً حیوان آزار بودن! گنجشک سنگ میزدن، سر سگ توی دبه میکردن و با چوب به دبه میزدن تا گیج بشه و بمیره! .. و همیشه هم پایه ی دعوا و چوب و چماق و خونی مالی کردنِ همدیگه بودن.)


    بدوی نخوریم، و کاری که روحیه ی ما نیست انجام ندیم، برای اینکه روز به روز به level آماده برای خشونت نزدیک نشیم.. اما همه ی طبیعت با هم یکدسته و اساساً با خوردنِ هیچ چیزی قاتل نیستیم. اگر برخی کارها رو هم بقیه انجام بدن، گول زدنِ خودمون نیست. بنظرم این میتونه درست باشه. نمیدونم چقدر تونستم منظورو برسونم... :))


    ععع چقدر حرف زدم! ببخشید :(

    پاسخ:
    چقدر خوب! یه پست کامل بود برای خودش :)) مرسی لذت بردم!
  • سُولْوِیْگ 🌻
  • من خیلی به این مسئله فکر می‌کنم که مگه نمی‌گیم گیاها‌ هم جاندارن؟ به قول همین کامنت بالایی، خوردن گیاها، قطع کردن درختا و غیره و غیره هم قتل نیست؟

    پاسخ:
    فیلم Avatar رو دیدی؟ اونجایی که اون بومیه میاد و اون حیوونه رو خلاص میکنه؟ 
    فکر کنم جواب اونجاس!

    چرخه غذایی اکوسیستم اینطوریه. البته گوشتخوار بودن یا گیاهخوار بودن آدما انتخاب خودشونه ولی خب اینایی که می‌گن این مسئله خیلی چندشه که بیایم مثلا گاو و گوسفند رو بکشیم که بخوریمشون، خب اوکی. ولی شیر و ببر و پلنگ و فلان چی؟ اونا بخورن چندش نیست؟ طبیعت همینه. اصلا گیاه مگه زنده نیست؟ پس اونم نباید به عنوان غذا استفاده بشه.

    ولی یه وقتی هست که حیوان آزاری حساب می‌شه. مثلا میای الکی الکی یه موجود زنده رو آزار می‌دی، بدون اینکه سودی برات داشته باشی یا آسیبی بهت زده باشه می‌کشیش. اون جریانش فرق داره.

    پاسخ:
    موافقم!!

    لذت بردم از پست و کامنتا :)

     

    پاسخ:
    مرسی ! 
    رفتم خرید کردم و دیدم یه بسته گوشت که روز آخرشه تو فروشگاه و گفتم خب بردارم.
    غذا درست کردم و اتفاقا خیلی هم طول کشید، من غذاهام بیشتر از ۱ ساعت نباید پختنش طول بکشه و این ۲ ساعتی طول کشید.
    خلاصه پختش و غذا رو کشیدم که یکم برنج و یه خورشتی برای خودش بود. و یکم که خوردم دیدم چقدر بی مزه است. دلم برای گاوه سوخت که حداقل یه غذای خوشمزه نشد! 
    البته فرداش یکم سیبزمینی سرخ کردم و نصف بقیه غذا رو که مونده بود توش تفت دادم و نمک و فلفلش رو تنظیم کردم و خیلی خوشمزه شد و دیگه فکر کنم آقا گاوه هم راضی شد!

    =))))) واقعااا 

    یه لحظه تو ذهنم اومد مردن و انرژی رسوندن به یه آدم دیگه چقدر قشنگتر از مردن و پوسیدن توی خاکه 

    پاسخ:
    تو قبایل سرخپوستا و قبایلی که تو آمازون هستن اعتقاد دارن اجدادشون پشت سرشون هستن و حواسشون بهشون هست و انرژی میدن. کلا خیلی جاها اینجوری راجع به گذشتگانشون فکر میکنن
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی