نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۱۰/۰۲
    ت
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۸۴۱ مطلب با موضوع «عمومی» ثبت شده است

عدم بلوغ مغزی

چهارشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۶، ۰۶:۱۳ ب.ظ

سلام

یه چیزی که باعث میشه فکر کنم به بلوغ فکری نرسیدم اینه که وقتی یه کاری رو باید انجام بدم که مطمعن نیستم جواب میده یا نه ، هی کارو عقب میندازم و فرض میکنم درست انجام میشه. 

قدیما بدتر بود فرض میکردم یکی دیگه پیدا میشه انجامش بده.

هر جفتشون level های مختلفی از بچه بودنه.

....

حسن میگفت پست دیشب رو 3 بار خونده نفهمیده چی میگم. راس میگه بهضی وقتا یه سلسله اتفاقا میفته که آدم یه چیزی مینویسه وقتی اونا رو خب کسی ندونه خیلی بی معنی میشه مطلب

  • ظریف

تابستونههه

دوشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۱۹ ق.ظ

سلام

از جذابیتای سینوزیت فقط در تابستون:

تو آفتاب میری عرق میکنه پیشونیت و بایه باد -> سردرد

تو مترو میری کولر مترو تو کله -> سردرد

تو خونه کولر روشن باشه بخوابی -> سردرد

تو خونه کولر خاموش باشه و پتو روت باشه -> سردرد

آب نخوری -> سردرد (البته این کلی بود برا سینوزیت نبود الان که فکر میکنم)

موقع خرید تو پاساژ گرم تو مغازه ها سرد -> سردرد



  • ظریف

سوال اساسی

جمعه, ۲ تیر ۱۳۹۶، ۰۲:۴۷ ق.ظ

سلام

چند شب پیش که امتحان داشتم بعد مدت خیلی زیادی یه لیوان قهوه خیلی غلیظ خوردم ودرسه رو که خوندم حدود ساعت 4.5 5 شده بود. گفتم تا 7 بخوابم ببینم چی میشه. این قهوهه یکم حالمو بد کرده بود و حالت تهوع داشتم ولی خب چیز خاصی حس نمیکردم. اومدم بخوابم حدود یک ساعت دراز کشیده بودم و خواب نمیبرد. یهو حس کردم نکنه یادم رفته چجوری بخوابم؟!

 واقعا چجوری شبای دیگه میخوابیدم. 

این سوال و اون حال و یکم بیدار بودن زیاد باعث شده بود یکم حالت توهم و خواب و بیداری هم بهم دست بده و شروع کردم با دقت به روزای قبل فکر کردن که ببینم چجوری میخوابیدم. خدا میدونه که تا شاید یه ربع به 7 داشتم فکر میکردم و حالتای مختلف رو تست میکردم. خداروشکر آخراش دیگه خوابیدم و عجب خوابی هم بود فکر کنم تا 8 9 خوابیدم. (امتحان 14 بودا)


  • ظریف

باور کنید

دوشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۲۳ ب.ظ

سلام

یه بنده خدایی بود وقتی میخواست صحبت سیاسی کنه هشتگ نمیزاشت. از آسمون شهاب سنگ خورد تو سرش مرد.

حتما #هشتگ بزارید.

  • ظریف

آخریش

پنجشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۰۰ ق.ظ

سلام

بریم برای آخرین درس 3 واحدی این کارشناسی. 

دیگه بعد این فقط یه تاریخ تحلیلی صدر اسلام میمونه...

  • ظریف

پست 500 ام

سه شنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۱۴ ب.ظ

سلام

به عنوان 500 امین پست وبلاگم،

لطفا تو دعاهاتون مارو فراموش نکنید :)

  • ظریف

مترو

يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۱۳ ب.ظ

سلام

معمولا تو مترو بقل دری که باز نمیشه میشینم و یا آویزون میاه ها میشم. دیروز که آویزون بودم یه اقایی روبروم یهو عطسش گرفت و تقریبا با کمترین پوشش جلو دهنش فضا رو مطهر کرد و به همینم اکتفا نکرد بعد دهنش رو با کف دستش تمیز کرد و میله رو گرفت :/

همونجا دستمو برداشتم و کردم تو جیبم و دیگه من باشم به میله ها دست بزنم 


.....

زندگی یه هفته ده روز کاری به کارم نداشت ولی گویا دیده یکم شرایطم پایدار شده تصمیم گرفته که دوباره یه داستان جدید راه بندازه (نه الزاما بد!) ببینیم چی میشه


.....

بعد چند وقت اصرار به حسن که بریم پیتزا بخوریم و قبول نکردن حسن امروز وسایلشو گرفتم و در منزل مادربزرگ قراره یه چیز خفن درست کنم ... جای شما خالی!! (بجز حسن)

حسن قراره گاز دفترشونو وصل کنه همونجا درست کنیم :)

  • ظریف

زنده ام - هنوز

جمعه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۲۸ ب.ظ

سلام


در مورد پست قبل( کی یادشه حالا:)) ) باید بگم که منظورم این بود که کسای زیادی هستن که میبینیم به سقف خودشون رسیدن و راضی اند. یعنی به هدفشون رسیدن. به قول علی taskشون کارش تمومه و آماده ی terminate شدنه. منظورم اون بود.


.....

وقتی هفته پیش با اون شدت داشتم کار میکردم و هفته های قبلش بابام گفت که یادته یه بار بهم گفتی که میخوام بقل کار زندگی هم کنم؟ الان داری مثلا زندگی میکنی؟؟ 

این هفته حالا از شدت بیکاری با روزی عملا 12 ساعت یا بیشتر خوابیدن و بقیش هم 9gag رفتن و تقریبا اصلا خورشید رو ندیدن گذشت. امروزبعد بیدار شدن راس ساعت 13 بهش گفتم اینجوری خوبه؟!

....

قرار نیست مثل ادم نرمال زندگی کنم گویا...


  • ظریف

هدف کوچیک

دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۰۱ ق.ظ

سلام

هدف باید یه چیزی باشه که بهش نشه رسید. 

دکتر فورد توی west world بود. یه همچین چیزی تعریف میکرد.


A greyhound is a racing dog. Spends its life running in circles, chasing a bit of felt made up like a rabbit. One day, we took it to the park. Our dad had warned us how fast that dog was, but... we couldn't resist. So, my brother took off the leash, and in that instant, the dog spotted a cat. I imagine it must have looked just like that piece of felt. He ran. Never saw a thing as beautiful as that old dog... running. Until, at last, he finally caught it. And to the horror of everyone, he killed that little cat. Tore it to pieces. Then he just sat there, confused. That dog had spent its whole life trying to catch that... thing. Now it had no idea what to do.

  • ظریف

برچسب

شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۱۱ ق.ظ

سلام

یه تیکه از فیلم برد من بود که خیلی دوست داشتم ولی زبونش طوری بود که مجبور شدم با یه بازنویسی مختصر فارسیشو بنویسم:

جاییه که ریگان به منتقد فیلم میگه که:

خب بزار نقدی که نوشتی رو بخونم، "بی نور" این یه برچسبه، "جزیی" ؟! داری منو مسخره میکنی؟! فکر کنم یه پنی سیلین لازم داری تا پاکش کنی، اون یه برچسبه. همشون برچسبن. تو فقط به همه چی برچسب میزنی. این کار خیلی تنبلیه. تو خیلی خیلی تنبلی. (به یک گل اشاره میکرد فکر کنم و ) تو میدونی این چیه؟ تو اصلا میدونی اون چیه؟؟ نمیدونی میدونی چرا؟ چون تو نمیتونی این و ببینی اگه بهش برچسب نزده باشی.

تو تمام اون نویز های تو سرت رو با دانش واقعی اشتباه میگیری

منتقد بهش میگه تموم شد؟

میگه که نه تموم نشده، اینجا هیچی راجع به تکنیک نیست هیچی راجع به ساختار نیست! هیچی راجع به تمایلات نیست! یه مشت نظر آشغاله که پشتشون یه مشت مقایسه آشغال تره. 

تو یه چند تا پاراگراف مینویسی و برات هیچ هزینه ای نداره. تو هیچی رو به خطر نمیندازی. من یه بازیگرم و همه چیم رو برای این بازی به خطر انداختم و ...


خیلی دوست دارم این دو مورد آدم رو خفه کنم

1- کسایی که مث این بنده خدا روی همه چی برچسب میزنن. مثلا تو یه بحث کاری ندارن چی گفته میشه. به صحبتی که مخالفشون باشه برچسب میزنن. توضیحش سخته

2- کسایی که بدون توجه به زحمت یه نفر و بدون این که خوشون رو جاش بزارن کار یکی رو با یک کلمه نقد میکنن و ... منظورمو متوجهید دیگه. در حالی که سطحشون حتی پایین تره.


این دو مورد آدم رو به کررات تو سیاست میشه دید. مخصوصا روزنامه نگارا و .. تو زندگی شخصی هم زیاده. البته آدمایی که همچین سیستمایی دارن معمولا خودشون خیلی ارزش خاصی ندارن ولی اگه مجبور به تحملشون باشید واقعا سخته. (خداروشکر خیلی وقته ازینا نداریم. یا حداقل از دور سعی میکنیم سلام احوال پرسی کنیم)

  • ظریف