نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

Drafts from a drifter/ English
ticheart.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۸۵۳ مطلب با موضوع «عمومی» ثبت شده است

انتخاب سخت

يكشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۴۴ ق.ظ

سلام

این روزا واقعا انتخاب بین کارام و دوره ی REM ساعت 9 تا 10 صبح واقعا سخته برام. خوابای اون موقع خیلی از واقعیت جذاب ترن


--

توضیح: وقتی میخوابید حدود هر 1.5 ساعت یه بار وارد rapid eye movement یا رم میشید که تو اونجا خواب میبینید. این دوره هر چقد جلوتر میرید بیشتر میشه مثلا ساعت 12 بخوابید ساعت 1.5 به مدت 10 دقیقه شاید rem داشته باشید ولی ساعت 3 و 4.5 و 6 و ... هی طولانی تر میشن(اگه خواب منظم باشه معمولا)

--

این میشه که 9 تا 10 صبح رسما خواب به کارگردانی نولان میبینم... حالا سر و کله زدن با کارا و آدما یا خواب خفن؟! مساله این است

  • ظریف

آب بستن

پنجشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۶، ۰۶:۱۱ ق.ظ

سلام

واقعا دیگه داره زیادی کش پیدا میکنه دنیا. چند سال پیش باید تموم میشد ولی شبیه این سریالای ایرانی شده که 10 قسمت آخرش رو میشه تو یه ربع جمعش کرد. 


نمیدونم چرا ولی با این نرم افزاری که از صدای میکروفون گوشی fft میگیره میبینم، بازه بین 4 نا 5 کیلوهرتز خیلی ساکته هم قبلش نویز داریم هم بعدش


---


دکتر آشتیانی میگفت که برای بعضی اندازه گیریای دقیق میان سیگنال رو مدوله میکنن تو فرکانس مثلا چند ده کیلوهرتز بعد ازش نمونه میگیرن چون اونجا اون نویزایی مثل 1/f و ... کمتره :/ جالبه ها!


میدونم دوتای بالا ربطی نداشت عملا ولی یهجورایی ربط داشت دیگه. یکیشون مکانیکی بود یکیشون الک مغی ولی خب یه جورایی ربط داشت

  • ظریف

عدم بلوغ مغزی

چهارشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۶، ۰۶:۱۳ ب.ظ

سلام

یه چیزی که باعث میشه فکر کنم به بلوغ فکری نرسیدم اینه که وقتی یه کاری رو باید انجام بدم که مطمعن نیستم جواب میده یا نه ، هی کارو عقب میندازم و فرض میکنم درست انجام میشه. 

قدیما بدتر بود فرض میکردم یکی دیگه پیدا میشه انجامش بده.

هر جفتشون level های مختلفی از بچه بودنه.

....

حسن میگفت پست دیشب رو 3 بار خونده نفهمیده چی میگم. راس میگه بهضی وقتا یه سلسله اتفاقا میفته که آدم یه چیزی مینویسه وقتی اونا رو خب کسی ندونه خیلی بی معنی میشه مطلب

  • ظریف

تابستونههه

دوشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۱۹ ق.ظ

سلام

از جذابیتای سینوزیت فقط در تابستون:

تو آفتاب میری عرق میکنه پیشونیت و بایه باد -> سردرد

تو مترو میری کولر مترو تو کله -> سردرد

تو خونه کولر روشن باشه بخوابی -> سردرد

تو خونه کولر خاموش باشه و پتو روت باشه -> سردرد

آب نخوری -> سردرد (البته این کلی بود برا سینوزیت نبود الان که فکر میکنم)

موقع خرید تو پاساژ گرم تو مغازه ها سرد -> سردرد



  • ظریف

سوال اساسی

جمعه, ۲ تیر ۱۳۹۶، ۰۲:۴۷ ق.ظ

سلام

چند شب پیش که امتحان داشتم بعد مدت خیلی زیادی یه لیوان قهوه خیلی غلیظ خوردم ودرسه رو که خوندم حدود ساعت 4.5 5 شده بود. گفتم تا 7 بخوابم ببینم چی میشه. این قهوهه یکم حالمو بد کرده بود و حالت تهوع داشتم ولی خب چیز خاصی حس نمیکردم. اومدم بخوابم حدود یک ساعت دراز کشیده بودم و خواب نمیبرد. یهو حس کردم نکنه یادم رفته چجوری بخوابم؟!

 واقعا چجوری شبای دیگه میخوابیدم. 

این سوال و اون حال و یکم بیدار بودن زیاد باعث شده بود یکم حالت توهم و خواب و بیداری هم بهم دست بده و شروع کردم با دقت به روزای قبل فکر کردن که ببینم چجوری میخوابیدم. خدا میدونه که تا شاید یه ربع به 7 داشتم فکر میکردم و حالتای مختلف رو تست میکردم. خداروشکر آخراش دیگه خوابیدم و عجب خوابی هم بود فکر کنم تا 8 9 خوابیدم. (امتحان 14 بودا)


  • ظریف

باور کنید

دوشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۲۳ ب.ظ

سلام

یه بنده خدایی بود وقتی میخواست صحبت سیاسی کنه هشتگ نمیزاشت. از آسمون شهاب سنگ خورد تو سرش مرد.

حتما #هشتگ بزارید.

  • ظریف

آخریش

پنجشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۰۰ ق.ظ

سلام

بریم برای آخرین درس 3 واحدی این کارشناسی. 

دیگه بعد این فقط یه تاریخ تحلیلی صدر اسلام میمونه...

  • ظریف

پست 500 ام

سه شنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۱۴ ب.ظ

سلام

به عنوان 500 امین پست وبلاگم،

لطفا تو دعاهاتون مارو فراموش نکنید :)

  • ظریف

مترو

يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۱۳ ب.ظ

سلام

معمولا تو مترو بقل دری که باز نمیشه میشینم و یا آویزون میاه ها میشم. دیروز که آویزون بودم یه اقایی روبروم یهو عطسش گرفت و تقریبا با کمترین پوشش جلو دهنش فضا رو مطهر کرد و به همینم اکتفا نکرد بعد دهنش رو با کف دستش تمیز کرد و میله رو گرفت :/

همونجا دستمو برداشتم و کردم تو جیبم و دیگه من باشم به میله ها دست بزنم 


.....

زندگی یه هفته ده روز کاری به کارم نداشت ولی گویا دیده یکم شرایطم پایدار شده تصمیم گرفته که دوباره یه داستان جدید راه بندازه (نه الزاما بد!) ببینیم چی میشه


.....

بعد چند وقت اصرار به حسن که بریم پیتزا بخوریم و قبول نکردن حسن امروز وسایلشو گرفتم و در منزل مادربزرگ قراره یه چیز خفن درست کنم ... جای شما خالی!! (بجز حسن)

حسن قراره گاز دفترشونو وصل کنه همونجا درست کنیم :)

  • ظریف

زنده ام - هنوز

جمعه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۲۸ ب.ظ

سلام


در مورد پست قبل( کی یادشه حالا:)) ) باید بگم که منظورم این بود که کسای زیادی هستن که میبینیم به سقف خودشون رسیدن و راضی اند. یعنی به هدفشون رسیدن. به قول علی taskشون کارش تمومه و آماده ی terminate شدنه. منظورم اون بود.


.....

وقتی هفته پیش با اون شدت داشتم کار میکردم و هفته های قبلش بابام گفت که یادته یه بار بهم گفتی که میخوام بقل کار زندگی هم کنم؟ الان داری مثلا زندگی میکنی؟؟ 

این هفته حالا از شدت بیکاری با روزی عملا 12 ساعت یا بیشتر خوابیدن و بقیش هم 9gag رفتن و تقریبا اصلا خورشید رو ندیدن گذشت. امروزبعد بیدار شدن راس ساعت 13 بهش گفتم اینجوری خوبه؟!

....

قرار نیست مثل ادم نرمال زندگی کنم گویا...


  • ظریف