نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۱۰/۰۲
    ت
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۸۴۱ مطلب با موضوع «عمومی» ثبت شده است

عملا شروع شد

پنجشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ۰۱:۳۲ ب.ظ

سلام

دیشب تو پژوهشگاه با شیدا (فامیلی شخص مذکر است) بودیم و تابلو رو سر هم میکردیم که بارون گرفت. خیلی سرمای خوبی بود. شبم تو اتاق با پنجره باز خوابیدیم واقعا حال داد. هوا واقعا پاییزه لامصب

...

حیف که سیگار نمیکشیم وگرنه واقعا میطلبید اه!

...

مرسی از نظر دهنده ناشناس :) لطف داری باعث افتخار بندس

  • ظریف

ساده

سه شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۶، ۰۲:۱۰ ب.ظ


سلام

دوست نداشتید تاحالا بجای این همه استرس و فشار، یه گربه ی توی دانشگاه میبودید که وقتی خسته میشه میره تو بهترین نقطه ای که میشناسه میخوابه و هر کی میاد یکم نازش میکنه و غذاشو هم که سر موقع میخوره؟ 

سوالم اینه که نمیشد ما آدما دنیا رو اینجوری نمیساختیم؟ مگه ما اون اول اول با این گربه هه شرایطمون فرق داشت؟ نه قطعا ولی خودمون زندگیو جوری کردیم که سخت بگذره بهمون. 


بهای سنگینی برای چیزای کمی دادیم! 

  • ظریف

دست به دست هم

دوشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۶، ۰۲:۲۶ ق.ظ

سلام

شاید فلسفش واقعا اینه که نباید تو روز عاشورا کسی به هر نحوی خوشحال بشه !

حقیقت اینه که پس فردا تحویل یه پروژه س و طبق معمول نزدیک dead line دارم کارا رو تموم میکنم

یه کار خیلی حیاتی این بود که بشه دو تا مبدل رو موازی کرد. خیلی واقعا کار طاقت فرساییه کنترلشون چون از یک جایی به بعد دیگه خیلی شبیه سازی جوابگو نیست و نمیشه محاسبات دستی هم انجام داد. من این کارو به یه نحوی قبلا کرده بودم ولی خب خیلی قابل اطمینان نبود اون روش برای هم این دفعه باید یه چیز سفت و محکم میزدم.

خلاصش این که از ساعت 15 تا الان که دو شب باشه داشتم با این کد ها ور میرفتم و هیچ جوری جواب نمیداد. قبول کنید راه دیگه ای هم نداشتم بجز این که این روز دنبال این کارا باشم

واقعا خودم هیچ وقت روز عاشورا هیچ کار غیر مربوطی انجام ندادم حتی سال کنکور 8 روز اول+تقریبا تمام روزای سال کنکور رو درس خوندم ولی این دو روز رو نخوندم!

خلاصه امسال با کلی ضرر مثل ترکیدن یه مینویل و چند بار انفجار سوییچ و برق گرفتگی از دست راست به چپ و برق گرفتگی دو انگشت و متلاشی شدن زانو های شلوار و ... این روز رو گذروندم ولی خب آخرش (تکنیکالی فردای عاشورا) تونستم اینا رو موازی کنم 


  • ظریف

ایده خوب!

چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۶، ۰۲:۴۳ ب.ظ

سلام

دیروز واقعا جسد بودم بعد کلی کار اداری بخاطر """"""""""""""""""""وظیفه ی شرعی و عقلانی و ازین جور چیزای سربازی """"""""""""""""""". اینو بدونید اگر سربازی ندارید به هر دلیلی، کارای اداریتون به طور متوسط 0.1 میشه زمانش و حجمش.

خب

خلاصه از صبح درگیر نظام وظیفه بودم و بعد از ظهر حدود 15 هم باید میرفتم سرکار، و خیلی داشتم میمردم. گفتم دو حالت وجود داره یا میرم یه Redbull مثلا میگیرم میخورم یا میرم یه اسپرسو میگیرم. (از پول اضافه دادن به کافی شاپا متنفرم چون من که استفاده خاصی از مکانشون نمیکنم که پولشو بدم.. ولی این دفعه شد..)

چقد حرف زدم.

رفتم تو کافی شاپه چون چسبیده به پژوهشگاس و سوپر مارکت هم نزدیک نیست. گفتم ردبول داری ؟ گفتش که نه گفتم پس یه اسپرسو دوبل بده. گفت میخواستی قاطیش کنی؟ سینرژی دارم (هایپ ایرانی). گفتم شاید ایده ی بدی نباشه اسپرسو هه رو سینگ گفتم بریزه و با سینرژی قاطی کنه. واقعا کم پیش میاد ایده خوب تو این زمینه ها بزنم ولی این یکی پرفکت شد.. نه تلخی اسپرسو رو داشتم و نه بی خاصیت بود قشنگ مخم تا شب روشن بود

بنظرم اگه خواستید بیشتر پول بدید اسپرسوش رو دوبل کنید وحشتناک خوب میشه دیگه.

  • ظریف

با تلخیص

دوشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۳۷ ب.ظ

سلام

ماتیلدا: لئون، کار پروژه ای همیشه سخته یا فقط اولاش اینجوریه؟

لئون: همیشه سخته

  • ظریف

قانع شدم

يكشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۵۴ ب.ظ

سلام

من: حسن سعی کن رژیم بگیری داری چاق میشی ها

حسن: از صبح تا شب همش کار میکنم و هیچ تفریحی بجز خوردن ندارم اینم نکنم؟

من: *سکوت*



  • ظریف

دافعه

سه شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ۰۷:۵۶ ب.ظ

سلام

ازون آدمایی ام که یه شکلی با همه برخورد میکنم که کسی خیلی پشت سرم حرف نزنه. ولی این اواخر موفق شدم یه جورایی یه کاری بکنم که یه نفر ازم متنفر بشه. 

یه کاری چند وقت پیش ازم خواسته بود که کار زیادیبود منم بهش گفتم سرم شلوغه و ازین حرفا ولی دوباره مثل روال همیشه نشد تهش نه بگم. بنابراین کلی بد قولی به وجود اومد. تو زندگیم خیلی سعی کردم بیشتر وقتا آن تایم باشم ولی این یکی به طرز مفتضحانه ای خیلی طول کشید. 

خلاصه که تبریک میگم اولین تنفر از خودم رو.

  • ظریف

تعلل

يكشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۶، ۰۹:۲۶ ق.ظ

سلام 

یه جمله ی خوبی هست که میخوام شیرش کنم.

ترجمش میشه که:

تصمیم گیر باش. درست یا غلط یه تصمیمی بگیر. جاده ی زندگی با سنجاب هایی که نتونستن تصمیم به موقع بگیرن فرش شده...


-----

تاحالا فرش رو ننوشته بودم اولین باره فکر کنم. خیلی جدید بود .

  • ظریف

کابوس

شنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۶، ۰۶:۵۵ ب.ظ

سلام

آقای اسدی میگفت که بعد فارغ التحصیلی، تا الان که شاید 36 سالش باشه هر چند وقت یه بار یه خوابایی میدیده راجع به این که امتحان داره و نخونده. با خودم گفتم چون دانشگاه شریفی بوده و بالاخره ... شاید این چیزا براش اتفاق میفتاده یا حالا چیزای دیگه. الان تو این 3 4 ماهی که درسم تموم شده حداقل 4 5 بار کابوس امتحانی که براش نخوندم رو دیدم. نمونش امروز خواب قبل ترور آقای kennedy ... 


------


امروز روز آخری بود که به عنوان دانشجوی کارشناسی وارد دانشگاه پایین میشدم. حس سنگینی بود و رو شدن از همه راه رو ها و بوی همه ی آزمایشگاها خیلی خاطره تداعی میکرد برام. همه چی خیلی سنگین بود. آروم آروم قدم میزدم و میخواستم تک تک صحنه ها تو ذهنم بمونه.

البته اوقدری که میخواستم هالیوودی نشد چون موقع بیرون رفتن از فنی از پله ها سر خوردم افتادم پایین. ولی خببب....

  • ظریف

کندی

شنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۶، ۰۸:۳۶ ق.ظ


سلام

واقعا نمیدونم چجوری مغز خوابا رو سر هم میکنه..

مثلا الان خوابیده بودم، تو خواب توی یه مهمونی خونوادگی بودیم. بعد یهویی کلی آدم هم اضافه شدن و آخرش رفتن بیرون عکس و ... بگیرن یکیشون یه هندیکم قدیمی بزرگ داشت و رفتن بیرون بهم گفت بیا از ما سه تا یه عکس بگیر، منم شروع کردم عکس بگیرم هی جمعیت میومد جلوم، 

هر دفعه عکس میگرفتم تو عکس یه چیز جدید بی ربط میفتاد، در این حد بی ربط که آخریش رو که گرفتم دوربین رو نگاه کردم دیدم عکس رییس جمهور kennedy هستش تو ماشینش. بعد بیرون رو نگاه کردم دیدم که ترورش کردن منم داشتم اون لحظه رو فیلم میگرفتم. بد تر از همه این که سیاه و سفید بود اون یه تیکه از تصویر بقیش اوکی بود :/

آخه چجوری اینا رو به هم ربط میده ...

  • ظریف