یک پست طولانی
سلام
اول این که خواستم بگم انقدری که انتظار داشتم انگلیسی بلد نبودن و دهنم سرویس شد در قدم اول.
دوم این که ایرانسل سر گردنه حجم میگیره و مگابایتی 500 تومن میفته یعنی شما روشن کنید دیتا رو تمومه.
سوم این که راجع به اون دوستمون.
راستش، خیلی آدم های عجیب غریبی دیدم. یجورایی اصلا جدید بودن 3 نفری که دیدم (یه نفر همون که گفتم دو نفر هم بغل دستم تو هواپیما)
اون نفر اول که آقای صبری لطف داشتن ابراز علاقه مندی کردن راجع بهشون راستش خیلی زیاد چیزی نمیخواستم بنویسم شاید سطح انتظاراتتون رو ارضا نکنه.
خیلی صحبت کرد ولی چیزای خوبی که میگفت این بود که
1- سعی کن اصلا تجربه نکنی، تجربه هزینه داره ولی نصیحت شنیدن، با این که یجورییه ولی نتیجه ی تجربه ی دیگرانه که بابتش هزینه دادن
2- سعی کن ریسک بکنی. توی طیف آدما 3 طیف وجود داره، وسطیا آدمای نرمالن که معمولا ریسک نمیکنن بالا و پایینش آدمایین که ریسک میکنن، پایین آدمایین که میگن همه چیو که از دست دادیم اینم روش، بالا آدمایین که میگن هرجور شده از این کاری که کردم نتیجه میگیرم، با هزینه کردنشون. یکم سخته
3- رفیق بازی آدمو نابود میکنه
4- همه چیز تو ایران هست، هر تفریحی بخوای بهترش هست جایی که مامور رو میشه با 50 هزار تومن خرید همه چیز توش هست ... *صفحه پیوند ها* ...
5- سعی کن کار جدید بکنی. تکرار کارای بقیه خیلی سودی نداره.
6-
-هیچ کسی به اندازه شما دلش برای کار خودت نمیسوزه هرچقدرم بهش پول بدی سیرش کنی مثلا من دوتا حسابدار دارم ولی آخرش کارای دفترا رو خودم میکنم
+خب همه کارا رو یعنی خودتون میکنید
-بله
+بعد یه مدت کارا زیاد نمیشه؟
-نه شما کارا رو تقسیم میکنی و روی ریز ریز انجام شدنشون نظارت میکنی.
خودش دو تا کارخونه دارو و لوازم آرایشی داشت. ایشون با دوتا از کارمنداش اومده بود.
نفر دومی که دیدم یه آقایی بود که توی نفهمیدم آخرش کجا ولی بنظر فرانکفورت بود زندگی میکرد. آدم عجیبی بود اصن توی کتگوری مذهبی / غیر مذهبی و ... جا نمیشد. میگفت که برای محرم دوس داشته بیاد ایران. اونم یه چیزای جالبی گفت
1- ایرانیای خیلی عجیب غریبی تو جاهای مختلف هستن. مثلا تو همین ترکیه یه سریا هستن از پهلوی دوست ها یه جا زندگی میکنن یه سریا از منافقین یه سریا از فلان و .... خلاصه سفره دلت رو باز نکن.
2- میگفت آقای خمینی و ... رو دوست داره ولی بنظرش کار درستی نکردن کل کشور رو یهویی تصمیم گرفتن اداره کنن. (کاری با صحبتش ندارم ازین جهت که معمولا همچین مدل صحبتی رو نمیشنویم (یا خیلی مخالف یا خیلی موافق میشنویم))
3- میگفت که اولین باری که آب معدنی خوردی کی بود ؟ گفتم فلان سال پیش. گفت روی این آب معدنیه چرا نوشته پس از 1352 ؟!
نفر سومی هم که دیدم یه خانمه بود که خیلی مرد بود واقعا. بقل ما نشسته بود تو پرواز.
با نفر دوم رزونانس میکردن یعنی مفید 2.5 ساعت حرف زدن راجع به همه چیز.
صبح اومده بود و بعد از ظهر برمیگشت. تو ترکیه زندگی میکرد.
بیزینس ویمن ی بود برای خودش. میگفت این خانما نمیدونن قدر پول رو چون کار نمیکنن (اشاره به 2-3 تا جلوییمون)
حالا اینا رو ولش. آدمای عجیبی بودن.
* تو پرواز سینوزیتم یادش افتاد که چند وقته خدمتم نرسیده. با سردرد و دوبار تهوع مارو خوشحال کرد.
*خواستید رزرو کنید جایی رو از سایت booking.com اقدام کنید. بعضی جاها ویزا کارت و ... میخوان بعضیا هم نمیخوان. میتونید قیمتای خیلی پایین رو پیدا کنید. من یه جایی گرفتم دوشب حدود 160 تومن. یه سوییت که یه تخت دونفره و اسپیلت و .. داره + صبحونه. بنظرم خوبه برای انقد دبیت کارت هم نمیخواس برای رزرو!
*چقدر اینا سیگار میکشن! خانم و آقا
* داشتم تو خیابون راه میرفتم یکم توجه کردم دیدم بعضیا حجاب ندارن پس چرا من قبلش متوجه نشدم؟ دیدم که وضعیت خانماییش که حجاب ندارن خیلی با چیزی که تو تهران از خانما میبینیم تفاوتی اصن نداره برا همین خیلی طبیعی بود :/ ( صرفا گزارش بود و هیچ تایید و نقدی به هیچ چیزی ندارم! )
- ۱ نظر
- ۰۲ آبان ۹۶ ، ۲۳:۱۷