Monk
سلام
زندگی رو این monk ها میکنن.
یکی داشته از یه جایی رد میشده که بره سر کارش و سر راهش یه monk میبینه. میبینه داره میخنده. ازش میپرسه میتونم بپرسم به چی داری میخندی؟
مانکه میگه به تو میخندم. بیا پیش من بشین.
میره پیشش میشینه و جفتشون شروع میکنن به مردمی که رد میشن میخندن.
واقعا هم آدم از بیرون به داستان نگاه میکنه خودمون رو مسخره کردیم با این زندگی شهری و نظام اجتماعی و مصرف گراییمون
زندگی الان ما از زندگی خیلی مردم گذشته کیفیتش بیشتره. خیلی چیزا رو داریم که آرزوشم نداشتن. ولی همچنان کافی نیست.
بعد برای بدست اوردن چیزایی که بی معنی اند چیزای معنی دار زندگی رو خراب میکنیم.
چون میخوایم نزدیک فلان پاساژها و مغازه باشیم یه خونه کوچیکتر و زشت تر میگیریم
چون میخوایم یه آپارتمان زشت با یه سری خونه فشرده و کوچیک بسازیم یه پارک پر از درخت رو نابود میکنیم
چون میخوایم زندگی بهتری داشته باشیم، جوونیمون رو با چیزای بی معنی که تلف کردن وقته (در ۹۹ درصدرصد مواقع) حروم میکنیم. مثل درس خوندن مثل کلاس رفتن.
وقتمون رو با تحلیل های سیاسی ۱۰۰ من یه غاز که نه چیزی رو قراره تغییر بده نه کمکی به جامعه میکنه پر میکنیم و در نهایت یه تعداد سایکو برامون تصمیم میگیرن.
تنها چیز spiritualی که از فرهنگمون مونده این دین دست و پا شکسته بوده که اونم دادیم دست یه مشت آدم که پیامبر اگه میدی چی کار با دین کردن دو شقه اشون میکرد. کسایی که هر سال لعنت به یزید میفرستن ولی نمیبینن خودشون همون مسلمونای اتفاقا خیلی آتیش تن لشکر یزید هستن. امام حسین خودش یه جمله گفت دیگه. گفت دین ندارید آزاده باشید. آزادگی، لیبرال بودن، هم تعریف داره. یکی از تعریفاش پذیرفتن دیدگاه های مختلف بدون بایاسه. اینا کجا همچین کاری میکنن.
آخرین جنگی که تو این دنیا میشه میدونید سر چیه؟ سر اینه که آدما همدیگه رو بپذیرن. بفهمن که با هم فرق دارن و نباید برای همدیگه نسخه بپیچن. خنده داره. این جنگ سر تصاحب سیاره های دیگه یا پردازش تو ابعاد کوانتوم نیست. اونا که مشکلی نیست. حل میشه. آخرین جنگ سر اینه که آدما هرچه را برای خودشون میپسندن برای دیگران هم بپسندن. اگه برای خودشون آزادی تفکر میخوان، همسایشون که دینش، مذهبش، نژادش، گرایش جنسیش، جنسیتش فرق داره رو بدون توجه به خصوصیاتش دوست داشته باشن. خنده داره واقعا که خود آدما، آخرین جبهه ی جنگ سر تکامل انسان هستن.
این مانک ها واقعا خوب میدونن چه خبره.
روی باسنشون نشستن و به من و شما میخندن. میخندن که اصل کاری ها رو ول کردیم و دور خودمون داریم میچرخیم. میچرخیم و حس میکنیم که زندگی داریم میکنیم.
اینا میدونن که هدف از اومدن تو این دنیا اینه که تحملش کنن و بمیرن. میدونن هدف مرگه.
ماها حتی راضی ایم بدن بی هوشمون با دستگاه زنده بمونه. انگار چه گلی به سر خودمون و دنیا میخواد بزنه. انقدر از مرگ ترسوندنمون که یادمون رفته یه سنت طبیعته. ماها باید بمیریم. به قول ترنس مککنا اگه نمیریم we missed the point!!! هدف رو گم کردیم.
بعدم بخاطر این آشوبی که درست کردیم باید روزی خدا ساعت کار کنیم که همون چیزی رو برای خونوادهمون فراهم کنیم که خیلی ساده تر میشد بهش رسید.هدف والاتر این که بتونیم کسایی که تو باتلاقی که خودمون درست کردیم فرو میرن رو بکشیم بیرون. تازه اگه تا اون موقع که به این قدرت برسیم شخصیتمون به یکی دیگه از سایکو های جامعه تبدیل نشده باشه.
- ۹۸/۰۹/۰۲
خوشبحال اونا!