نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

اصالت

دوشنبه, ۲۱ تیر ۱۴۰۰، ۰۶:۳۷ ب.ظ

سلام

 

اصالت یکی از مفاهیمیه که اخیرا دارم باهاش آشنا میشم. اصیل بودن و اصالت داشتن که فکر کنم ترجمه ی Authenticity باشه، که یعنی Authentic بودن و ریشه داشتن فکر میکنم مهم ترین چیزیه که ماها تو رشد فردیمون میتونیم دنبالش باشیم.

که معنیش اینه که بدونیم خودمون با خودمون چند چندیم و تعریفمون از خودمون چیه.

این جرقه خیلی وقته تو ذهنم خورده. 

از وقتی که تو یکی از انجمن های بازی آنلاین، بازی آسمان دژ، وقت میگذروندم و حس میکردم یک شخصیت آنلاین برای خودم دارم درست میکنم،

که مسخره بازی و پست های خنده دار و بعضی وقتا بی مزه گذاشتن تو اون انجمن بود. خیلی وقتا هم چیزای بدرد بخور مینوشتم. 

ولی در کل فکر میکردم بامزه است که رفتار یه سری آدم دیگه رو تکرار کنم. 

یه مشکلی که تو دوران نوجوونی آدما باهاش دست و پنجه نرم میکنن ارجینال بودنه. که میخوان رفتار های خاص برای خودشون پیدا کنن. من معمولا رفتار خاص نمیتونستم داشته باشم و چیزای جالب رو تکرار میکردم.

ولی مشکل این کار اینه که بی ریشه است.

اونجا فهمیدم که بامزه نیست کارم که یه صندلی داغ بود و منم داوطلب شدم و فکر میکردم که کل کارایی که میکردم براشون جالب بوده ولی یهویی دیدم که اون همه پست های چرت و پرت و بعضا بدرد بخور واکنش های خیلی مثبت و خیلی منفی به همراه داشته. اونجا بود که فهمیدم که خیلی هم دنبال کردن رفتار های آدمای دیگه کار جالبی نیست. شکستن قانون و پایین اوردن سرور کار پسندیده ای نیست و هرچقدر هم بین گروه دوستای خودم جالب بنظر میرسید ولی احترام خودمون رو پایین میوردیم.

 

که ریشه داشتن از همینجا میاد که آدم انقدر درون خودش رو اکتشاف کنه و کنکاش کنه تا بالاخره به یه چیزی که قابل ارائه باشه برسه. چیزی که از درون خودش میجوشه و چیزی که خودش بهش رسیده.

تکرار کردن حرفا و رفتار های بقیه فوق العاده آسونه ولی هیچ ارزشی به آدم نمیده. 

 

که تو گروه های دوستی، مشکلی که پیش میاد اینه که رفتار های گروهی شکل میگیره. رفتار هایی که تعریف کردن و خندیدن های اغراق شده هست. رعایت نکردن مرزهای همدیگه هست و چیزای دیگه که باعث میشه آدم ها از اون اصالت خودشون دور بشن صرفا بخاطر این که توسط بقیه پذیرفته بشن. رعایت نکردن حریم ها باعث ناراحتی، به معنی راحت نبودن، discomfort، میشه ولی چون با قبول شدن توسط بقیه همراهه جبران میشه. 

 

که همش به درست شدن یه نقاب گروهی ختم میشه. نقابی که باعث میشه یه رفتار مشخص گروهی بوجود بیاد که به ظاهر خوش گذروندن و خوشی کردن و وقت خوب داشتنه ولی در باطن هیچ کدوم از افراد گروه به درون اون یکی آگاه نیست. فقط وقتی دو نفر ها تنها میشن و مدت زیادی رو مجبور میشن با هم بگذرونن احتمال داره نقاب هاشون رو کنار بزنن. اونجاست که میبینیم همه در درون غمگین هستن ولی از ترس طرد شدن ادای خوشی رو در میارن. 

 

اصیل بودن یعنی که در هر گروهی و هر جایی آدم رها بشه بتونه ارتباط با بقیه بگیره بدون این که اصالت خودش رو از دست بده. یعنی همیشه بازی خودش رو داشته باشه.

 

که در قدم اول بسیار سخته. چون بازی خودت رو داشتن یعنی تو بازی بقیه بازی نکردن. یعنی بازی خودت باید حداقل قابل مقایسه با اون بازی گروهی باشه. 

 

اولین چیزی که متفاوت بودن به بقیه القا میکنه احساس تنفره. ولی بازی میتونه طوری باشه که این حس رو جبران کنه. اونم وقتیه که تو هر ارتباطی با هر نفری بشه انرژی مثبت بهش داد. مدل های دیگه هم میشه معادله رو حل کرد. 

 

برای من ارتباط با هر نفر جداگونه خیلی مهمه. همخونه ای قبلیم خوشحال کردن جمع براش مهم بود. هر دوتامون بنظرم بازی رو خوب جلو بردیم و دو تا جواب درست معادله رو پیدا کردیم. هر کسی میتونه برای خودش این رو حل کنه و با داشتن آرمان های خودش با هر جور آدمی تو هر شرایطی ارتباط داشته باشه و خودش رو از دست نده.

 

کسی آدم رو مجبور نکرده که جور خاصی رفتار کنه ولی این نفس بزرگی که برای خودمون تراشیدیم خودش رو تو خطر میبینه که نکنه توسط بقیه پس زده بشه. نکنه توسط خودمون پس زده بشه و ... که قشنگی پیچیدگی زندگی هم به حل کردن همین معادلاته عجیب غریب و متناقضه.

  • ظریف

نظرات (۳)

  • فاطمه ‌‌‌‌
  • به نظرم اون رفتاری که در مورد نوجوونی گفتین طبیعیه. آدم می‌خواد خاص باشه که شاید پذیرفته بشه و ناخودآگاه این خاص بودن رو اول با تقلید یه سری رفتار که به نظر خودش خاص اومده انجام میده.

    یادمه راهنمایی که بودم، یه بار دوستم بهم گفت: «فلانی رو دیدی شبیه تو رفتار می‌کنه؟ یعنی من دیدم فلان کاراتون شبیه همه ولی گفتم تو که از کسی تقلید نمی‌کنی!» حالا طرف یه سال از ما بالاتر بود و از قضا من بودم که ازش تقلید می‌کردم چون کاراش به نظرم خاص بود و ازش خوشم میومد =)) (یادم نیست اون رفتارا چیا بودن، ولی این دیالوگ یادم مونده).

    پاسخ:
    جالبه!
    خیلی دوران سختی بود واقعا. از یک طرف بحران شخصیتی از اون طرف بحران بلوغ که کلا نابود میکنه آدمو به لحاظ روحی روانی پسرها که خیلی وحشی میشن بعضی وقتا. از اون یکی طرف مدرسه و کاراش، مدرسمون خیلی سخت گیر بود... 
  • فاطمه ‌‌‌‌
  • در مورد گروه‌ها هم؛ من برام سخته که همرنگ جمع بشم اگه قرار باشه اصولم رو زیر پا بذارم. ممکنه هم همراه بشم ولی بعدش هی فکر می‌کنم خب این چه کاری بود وقتی واقعا قبولش نداری؟ از طرفی همیشه هم جسارت ابراز خودم رو ندارم. چون مثلا فرض کنین یه جمع دارن درباره‌ی یه موضوع یه نظری می‌دن که مورد تایید همه‌س، بعد شما بخوای یه ساعت سخنرانی کنی که نه دوستان! بیاید عمقی‌تر و از زوایای دیگه به مسئله نگاه کنیم. که خیلی احتمال داره بگن بی‌خیال بابا فقط یه نظر دادیم. خودمون اینا رو می‌دونیم، نمی‌خواد اینقدر ساز مخالف باشی و فیلسوف‌بازی دربیاری.

    این برمی‌گرده به همون نقاب گروهی که گفتین یه رفتار مشخص رو پدید میاره. رفتاری که ممکنه حتی هیچ‌کدوم از افراد اون جمع کاملا تاییدش نکنن. ولی یه تایید همگانی و حس تعلق به اون گروه رو انگار به وجود میاره (شاید از منظور شما دور شدم، ولی این ویدیو رو هم اگه خواستین ببینین در این رابطه).

    برا همینه که من مدتیه برای بودن با بعضی جمع‌های دوستام مثل قبل اشتیاق ندارم، در حالی‌که دوست دارم با هر کدوم از اون افراد دو نفره وقت بگذرونم. چون اینطوری خیلی بهتر می‌شه کنترل کرد که هر کدوم‌مون راحت حرف خودشو بزنه و اون یکی هم گوش بده کامل.

    پاسخ:
    آره خیلی وقتا مخالفت کردن و ابراز باهوش تر بودن و بیشتر دونستن کردن از اون کارت هاست که اگه آدم بزاره رو میز حسابی تنفر به خودش جذب میکنه.
    هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد هست و به قول خودت شاید واقعا با همون یکی دو نفری که درک میکنن و علاقه مند هستن اصلا، سر فرصتش، میشه صحبت کرد
    ولی ساز مخالف زدن هم یه هنریه که اگه آدم خوب شکلش بده بعضی وقتا 1% میتونه ازش استفاده کنه. یه نقطه هایی هست که معادله و 6 مرتبه مشتقش تو جای درستی هستن و فرصت گفتن یه چیزی هست و آدم خودش میفهمه اونو. با حسی که از درونش میاد.
    ویدئو رو دیدم
    بنظرم فرض اولش اینه که اون سابجکت خودش رو جزوی از گروه میبینه و انتخابش قراره سرنوشت جواب یه سوال رو مطرح کنه. من خودم تو همچین شرایطی معمولا کنار میام با بقیه ولی اینو تو نظرم دارم که این گروه از افرادی که مثل من فکر میکنن درست نشده و اگه ریشه ی فکرم رو پیدا کنم و بهش ایمان داشته باشم و مطمئن باشم خودم درست میگم، تو مدت کمی میبینم که از اون آدما فاصله گرفتم و با گروه آدم های دیگه ای وقت میگذرونم.
    بعضی وقتا واقعا ادب از که آموختی از بی ادبانه. نه که بی ادب باشه کسی. منظورم اینه که دیدن رفتار اشتباهه آدما باعث میشه آدم خودش اون کار رو انجام نده بعدا. مطمئن هستم که هرچیزی که میبینیم دلیل داره و معمولا هم تو سن ماها که تو پروسه یادگیری هستیم، دلیلش درست کردن رفتار خودمونه.

    سلام

    با حرفایی که زدی موافقم. ولی یه چیزی رو می‌خوام اضافه کنم و اونم اینه که تقلید کردن، یه راه برای یاد گرفتنه. به همین دلیل می‌خوام بگم که به خودی خود اشکال نداره. اما اگه آدم بخواد اون قضیه اصالتی که گفتی رو داشته باشه، باید اون رفتاری که دوست داره و تقلید می‌کنه رو، شخصی‌سازی بکنه. یعنی یه عنصر جدید از هویت خودش رو به اون رفتار اضافه کنه، یا هم شخصیت خودش رو طوری تغییر بده که اون رفتار مطابق شخصیتش بشه!

    پستت باعث شد یکم فکر کنم درباره این موضوع =) ممنونم.

    پاسخ:
    سلام!
    مرسی از کامنت خوب! موافقم!
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی