نگاه به گذشته
سلام
زمان دانشگاه که خیلی عمیق شده بودم تو برق، فکر میکردم دیگه چیزی نیست که نشه انجامش بدم. یه جورایی فکر میکردم برق تو دستامه و میتونم هر کاری بخوام کنم.
ولی تئوری یک کار رو بلد بودن و با کلماتش آشنا بودن و در عمل انجامش دادن خیلی متفاوته.
بنظرم سال های سال طول میکشه لایه لایه عین سنگ رسوبی شخصیت آدم با ته نشین شدن هر روزش شکل میگیره.
صحنه ی استارت دوییدن و زمین خوردن و دوباره استارت زدن و زمین خوردن و استارت زدن با زخم و پوست نازک و باز هم زمین خوردن بخش جدایی ناپذیر از زندگی یک هنرمند زندگی هست.
هنرمند زندگی کسی هست که میخواد کاراکتر خودش رو بسازه. زمین رو به شکل ادامه ی رحم مادر میبینه که هنوز باید توش تکامل پیدا کنه تا بهش اجازه بدن آزاد بشه.
صحنه ی امتحان، صحنه ی روبرو شدن با خالق و گفتگوی دو طرفه با هنرمند آفرینش هست ازمون میپرسه فهمیدی؟
اگه نفهمیده باشیم باز هم باید وقت بگذرونیم تا متوجه بشیم.
هنرمند آفرینش میخواد که هنرمند های زندگی رو از خاک مرده شکل بده تا بودن شبیه خودش رو تجربه کنن. خودش هم از دیدن هنر خودش لذت میبره ولی از اونایی که بودن براشون انتخاب شده انتظاراتش زیاده.
تصمیم های بزرگ رو باید آدمایی بگیرن که لایه های زیادی دارن. قانون طبیعت اینه.
- ۰۱/۰۳/۱۶
دقیقا !
چقدر این پست خوب بود ..