صحبت با راننده
امروز یک تاکسی گرفتم و راننده سلام کرد و گفت حالت چطوره؟
گفتم شاید افغانستانی یا کشور های دیگه ی فارسی زبان باشه
بعد فهمیدم که خیلی فارسی بلد نیست و ازش پرسیدم که کجایی هست؟
گفت عراقی هست
راجع به این صحبت میکرد که چقدر در ۱۵ سال اخیر اتاوا بیشتر پر از مهاجر شده تا سفید پوست های کانادایی
گفتم که خودت ترجیح میدی بیشتر مهاجر باشن یا سفید پوست های کانادایی؟
گفت که مهاجر ها یک مشکلاتی دارن
گفت خیلی وقت ها ایرانی ها یک مشکلاتی دارن
راجع به دین و خدا بد میگن
فکر میکنن که دین همون سیاست ایران هست
صحبت کردیم
بهش گفتم به اونجایی باید برسیم که نخواهیم دین کس دیگری رو تغییر بدیم
هر کسی رو در قبر خودش تنها میزارن زیر زمین تا وقتی که توسط خدای خودش قضاوت بشه
به کسی ربطی نداره که آدم ها چطوری تنهایی خودشون رو میگذرونن، با چه کسی معاشرت میکنن و چطوری عبادت میکنند.
راجع به این صحبت میکرد که چطور در عربستان دیگه به اون شکل پلیس امر به معروف و نهی از منکر نیست
ولی از یک طرف دیگه شهر هایی هست که توشون موسیقی و تنباکو و ... نیست و حجاب مهم هست
خودش ایران قم و مشهد رفته بود
میگفت شاید ایران هم میتونست این کار رو انجام بده
من گفتم به صورت رسمی این طور نیست ولی معمولا در اون شهر ها آدم هایی رو میبینی که اومدن از مکان های مذهبی استفاده کنن
و این سفت و سخت گرفتن اسلام و قوانین انتها نداره و نمونه اش گروه های تندرو مثل isis هستند که به صورت فکری خیلی اعتقاد سفت و سخت دارند ولی کارشون درست نیست.
بعد گفت که اره این گروه ها ساخته ی عربستان و امریکا هست و ..
- ۰۴/۰۸/۰۴
سلام!
این خیلی خوب بود «ایرانی ها فکر میکنن که دین همون سیاست ایران هست»