نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

Drafts from a drifter/ English
ticheart.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۱۰/۰۲
    ت
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۸۴۹ مطلب با موضوع «عمومی» ثبت شده است

انتها

شنبه, ۱۸ اسفند ۱۴۰۳، ۰۴:۰۳ ق.ظ

اقتدار، 

شرابی که مردان برای مست بودن از آن

حاضر هستند نه تنها جان خود 

بلکه جان خانواده خود را فدا کنند

ولی پیش از هر چیز

مردمی که اگر خدا بخواهد 

جانشان را حفظ خواهد کرد

و اگر نخواهد، برای عمر کوتاهشان

هدفی والا ترسیم میکند

چه چیزی والاتر از فدا شدن در راه هدفی که 

آرمانی است؟

برای اقتدار!

حاضر هستند که رسیدن تیغ به استخوان را ببینند

ولی کوتاه نیایند

کسانی را دوست داشته باشند که خود را بر زمین میزنند

کسانی را دوست داشته باشند که به رنج خود

از خودشان کمتر هستند

چه کسی حساب بالا و پایین را دارد؟

در انتها آنچه میماند 

گویی که اقتدار است

  • ظریف

هیچ کس نمیداند

دوشنبه, ۱۳ اسفند ۱۴۰۳، ۰۵:۲۰ ق.ظ

https://www.youtube.com/watch?v=Fc7XWW_Ehb8

در مراسم جایزه نوبل چند سال پیش، Aurora نمایشی داشت که با آنچه به طور معمول از مراسم های اینچنین انتظار میرود متفاوت بود.

جایزه نوبل جایزه ای است که نتیجه ی مدت زیادی از یک فعالیت متمرکز که نتیجه ای تاثیر گذار داشته است و انتظار میرود که

موسیقی ای که برای این مراسم انتخاب میشود موسیقی فرهیخته ای باشد. سمفونی های پیچیده و با نام و نشان

ولی موسیقی Aurora، که در آن زمان کمتر از 20 سال سن داشت موسیقی مدرنی بود که با آنچه گفته شد متفاوت بود.

موسیقی که در آن از خوابی که در 7 سالگی دیده بود صحبت میکند. و به این جا میرسد که میگوید "هیچ کس نمیداند"

کمی برای من عجیب بود که همچین موسیقی ای برای همچنین مراسمی انتخاب شود.

چرا که موسیقی باید انعکاس آنچه در حال اتفاق است باشد.

ولی بعد با خودم فکر کردم و فکر هایم را کنار هم گذاشتم

چگونه است قبل از این که یک نوزاد درگیر جزییات و محدودیات این دنیا شود؟

آگاهی ای که از آن صحبت میکنم شبیه نور سفیدی است که هنوز به منشور برخورد نکرده است تا شکسته شود به رنگ های مختلف

احساسات اولیه

احساساتی مثل احساس تو خالی بودن و نیاز به غذا. گرسنگی پیش از آگاهی به داشتن بدن

مفاهیم اولیه

مفاهیمی مثل دوگانه بودن تجربه. داشتن درون متمرکز و بیرون تکرار شونده. 

ارتباطات اولیه

ارتیاطاتی مثل فهماندن این که نیازی به یک موجود خارجی است که نیاز ما را برطرف کند. تقلا کردن و اعتماد به این که جوابی دریافت خواهد شد.

پیچیده است

و کم کم انسان در خودش تغییر میکند و به مفاهیم گسترده ی بیرون متصل میشود و جزیی تر میشود

جزیی تر میشود در دامنه ای که برای تعریف شده است و در دنیای بیرون به صورت مرئی وجود دارد و از آن صحبت میشود.

الکترون ها، کوآنتوم، فیزیک ذرات

مفاهیمی که سنگ بنای آفرینش را با کاشی هایی پر میکنند

که در کنار هم این تصویر یکنواخت را میپوشانند

و برچسب هایی بر آن میزنند که آن را بهتر از آنچه که هست میکند

چیزی که قابل هضم برای ذهن باشد

چه چیزی بهتر از یک گاو است؟ استیکی که قابل خوردن باشد؟

این دور شدن ها برای من در تضاد با طبیعت است

ولی طبیعی است که دور شویم

برای ذهن قانع کننده است که دور شود

ذهنی که بالاترین آرزویش میتواند این باشد که

نیازی به بدن نداشته باشد

تا به هرچه میخواهد فکر کند

بدون این که نیازی به تامین نیاز های بدن باشد

 

آرزوی ذهن کودکانه این است تا هر کاری که میخواهد انجام دهد

 

  • ظریف

یادگاری

جمعه, ۳ اسفند ۱۴۰۳، ۰۳:۱۵ ق.ظ

شخصیتی که درونش هستم گرفتار بند و افساره

افسار ها با اصرار به شخصیت باز نمیشه

اون ها با غیر عادی بودن درست میشه

عادت رو به کنار گذاشتن

تصادفی بودن

آن چیزی که از بقیه در ذهن دارم

به کسانی که احساس نزدیکی میکنم

همه و همه با هم و بدون هم

باید از ه باز بشن

و هر کدام جداگونه برسی بشه

و بعد با هم بررسی بشه

در جمع، دوتایی، چند تایی، از دور، در فاصله ای از یک اتاق

او صدای وجدان من شد

کسی که احساس میکردم اشتباه است

صدای وجدان در یک قدمی صدای خداست

و اکنون که رفته نمیتوانم به اون دستیابم

بخشی از او که من است 

بخشی از من که برای فهمیدن او، به او تبدیل شد

و دیگران مرا دیدند در حالی که او بود که از درون من به بیرون خودش را نشان میداد

زخم سرخ رنگی بر روح من

با نشان دادنش به بیرون کم کم از زندانش آزاد شدم

اکنون من هستم

بدون او

ولی با من بدون او تفاوت بسیاری دارم

تفاوتمان این است که در جریان گذراندن آنچه او به من میداد از وجودم

دوست داشتنی که او به من داشت را آموختم

با دوست داشتن دیگران

  • ظریف

آمریکا

جمعه, ۲۶ بهمن ۱۴۰۳، ۰۲:۴۳ ق.ظ

شاید مصاحبه ی اخیر ایلان ماسک و ترامپ را در دفتر Oval کاخ سفید دیده باشید

 

میدانم که ترکیب کسی که بیزینس خوب میداند و کسی که مشکلات را حل میکند 

ترکیب خوبی است.

 

  • ظریف

گوشه های عشق

جمعه, ۲۸ دی ۱۴۰۳، ۰۷:۱۳ ق.ظ

سلام

 

عشق به ما میگوید که آن کسی که بیشتر از همه دوستمان دارد

خود را سپر میکند برای تبدیل شدن به چیزی که بیشتر از همه

از آن احساس تفاوت میکنیم

جوری پارادوکس است ولی جوابش این است که تنها

آنهایی میتوانند عشق پذیرفتن را تجربه کنند که به خودشان عشق داشته باشند

چرا که هر کسی که دوستشان داشته باشد

حتی بیشترین مقدار دوست داشتن

در بهترین حالت میتواند آینه ای شود

از آنچیزی که از خود احساس میکنند

 

بهترین چیزی که معشوق از خود احساس میکند

بهترین چیزی که معشوق از خود درک میکند

بهترین چیزی که معشوق خود را شایسته ی آن عشق میبیند

 

از فدا کاری صحبت نمیکنم

فداکاری مختص مادر و زن درون مردان است

و انسان هایی که پدران ناخوانده شان 

برایشان سرنوشت فداکارانه نوشته اند

چون پدرانشان یا نبودند، یا این که فرصت نوشتن نداشتند

 

من از عشق بین زن و مرد هم هنوز صحبت نمیکنم

از عشق صحبت میکنم

 

  • ظریف

روان

سه شنبه, ۲۵ دی ۱۴۰۳، ۱۱:۱۵ ب.ظ

آنچه بیرون میگذرد و آنچه در درون است

مشابه اند 

بیشتر از آنچه بیرون است در درون رخ میدهد

بیشتر از آنچه درون است در بیرون دیده میشود

این دو روی سطح به هم میرسند

سطحی که میتواند مواج باشد، در جریان باشد، آرام

یا سفت و سخت

چهره ای که رویه ی سختی نداشته باشد

همواره در حال فوران است

آنچه در درون میگذرد باید در ظرف درون جا شود

وگرنه مثل آتشفان یا مثل آتشنشان 

از خشم و یا برای جلوگیری از خشم فوران میکند

فورانش چیز هایی را به بیرون میریزد که از درون او ناشی شده است

احساسات عمیقش

احساساتی که نتوانسته تا الان آنها را سر و سامان بدهد

-=-=-=-=-=-=--=-=-=-=-=-=--=-=--=--=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

 

جایی نوشته بود 

دوست داشتن ساده است

و دانستن این که دوست داشته می شویم یا خیر، سخت نیست

گاهی احساسات عمیق ماست که باعث میشود

شخصی نخواهد خود را درگیر دوست داشتن ما کند

-----

ولی گاهی پس زده شدن مورد سوال است

و سخت تر این است که از فرهنگی برخواسته باشیم

که داستان خود آزاری عشق مجنون، در قاب طلا گرفته شده باشد

 

باید ترمیم و رفع مشکلات درونی در صدر اولویت ها باشد

مشکل این است که در قالب انسان. به طور عادی، نمیتوان دانست که مشکلی وجود دارد.

برای بقا، زخم های روح بی حس میشوند در کودکی 

و کم کم به فراموشی سپرده میشوند در حالی که اسکار های آن زخم ها

بدنه ی روح را پر کرده اند

 

همکارم از مقاله ای سخن گفت در مورد قدرت اختیار و این که چقدر تصمیم های ما تابع محیط است

 

بنظرم انتخاب "تلاش برای حل مشکلات"، یا "سر کردن با مشکلات" نمودی از قدرت اختیار است.

  • ظریف

This is the end(2013)

پنجشنبه, ۲۰ دی ۱۴۰۳، ۰۷:۰۳ ب.ظ

سلام

 

در Reddit میگشتم تا روزم رو شروع کنم و دو چیز نظرم رو جلب کرد

1- آتش سوزی های محله ی گرون قیمتی در California من رو یاد فیلم This is the end (2013) انداخت. این فیلم در لیست فیلم های پیشنهادیم که سال هاست آپدیت نکردم هنوز هست.

این فیلم کمدی، داستان بازیگر هایی هست که در زندگی واقعیشون دور هم جمع شدن تا خونه ی جدید James Franco رو جشن بگیرن. 

داستان اینطور پیش میره که مهمونی تبدیل به صحنه ی آخر زمان میشه و اتفاقات جالبی میفته.

 

2- اطلاعیه ای که اکانت Reddit ی از طرف ایران، آمادگی خودش رو برای همکاری با کانادا در مقابله با آمریکا بیان کرده بود واکنش های جالبی داشت. یکی از واقعیت های دنیایی که درونش هستیم اینه که وقتی که ارتباطات قدیمی حاکم باشن، خیلی سخت هست که تغییری در ارتباطات اعمال بشه مگر این که با عقب کشیدن یا اشتباه عامل در قدرت باشه. باعث رو اومدن.

 

در ارتباط قدرت، کسی که سکوت کرده است قدرت را حفظ میکند

موضع قدرتش تغییر نخواهد کرد

مگر این که به نحوی حذف شود

 و با کنار گرفتنش، آنچه در زیر شکل گرفته

به بیرون سرایت کند

در روابط، اگر سکوت شود، تحمل شود که سکوت شود،

دیگران تاثیر پذیر میشوند

و قدرت حفظ میشود

و این به این معناست که دو طرف رابطه،

آنچه با یکدیگر انجام میدهند را میپذیرند

خواه آسیب زننده باشد، خواه متعادل

و استحکام رابطه،

به استحکام روابطشان با دیگران وابسته است

کسانی که منفعت میبرند

  • ظریف

از شدندات

جمعه, ۱۴ دی ۱۴۰۳، ۰۳:۵۰ ق.ظ

همیشه بخشی، پشت صحنه است و افرادی که میخواهند چیزی را بسازند

و بخشی جلوی صحنه است که افرادی هستند که مصرف میکنند

مصرف کننده ی درست به اندازه ی تولید کننده درست اهمیت دارد

مصرف کننده از تولید کننده میخواهد که رقابت کند

میخواهد که به او ثابت کند که در میان سایر انتخاب ها 

برتری دارد و ارزش هزینه ای که میکند را دریافت خواهد کرد

مصرف کننده تولید کننده را در اصطکاک قرار میدهد

او به تولید کننده احساس هدف داشتن میدهد وگرنه

مدت زیادی طول نمیکشد که کالایی به تولید برسد

دیر یا زود

ولی مصرف کننده ایده آل تنوع میخواهد، راه حل میخواهد، چیز هایی را میخواهد که بعضا نمیداند

کار تولید کننده این است که نیاز های او را بشناسد 

حتی به او نیازی را نشان دهد که خودش نیز خبر نداشته

این درجه ای از آگاهی است که اگر علم عمومی بود

دستیابی به آن سخت نمیبود

تولید کننده برای فهم مصرف کننده ابتدا باید

بهترین مصرف کننده باشد

 

  • ظریف

ت

يكشنبه, ۲ دی ۱۴۰۳، ۰۹:۱۳ ب.ظ

برای نظم سخت است که لبخند بزند

لبخند زوری از عدم قدرت می آید

یعنی حواست باشد که من تو را نخواهم خورد

صورت جدی معنایش این است که هر چه بین من و توست 

همان گونه که هست، هست

هر دوی ما میدانیم که آنچه بین ما احساس میشود

نادیدنی است ولی برای هر دو قابل لمس است

هیچ کسی نمیداند دیگری چگونه احساس میکند

ولی میتوان تصور کرد و قطعات پازل را در کنار هم قرار داد

که اگر همه انسان هستند

کمابیش میتوان دانست که چگونه احساس میکنند

همدردی نقطه ی تاریک احساس متقابل است

و برای قلب دردمند، پیدا کردن درد برای احساس 

دوای موقتی است که او را آرام میکند

تا کمی از درد خود به چیز دیگری فکر کند

این انتخاب است که چقدر مغروق شویم

ولی زمان میگذرد و باز نخواهد گشت.

  • ظریف

فکر کرد

پنجشنبه, ۲۹ آذر ۱۴۰۳، ۰۵:۲۹ ق.ظ

به او فکر میکنم

به آنچه به جز من است

وقتی به او فکر میکنم، همان میشوم

می اندیشم

و پس از اندیشیدن

احساسش میکنم

آنجا است که اگر حرفی بزنم

همان میشود که میگوید

اگر در بدن من میگنجید

همان میگفت که زبانم میگفت

او من است

من است در حالی که هنوز او را ندارم

شاید هیچ گاه نخواهم داشت

جایگاهش آنسوی مرز هاست

مرز های چشم و روح

همانجا که در خواب میروم

آنسوی دیوار ها

آنسوی پوست و سر و جسم و شانه

دیشب او را دیدم 

در شکل های بسیارش

به او گفتم که درد دلم چیست

و او فهمید و میدانست که چه بگوید

برایش در لیوان طبقه ی بالا

انعامی گذاشتم

از جنس خودش

برای او چه تفاوتی دارد رفتار من؟

می اندیشم و خوشحالم که فراموش کردنش

باعث شده که احساس کنم از من جداست

و اگر نه، چه چیزی را احساس میکردم

تا به او فکر کنم و او شوم؟

  • ظریف