شخصیت
به دنیایی که به سمتش حرکت میکنیم فکر میکنم
نسبت به زمان والدین ما در دنیایی زندگی کردیم که در اون، روابط یک به یک انسانی کمرنگ و کمرنگ تر شدند.
کمرنگی به این معنی که به جای روبرو نشستن و صحبت کردن، فاصله ها بیشتر شد و با تلفن صحبت کردند
یا به جای اعتبار و مبادله ی کالا با کالا، پول فاصله ای ابسترکت بین مردم ایجاد کرد
و همین جوری که جلو و جلو تر رفتیم، بازی های آنلاین و پیام رسان هایی که نیاز به حضور فیزیکی و یا حتی صحبت کردن رو با تکنولوژی حل کردند
حتی دنیا های انیمیشن که دنیایی مجازی درست کنند تا با موجوداتی که به زبان خودمون صحبت میکنند ولی واقعیت فیزیکی ندارند ارتباط برقرار کنیم. و حتی نیاز به صحبت کردن هم نداشته باشند و دیدن داستانشون قابل کنترل باشه.
همه ی این ها در جهت فاصله انداختن بین انسان هاست و پر کردن فاصله با تکنولوژی.
نیمه ی پر لیوان این هست که انسان ها به واسطه تکنولوژی میتوانند با اصطکاک کمتری در حضور یکدیگر باشند چون که فاصله ی آنها و قسمت های خشن و سختشون توسط تکنولوژی پر شده.
ولی مشکل تکنولوژی این هست که به فرمان ماست و نمیتونه بیشتر از حدی که میفهمیم و میخواهیم به ما سود برسونه.
ما میدونیم که همه ی ما نمیخواهیم کشاورزی کنیم و میپذیریم که با کار کردن پول بدست بیاریم و با پول از فروشنده ای که از مسیری طولانی محصولی که کشاورز تولید کرده رو برای ما در ویترین مغازه گذاشته خرید کنیم.
ولی درنهایت این ما هستیم که میخواهیم یک مشکل رو حل کنیم.
ولی مشکل روی مشکل این است که نیاز ها قابل شناسایی هستند ولی ابزار برای رفع نیاز ها نیاز به اشکال زدایی دارد.
وقتی که فقط گندم و سکه ی طلا محصول و واحد مبادله باشه سیستم ساده تر است تا وقتی که گندم و سیب محصولات باشه و سکه ی طلا و نقره.
و همین طور سیستم پیچیده و پیچیده تر هست اگر چندین تولید کننده بیسکویت هر کدوم از محصولات دیگری استفاده کرده باشند تا بیسکویتشان را تولید کنند و در شکل های مختلف و با طعم های مختلف پکیج کنند و به فروشنده برسونند تا به همراه صد ها محصول دیگه عرضه بشه.
و همین طور سیستم پیچیده تر میشه وقتی که در ارتباط با کشور های دیگه و واحد های پولی مختلف محصولات مبادله بشوند که هر کدوم روی سیستم های اقتصادی خودشون سوار هستند و ارتباطات مختلفی دارند.
پول یک تکنولوژی پیچیده است که به ما این فرصت رو میدهد که قدرت خرید داشته باشیم
ولی داشتن قدرت و استفاده کردن از قدرت لازم و ملزوم نیستند
داشتن پول بیشتر الزاما منجر به خرید برند های گران تر نمیشود
و پول مانند محصولات منقضی شونده طول عمر محدود ندارد
و خودش به خودی خود ارزش ندارد و معیار ارزش گذاری روی چیزهاییست که به خودی خود ارزشمند به حساب می آیند.
و مشکل ارزش ها این است که عدد گذاری روی ارزش های کیفی و تبدیلشان به کمیت آسان نیست
نکته ی جالب دیگر این است که در دنیای بدون پول شاید در کنار هم آمدن انسان ها نیاز بر اساس فرهنگ همراه با خوردن غذا و یا یک نوشیدنی باشد، ولی در فاصله ای که پول ایجاد میکند این نیست لازم نیست مگر به انتخاب
ولی مشکل این است که این ابسترکشن که انسان ها را در حباب هایی قرار میدهد که در کنار همدیگر و در فاصله ی امن باشند در نهایت ریشه در بدن فیزیولوژیکی انسان دارد. ولی پول به خودی خود این را نمیبیند مگر این که به انتخاب و آگاهی باشد
ضخامت لایه ای که پول بین انسان ها قرار میدهد مانند بالشتکی است که پر شده از لذتی که انسان ها نیاز داشتند که در دنیای بدون پول در کنار هم باشند. اگر پول منتهی به لذت نشود میتواند میلیون ها لایه ی نازک که فاصله ی کافی ایجاد نمیکنند به وجود آورد که در نهایت هم منتهی به اصطکاک شود
و اینجاست که رفتار شخصی انسان ها و آنچه در سطح جامعه و سیستم های بزرگ فرهنگ و اقتصاد به صورت یک به یک انعکاسی از یکدیگر میشوند.
و هرچقدر این موجودات بزرگ و انسان همسو باشند و درست استفاده شوند، رنج ناشی از زندگی اجتماعی متمرکز به تلاش برای تعالی انسان میشود و هرچقدر غیر همسویی وجود داشته باشد، تلاش بسیار زیاد با ثمره ای ناچیز همراه خواهد بود.
- ۰۴/۰۹/۱۵