چشم سر
سال های پیش بود که در مسجد نشسته بودیم
روحانی از خاطراتش از هند میگفت و مرتاض ها
علاقمند شدم بدانم که چشم سر چیست و چگونه است
برایم جالب بود که بتوانم ببینم از چشمی که درون ذهنم است
به دنبال آنچه در نوشته ها یافتم
بعضی میگفتند که شبیه یک دیوار آجری است که با تمرکز میشکند
و نور از آن حاصل میشود
و چه و چه
بعضی میگفتند که میتوانند هاله ی اطراف احسام را ببینند
انسان ها به رنگ های مختلف در می آمدند بر اساس حالشان
همان سال ها بود که آن سریال تلویزیونی از چشم برزخی استعاره میکرد
نمیدانم.
همچنان بعد از سال ها برایم نامشخص است
فکر میکنم بین افسانه ها و آنچه ذهن باید ببینید تفاوت بسیاری است
چشم سر دنیای تخیل است و آنچه که میتواند باشد
کمی کودکانه است گفتنش ولی گنج ها را باید در دوران کودکی جست
تصویر ذهنی که میتواند دنیایی معادل دنیای بیرون را تصور کند
ارزشی بی نظیر دارد
آن تصویر، واحدی است که معادل چشمی است که آفریدگار از آن
دنیای مخلوق را میبیند
ولی ساده انگاشتن و بی ارزش کردن برای ما جذاب تر است
آنچیزی که لمس میشود برای ما بهتر است
و چه بهتر است که در همین جا باشیم
ریشه در زمین داشته باشیم تا در آسمان ها
شاید از انسان های آینده باید پرسید
که چگونه دنیای ذهنشان را میبینند
و در این بین
ما سقفی بسازیم و سیم کشی کنیم
تا صدای یکدگیر را بشنویم و از طوفان در امان باشیم
شاید اکنون زمانش نیست که روحمان پرواز کند
شاید اکنون از دو دست و دو چشم باید استفاده کنیم
تا زمین را بسازیم
نمیدانم
شاید زمانی برسد که صحبت با اطرافیان
در مورد آنچه سیاست و اقتصاد میکند نباشد
شاید زمانی برسد که ماشین های بزرگ
روغن کاری وتنظیم شده باشند
و فرصت تفکر باشد
ولی اکنون زمانش نیست
- ۰ نظر
- ۲۲ آذر ۰۳ ، ۰۵:۳۹