نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۱۰/۰۲
    ت
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۸۴۱ مطلب با موضوع «عمومی» ثبت شده است

عملگر

چهارشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۶، ۰۱:۳۳ ق.ظ

سلام

مثلا خودم. خیلی دوست دارم فیزیک محض بدونم خیلی دوست دارم که یعنی وقتی مثلا تحلیل هایی که به بچه های فیزیک درس داده میشه رو میبینم موهای دستم سیخ میشه. یا مثلا خیلی چیزای دیگه دوس دارم ولی وقت کار کردنش که میرسه وقت این که بشینم 50 ساعت کلاس ببینم وقت این که زحمت بکشم و خوابم نبره موقع کلاساش، اون موقع این علاقه هه دیگه میپره.

کلا دوس داشتن این که شرایط یه چیزی درست بشه خیلی راحته مثلا خودم. دوس داشتن گواهینامه گرفتن یا مثلا فیزیک محض یا عرفان یادگرفتن خیلی راحته. کلا راحته این چیزا.

حالا چی میخوام بگم؟

خودتون میدونید دیگه.

100 نفر آدم شاید حداقل میتونم نام ببرم که میخوان وضع مهندسی دانشگاه درست بشه. بعد از خودشون بپرسی شما که اومدی رشته مهندسی خودت چقدر دنبال مهندسی بودی،شاید خیلیاشون اگه واقعیت رو بخوان بگن ...

پیامبر(ص) بود که فکر میکنم یک روز یه خانمی بهشون گفت که بچم خرما زیاد میخوره بهش یه تذکر بدین و پیامبر گفتن که فردا بیاد چون خودش امروز دوتا خرما خورده و نصیحتش تاثیری نخواهد داشت. (حداقل برداشت من از داستانه این بود اگه جاییشو اشتباه گفتم ببخشید دیگه!!)


اها بعد یه چیز دیگه این که در طول عمر بنده ی حقیر هر وقت تلاش کردم کسی رو مشتاق به کاری کنم تقریبا جواب نگرفتم و هیچ کس رو هم ندیدم بتونه کسی که مشتاق نیست رو مشتاق کنه. چون اگه قرار بود مشتاق بشه توی تمام لحظات عمرش قبل این حرکت بنده انقدی اتفاقات تصادفی افتاده که حتما  یکیش در جهت مشتاق کردن اون بوده باشه و اگه بوده باشه مشتاق شده اگه نشده باشه هم دیگه نمیشه.

نمیدونم چرا نمیتونم یه حرف رو با ایجاز بگم. وقتی کس دیگه ای هم حرفشو طولانی میکنه و هی مثال میزنه بدم میادا ولی خودمم نمیتونم خودمو درست کنم. شایدم تلاش نمیکنم


آخه قضیه اینه که ایجاز یه چیزی که به همراه داره یکم قطعیت رو به حرف اضافه میکنه. به شدت ازین که قطعی حرف بزنم متنفرم تا جایی که بشه البته! برای همین حرفام طولانی میشه. 

آخ خدا چقدر حرف زدم

میشد به جاش نوشت به عمل کار براید نه به چرت



-----------

ظهر تو علوم فنون یه اسپرسو خوردم اثر نکرد حس میکنم با تاخیر خیلی زیادی الان ضربان قلبم بالاس و خوابم نمیبره. جدی بخاطر اونه یعنی؟! یا بخاطر 2 3 تا برق گرفتگی امروز؟

  • ظریف

نمیآید

يكشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۶، ۱۱:۵۴ ب.ظ

سلام

نیکولا میگفت وقتی نوشته نخواد بیاد هر کری کنی نمیاد و مراحل درگیر شدن فکر رو به بارداری و نوشتنش رو به زاییدن تشبیه کرده بود تو یکی از پستاش. 

خلاصه این که چند وقتیه دچار نازایی شدم :( هر چند وقت یه بار یه چیزایی شروع میکنم بنویسم ولی بعدش یه نگاه بهش میندازم میبینم آخه چرا وقت یکیو تلف کنم با اینا. خودمم نمیخوام بخونمش.. و پاک.


شاید بخاطر سرماس...

-- 

یه گوشی کارگاهی گرفتم امروز. اگه خواستید بخرید حواستون به db ای که کم میکنه باشه و زیر 100 تومن خیلی فرقی نداشتن تست کردم پس گرون الکی نخرید. کیفیت و مقاومت بدنه اشون فرق داره در واقع تو اون قیمت که برای ما مهم نیست


  • ظریف

یاس فلسفی

چهارشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۵۲ ق.ظ

سلام

دیروز حسن تونست یکی از بزرگترین مشکلات زندگی برقی منو حل کنه فکر کنم البته.

راستش خودم هنوز باورم نمیشه.

گویا با رگولاتور خطی میشه اسپایک رو از بین برد. اونم رگولاتور های مزخرف مثل 7805!

نمیتونم قبول کنم یک ترانزیستوری که با چند تا ترانزیستور دیگه کنترل میشه و چندتا خازن مقاومت بتونه بهتر از همون خازنا اسپایکا رو حذف کنه. ولی نتایجی که دیروز میگرفتیم اینجوری بود.


خودم باید تست کنم :/ البته تست کردم و نتیجه ها خیلی الکی خوب بود. بیخودی خوب بود...

یه موردی داره کارشون یا خازنایی که استفاده کردن شانسی خیلی خوب بوده. 

خلاصه با رگول به زیر 2 میلی ولت نویز و اسپایکای سوییچینگ رسید..



......

صبحونه ی ساندویچ همبرگر بعد یکی دو ساعت تو میدون سپاه بودن واقعا میچسبه. 

(دوباره...)

..... 

  • ظریف

دوز اداری

دوشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۰۴ ق.ظ

سلام

کلا هر چند وقت یه بار یخورده میدون سپاه رفتن خوبه برای این که آدم از سیستم های بروکراسی و با ضمیمه ی پارتی بازی متنفر بشه

  • ظریف

نداریم فکر کنم

چهارشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۶، ۰۶:۴۴ ق.ظ

سلام

ترکیب هوای سرد و پتو و ...

واقعا بهتر از این داریم؟! 

میگفت ذغال داغ و جنس خوب ...

............

از پست 550 ببعد منتظر پست 600 بودم که تبریک بگم به خودم ولی وقتی رسیدم اونجا یادم رفت. حالا خلاصه از پست 602 تبریک میگم ...

.............

حسن میگفت که توی وقتایی که کار داریم کلی برای اوقات فراغت برنامه ریزی میکنیم وقتی میرسیم بهشون به هیچ کدومش نمیرسیم :(

  • ظریف

فوبیا

دوشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۰۸ ب.ظ

سلام

یادمه یه نفر از ده دقیقه قبله پیاده شدن از مترو همه رو له نکرد تا به در برسه بعد مرد.

یه نفرم بود همین اتفاق براش افتاد دقیقا چون صبر کرد ملت پیاده شن بعد سوار بشه. خیلی عجیبه!



-------

برای ثبت وقایع مینویسم.

دیشب توی کشور زلزله اومد و یه سریا باز هم از مرگ هم وطن ها شروع کردن ماهی گرفتن.


انگار یادمون رفته هدف از اومدن به این دنیا کار درست انجام دادنه. انقدر گرفتار این کثافت کاریای سیاست خودشون رو میکنن که حتی فکر میکنن با این کاراشون دارن به دین و دنیای مردم کمک هم میکنن. تازه طلب کار هم هستن. 

  • ظریف

اوجش

شنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۲۴ ب.ظ

سلام

تاحالا شده یکیو ببینی و بگی این همونه؟ دقیقا همون کسی که میخواستیه؟ 

نه؟

برا منم نشده. 

  • ظریف

گناه

پنجشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۰۶ ب.ظ

سلام

بنظرتون گناهی بالاتر از قضاوت در مورد بقیه هست؟ 

من فکر نمیکنم...

بنظرم برای این که بشه در مورد کسی قضاوت کرد یه دور باید کل زندگیشو از اول تا اون موقع باهاش اومد و دید آیا خودمون همچین کاری میکردیم یا نه...


بدیهیه که قضاوت مطلق رو نمیگم. یعنی فلان کار درسته یا نه. قضاوت راجع به انتخابای افراد رو میگم.

  • ظریف

می بالم و ...

چهارشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۴۲ ب.ظ

سلام

متاسفانه تو هفته اخیر موفق شدم که...

یه حدیثی بود دقیق یادم نمیاد توی دین و زندگی داشتیم

فکر میکنم این بود. پیامبر (ص) میفرمودند که از پیش اومدن سه چیز بر امت نگرانند. 

1. پرخوری

2. بی کاری

3. خواب آلودگی

موفق شدم 3 مورد رو حسابی با هم تو ماکزیمم حالت جلو ببرم. 


میدونید، یه جورایی حس میکنم کار کردن مقدسه. وقت آدم رو تنظیم میکنه. فکر آدم رو جهت میده و استرسش آدم رو به خدا نزدیک میکنه. کاشکی میتونستم بدونم اینایی که میشینن ساعت ها مدیتیشن میکنن و یا با حالت دینی ازین کارا میکنن چجوری خودشون رو تنظیم میکنن که از فرمون زندگیشون از دستشون در نمیره. 

مثلا وقتی یه کاری باید انجام بشه باید انجام بشه ولی وقتی قرارگه آدم 400 تا کلمه جدید بخونه این بخاطر این که انگیزش به اون حد قوی نیست ممکنه راحت به فنا بره.

کارای روحی هم دقیقا همین شکلیه. نمیدونم انگیزش یکم چون شهودی نیست سخته پیدا کردنش :((



  • ظریف

کلید اسرار

سه شنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۵۶ ق.ظ

سلام

امشب حسن پیشنهاد داد بریم بیرون بخاطر شرطی که باهاش بسته بودم سر این که آیا مبدل های مینول بخاطر فریت اسپایک ندارن یا نه و من باخته بودم مهمونش کنم.

جالب اینه که سوال غلط بود. اسپایک داشتن کلا :/

بعد حسن بین چند تا آپشن یکی از سنگین ترین و چرب ترین همبرگر هایی که میشناختیم رو پیشنهاد داد. بهش گفتم تو با این معدت (خیر سرش در وضعیت بهبودی هست )اخه چرا اینجا 

تعریف کرد گفت که بغل مسجد دانشگاه یک ایستگاه تنظیم فشار گاز هست که امروز که داشته به سمت مسجد میرفته یه جاییش ترکیده بود و خودش که حسابی ترسیده بود میگفت صدا ی هواپیما میداد. میگفت علی هم تو مسجد بود و نزدیک محل انفجار میگفت و مسجد همه ترسیده بودن.


بعد خلاصه ازینا نتیجه گرفته بود که به علی بگه ببین عمر دست خداست هر وقت بخواد میگیرتش.

بعد از اینم برای من یه نتیجه گیری کرد که عمر دست خداست با این همبرگره اتفاق خاصی نمیفته!!


  • ظریف