نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

درد دل Vs سوال

يكشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۱۷ ق.ظ

سلام


آدم باید بدونه کسی که باهاش حرف میزنه داره الان باهاش درد دل میکنه یا این که سوال میپرسه.

وقتی که کسی از چیزی پر میشه و میخواد فقط یک شنونده داشته باشه دقیقا فقط میخواد یک شنونده باشیم جلوش یعنی این که نمیخواد تزی در باره ی مشکل پیش اومده یا هر مساله ای که صحبت میکنه بشنوه یا این که سرزنش بشه یا ... . چون خودش انقد به این موضوع فکر کرده و انواع چیزا رو دیده دلش پر شده و میخواد به یکی بگه!! صرفا نیاز به یه همدردی داره تهش .

در مقابل وقتی یکی داره مشورت میخواد و داره سوال میپرسه و ... اصلا دلش نمیخواد وقتی داره حرف میزنه با یه چوب یکی باشیم دلش میخواد بعدش یه چیزی بشنوه و باید حتی شده چرت و پرت هم شده تو چشاش زل بزنیم و بهش یه چیزی بگیم. انتظارش اینه که یه راه حل براش پیدا کنیم.


هیچی خواستم این تفاوت ها رو یه بار برا خودم مرور کنم همین.. چون خیلی وقتا آدم یادش میره فرق این دو حالت رو


پ.ن مجبور شدم برای املای کلمه (درد دل یا دردودل یا درددل!) برم سراغ لغت نامه!

--------------------

یه چند خاطره برای بعدا ها ازین جا ببعد چیزای خاصی نیس راستش فکر نکنم جز خودم کسی راجع بهشون حسی پیدا کنه!

چند هفته پیش یک برد برای یکی طراحی کردم(الان زمستون سال 94 هست) که توش یه sim900 به کار رفته بود اگه یادت نیست اسمای زیر رو ببین شاید یادت بیاد:

آقای رهگذر

آقای آزاد

برد رو خودم مونتاژ کردم و یه نمونه دادم به اینا و کارشو انجام میداد برده. اینا هم برداشتن و دادن PCB این برده رو چاپ کردن متاسفانه PCB ای که بهشون دادم پلیگانش رو شلو کرده بودم که بتونن راحت قطعه ها رو پیدا کنن ولی اینا همینجوری داده بودن برای چاپ بدون پلیگان بخاطر همین خیلی نت های گراند قطع شده بود و ...

دفعه بعدی پلیگان رو خودشون زده بودن و داده بودن چاپ ولی این دفعه رگولاتور برد رو به جای این که lm2576 adj بزنن رفته بودن lm2576 5v زده بودن و خب به دلیل بهم خوردن  فیدبک رگولاتور روی سیم 900 حدود 10 ولت می افتاد و ...

دفعه ی بعدش هم زده بودن ولی خب خراب کرده بودن و بازم سیم 900 سوزونده بودن.


من راستش شک کردم که چرا این آخریه سوخته بود یادم اومد که من زیر سیم 900 رو کلا مس زدم ولی خب این ماژول یه چند تا تست پوینت و ... داره که نباید با مس تماس پیدا کنن. فکر کنم تو برد اول خودم روشون رو پوشونده بودم. این آقای آزاد اومدن و من فایل رو براشون درست کردم و دادن دوباره چاپ و براشون با پوشوندن تست پوینت ها دوباره لحیم کردم. ایندفعه خداروشکر درست کار کرد :)

------------------------

کاظم از یکی یه پروژه ای گرفته بود که با هم انجامش دادیم و البته چیزسختی نبود راستش و تبدیل دو پروتکل به هم بود به نظر خودم سریع ترین کاری بود که تاحالا کرده بودم. جالب بود در نوع خودش شب زنده داری و سریع تر انجام دادن کار ها جذاب بود.

در خلال این کار یکی از یچه های 92 اومد و گفت که میخواد لحیم کاری smd یاد بگیره منم بهش لحیم یه برد رو نشون دادم و گفتم که اینجوریه و برای این که تمرین کنه یه برد خالی دادم بهش و یه نوار مقاومت smd از پلاستیک کشیدم بیرون و گفتم بیا رو این برده اینا رو بزن تمرین شه برات. ایشون نمیدونم چجوری سوء برداشت کرد که کل برد رو بهش گفتم لحیم کن و برداشت و قطعات یدکی ای که برای این پروژه خریده بودیم تا اگه یه وقت چیزی سوخت سریع عوضش کنیم رو لحیم کرد. 

هیچی دیگه ما موندیم و پنجشنبه شب ساعت 9 شب و شنبه هم باید پروژه رو تحویل میدادیم یعنی عملا نمیشد برای خرید اقدام کنیم.

چون قطعات یدکی مون همش پریده بود برای این که قانون مورفی اصلا اتفاق نیفته همه ی برد رو چسب کاغذی و لنت برق زدیم وسیم ها رو همه رو با چسب به میز چسبوندیم و ... و خدارو شکر اتفاق بدی نیفتاد :)

-------------------------

پنجشنبه هفته پیش یکی از جالب ترین روز های زندگیم بود.

ساعت 6 بیدار شدم

ساعت 6:30 رفتم سمت دانشگاه که یکمی برای امتحان بخونم

8 تا 11 صبح امتحان کنترل صنعتی داشتم

11 تا 12 با کاظم و یه نفر دیگه صحبت میکردم.

ساعت 12 به سمت دبیرستانی که قرار بود یه کلاسی توش بزاریم رفتیم با مهدی و حدود 12:50 دقیقه رسیدیم

از 13:10 حدودا تا 14و خورده ای پیرامون مسائل مالی و کلاس ها جلسه داشتیم باهاشون

ساعت حدود 14:30 رسیدم جمهوری و یه ناهار زدم خیلی خوب بود جای شما خالی.

ساعت 15 رسیدم دانشگاه و تا 16 استراحت کردم

16 تا 18:15 لحیم کاری آقای آزاد رو انجام دادم 

ساعت 18:20 تا 20:30 برگه های مبانی رو تصحیح کردم

ساعت 21 تا 24 پروژه کاظم رو تموم کردیم

ساعت 24 و خورده ای تا 3 چند تا فیلم تو آزمایشگاهشون دیدم 

3تا 4-5 رو دوتا صندلی خوابیدم 

ساعت 7 بیدار شدم و 7:30 به سمت خونه رفتم . 

واقعا روز جالبی بود خیلی پر بازده بود کلی کار کردم :))

------------------------


  • ظریف

نظرات (۶)

  • مــــــــ. یــ.مــ
  • :)
    مهارت ِ شنیدن اصولا من دلم میخواد وقتی دردل میکنم یا هرچی طرفم ساکتتتت باشه بعدشم درجا حق رو‌بده به من :دی 
    :)))
    عجب روز جالبی‌بوده انگار‌ساعت کش میومده:)))
    پاسخ:
    آره واقعا خوبه خیلی لازمه تو زندگی آدم همچین شخصی باشه!!

    واو تا اونجاشم خوندید :) آره واقعا هر کاری کردم مثلا تو روزای قبل مشابهش 2-3 برابر زمان میگرفت ازم جالب بود اون روز
  • مــــــــ. یــ.مــ
  • :))))
    اصلا‌نعمته 
    گلیست از گلهای بهشت حتی:)
    :دی 
    آری خواندم:))
    پاسخ:
    خیلی مرسی از شما!! :))
    این پسر 92 رو باید به من میدادیش تا بهش میگفتم بی اجازه دست نزنه
    پاسخ:
    راستش خیلی خودمو کنترل کردم!! با لبخند به بیرون راهنماییش کردم ناراحت نشه! حالا خدا رو شکر چیزی نسوخت :) اگه میسوخت خودشو قطعه میکردم !
    من معمولا نمی تونم درددل کنم
    سختمه
    پاسخ:
    خب بعضی آدما تو دارن و تو خودشون مشکل رو سعی میکنن حل کنن بعضیها هم برعکسن!
    سلام علیک
       لیس للانسان إلا ما سعی
    موفق باشی
    پاسخ:
    سلام
    تشکر
    مهدی اون پسر 92 ای عالیییی بود یعنی 
    اینکه بعدش بهت گفته بود اگر باز چیزی بود واسه مونتاژ کردن حتما خبرم بدین دیگه اوجش بود ..خخخخ
    ولی از اون جالبتر ملاحظاتی بود که اون شب مجبور شدیم رعایت کنیم.
    EMC !! خخخ
    پاسخ:
    :)) اون که آره تهش بود !
    چسب برق و چسب کاغذ!! 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی