یکم پیچیده میشه
سلام
بعضی وقتا همه چیز پیچیده تر از اونی هست که تصور میکنیم. برای مثال من همیشه وقتی میرفتم خونه مادربزرگم با این که حال نداشت ولی یکم که مسخره بازی و دلقک بازی و خودشیرینی براش میکردم حالش بهتر میشد. امشب هم بعد تماس داییم که مادربزرگم حالش بده گفتم احتمالا فشارش افتاده یا قندش جابجا شده و یا اعصاب نداره که با یکم ازون کارا و یا چیپس سرکه نمکی که جزو معدود چیزاییه که دوس داره حل میشه. ولی خب وقتی رفتم دیدمش معادلاتی که تو ذهنم داشتم نابود شد. حالش خیلی بد تر بود دیروزش داروهاشو جابجا خورده بود و نزاشته بود دیروز و امروز بهش انسولین بزنن و بخاطر دیابتش سوزش موقع ادرار پیدا کرده بود و حسابی وضعش خراب بود. اصلا نمیتونست حرف بزنه تقریبا.
خب نمیدونم به این وضعیت چی میگن دقیقا ...
امیدوارم با زدن انسولینش حالش خوب بشه. یه مقدار ضعف کرده یکم بهش چیز میز بدیم بخوره بعد هم ببریم دکتر احتمالا یه تقویت کننده ای چیزی بزنیم بلکه حالش خوب بشه.
واقعا ناراحتم
لطفا اگه براتون مقدوره دعا کنید براش
تشکر
- ۹۴/۱۲/۲۷