چی میگم اصن
سلام
تاحالا فکر کردی که ممکنه ذرات هستی کلا از هم مستقل نباشن و با هم کار کنن ،
اینو چند روز پیش سر یه موضوعی مثل این که بعضی وقتا یه چیزی رو میخونیم و فرداش راجع به اون موضوع یه حرفی میشه یا همچین چیزی به یکی گفتم ... امروزم یکی رو که 4-5 سال بود ندیده بودم رو تو مترو دیدم تو روزی که قرار نبود اصن اینجوری پیش بره. انگار کل هستی متمرکز میشه از چند سال قبل شاید تا یه اتفاقی الان بیفته ...
کسی که با دکتر عباسیان کار میکرده دو سال پیش یه سنسور چرت نایاب میگیره که گرونه
من با دکتر عباسیان کار میکنم
دوسال بعد من با دکتر یه درس بر میدارم که تو پایان ترمش میاد میگه یه کاری داریم کسی دوس داشت بیاد
بعد دوباره من با دکتر میرم کار میکنم
هفته پیش میرم این سنسوره رو بگیرم ولی کل بازار نیس و فقط پایا به قیمت 81 تومن دارتش
به دکتر زنگ میزنم ولی اونم زنگ میزنه میپرسه میبینه که هیچ جا نداره صرفا فروشگاه بل یه احتمال ضعیف میده شاید بیاره که بعدا خبر میده
فروشگاه بل طبق معمول زنگ نمیزنه
امروز با آقای اسدی کار داشتم و ایشون نمیاد
دکتر عباسیان یهو زنگ میزنه میگه بیا، با هم به این نتیجه میرسیم 5 تا بخریم بقیشو سفارش بدیم چینیشو بیارن
من میبینم آقای اسدی نیومد میرم جمهوری سرشو هم بیارم
اشتباها یه ایستگاه جلوتر پیاده میشم
سر راه ناهار رو ساعت تو جمهوری میخورم 4 میخورم
میرم چیزام رو میگیرم و راه میفتم به سمت خونه ، اتوبوس رو اشتباه سوار میشم و یه جایی 500 متر اونور تر از مترو پیاده میشم
پیاده میرم تا مترو و بین 200 نفر آدم یه نفر صدا میکنه و میبینم کسی که 4 سال بود ندیده بودمش رو میبینم...
دقت کنید تو گزاره های بالا چند تا واقعا اشتباه میبینید ! خیلی جالبه انگار کل دنیا میخواسته این اتفاق بیفته
- ۹۵/۰۵/۰۴