کینگستون بخش دوم -- از ترمینال تا خونه
سلام
در قسمت قبل دیدیم که بنده از مونترآل با فشار و سختی زیاد! رسیدم به کینگستون (البته تلفظش کینگستن هست ولی اینجوری خودمونی تره) و تو ترمینال تاکسی گرفتم
سوار تاکسی شدم و آدرس دقیق رو بهش گفتم. گفتش اولش تو Residence زندگی میکنی من نفهمیدم راستش چی میگه فکر کردم منظورش خونست. گفتم خب آره. بعد نقشه گوگل مپ رو بهش نشون دادم گفت این رزیدنس نیست این خونس. گفتم عه ببخشید نمیدونستم این ها فرق دارن. گفت آره رزیدنس یه جاییه که دانشگاه داره و معمولا بچه های کارشناسی توشن. تاکسی متر رو روشن کرد و از فکر کنم 3.7 دلار یا همچین عددی شروع کرد.
ازم پرسید اولین باره اینجایی گفتم آره داستانو و پرسید رشتت چیه گفتم برق، گفت که من خودم اهل تاریخ و علوم انسانی هستم. بعد بهش گفتم که میخوای از رو نقشه محل دقیق رو نشونت بدم گفت که نع من ازین نقشه ها استفاده نمیکنم ، دست زد به این چیزه که کنار دست راست راننده هست و میشه توش چیز میز گزاشت گفت من از نقشه کاغذی استفاده میکنم. گفتم که خب این نقشه ها ترافیک رو نشون میدن اگه شلوغ باشه گفت خب آره ولی وقتی من 40 ساله اینجا دارم کار میکنم هر جایی رو بگی اگه خیلی هم پرت باشه با یه چند ثانیه نگا کردن به نقشه پیدا میکنمش.
بعد گفت که این تبلت رو میبینی؟ (توش برنامه تاکسی متره بود) گفت که یه آقایی چند وقت پیش کار باهاشو بهم یاد داد. دانشجو بود البته دانشجو کویینز نبود دانشجو کالج سنت لاورنس بود(یه کالجیه سمت غرب شهر) بعد بهم گفت تو هنوز کتاب میخونی؟ گفتم خب معلومه گفت من هر چیزی بخوام تو اینترنت هست. بهش گفتم ناراحت کنندس! گفت آره خیلی. میدونی این سایتایی که هست مثل یوتیوب و ... چیزی به اسم Bullshit meter ندارن :))) هرکسی میخواد هرچیزی میخواد میگه. البته تو رشته ی شما خیلی این چیزا مطرح نیست ولی توی علوم انسانی من ترجیح میدم که چیزی رو بخونم که یه نفر آدم معتبر عمرشو براش گزاشته باشه. البته یه راهی داره اونم اینه که آدم ذهن critical داشته باشه چیزای مختلف رو criticize کنه!!
خلاصه رسیدیم کل این حرفا حدود 10 دقیقه طول کشید و منو دم خونه پیاده کرد گفت که از machine استفاده میکنی. ازش پرسیدم چی؟ دستگاه کارتخون در اورد فهمیدم منظورش اونه. گفتم نه هنوز کردیت کارت ندارم گفت همون بهتر Good old cash. پولتو دور نریز :)). هزینش 11.9 دلار شده بود. بهش یه 20 دلاری دادم. یه جای سکه ای داشت و یکم خورد بهم داد و یه 5 دلاری اسکناس. بعد گفت اگه با این پولا آشنا نیستی این دو دلاریه اینم 10 سنتیه و اونم که معلومه 5 دلاری
بعد گفت که این شماره ی 93 هست ولی دو تا در داره اول برو این یکی ببین هست؟ رفتم در زدم گفتم من فلانی ام گفت که فکر کنم اشتباه اومدی یه در اون جلوتر هست. راننده تاکسیه وایساده بود ازم پرسید چی گفت گفتم بهش. گفت خب برو جلویی. رفتم جلویی و در زدم یکی اومد گفتش که تو جای فلانی اومدی اجاره ؟ گفتم آره و اون چمدون ها رو با هزار زحمت بردم طبقه بالا.خیلی عرضش کم بود خونه هه. بالا دیدم آشپزخونس :) و داره یه چیزایی درست میکنه. کلم بروکلی و قارچ و ... رو گاز بود. بعد گفت بیا بالا. گفتم ای بابا بازم پله؟ گفت آره این خونه خیلی پله داره.
گازهاشون المنتیه و گازی نیست. سیستم گرمایش خونه هم المنتی طوره. یه چیزای کوچیکی کنار دیوار دارن که با ترموستات روی دیوار تنظیم میشه.
بعد دوباره رفتیم بالا و گفت اینجا living room هه ببخشید خیلی کر کثیفه و قراره فکر کنم دوشنبه خالی بشه. ازش پرسیدم اون مخروط راهنمایی رانندگی تو خونه چی کار میکنه گفت واقعا منم نمیدونم! بعد بازم عذرخواهی کرد گفتم خونه دانشجویی همینجوریه دیگه.
و طبقه بالا تر هم اتاقا بود که اولین چیزی که میشد دید یه بنر حمایت از ماریجوآنا بود :)) که تو کانادا داره کم کم قانونی میشه.
این طبقه آخر خیلی بزرگتر بود همه ی اتاقا توش بود و سرویس و ...
بهم نشون داد محل اتاقا رو و سرویس ها رو و خودش رفت پایین سر غذاش.
اولی دست چپ برا منه
اولی دست راست خالیه فعلا تا یکی چند وقت دیگه بیاد
اون وری ها هم برای خودشونه.
بهش گفتم پس گربه هه کو. گفت که آلرژی داری بهش ؟! گفتم نه من خیلی گربه دوست دارم اصن بخاطر اون اومدم اینجا :)) خندید گفت که یکم میره قایم میشه اینور اونور. رفت تو یکی از اتاقا گفت که بیا اینجاس. دیدم یه گربه چاق و سیاه سفیده که کز کرده تو یکی از اتاقا. یکم نازش کردم خییلی نرم بود. موقعی که میخواستم اجاره کنم ازم پرسیده بودن که آلرژی داری به گربه و مشکلی داری گفته بودم که چون موهاش میریزه ترجیح میدم تو اتاقم نیاد. گفتن اوکیه و ...
بعد دیگه یکم دیگه رفتم وسایل رو اوردم بالا و رمز وایفایه رو بگیرم ویکم حرف زدیم. دانشجو سال آخر کارشناسی اقتصاد بود و بهش گفتم که دیشب مونترآل بودم چقد اینجا بهتره! گفت که من اهل مونترآلم!! خخخ گند زدم ! گفت فرانسوی بلد نیستی؟ گفتم نه گفت خب اون Fair میکنتش میدونی من مونترآل رو دوس دارم چون بالاخره خونمه و ... اونجا 50 50 انگلیسی فرانسویه و بنظرم چیزای جالبی داره مثلا تنها جایی تو دنیاست که تابلو stop فرانسویه چون تابلویی که همه جا Stop هه وو ... خلاصه یکم ازین چیزا گفت . رفتم بعد دو روز مسافرت رفتم دوش گرفتم و نماز خوندم و خوابیدم و بیدار که شدم ساعت 22 بود. چراغا همه خاموش بود فکر کردم خوابیده. رفتم دیدم کسی کلا نیست. دوباره نماز خوندم و یکم با گربه هه ور رفتم. خیلی دوس داشت بیاد تو اتاقم چون گرم تر بود. درو باز کردم و اومد بره رو تخت گرفتمش و گفتم نمیری اونجا. یه جا براش درست کردم گوشه پنجره و گرفت خوابید اونجا. البته قانع کردنش یه یک ربعی زمان برد. درم یکم باز گزاشتم خواست بره بیرون بره. تو این عکسایی که میگیرم بزرگیش خیلی معلوم نیست ولی اعتماد کنید بهم واقعا گندس
دوباره ساعت 4-5 صبح بخاطر jet lag بیدار شدم :) چیز بدی نیست الان که فکر میکنم بهش. نماز صبح آدم قضا نمیشه. اون پست قبلی رو نوشتم و رفتم یکم کلوچه و چای خوردم و ...
- ۹۷/۰۲/۰۹