رویاها
سلام
نمیدونم گفتم یا نه ولی کلا برنامه ی خواب من تو یه هفته ی اخیر این بود که وقتی میخوابیدم میرفتم برای دیدن کابوس، یا ترسناک، یا خیلی ناراحت کننده و منزجر کننده. که البته کم کم عادی شده. ولی امشب یه مرحله ی جدیدی رو تجربه کردم.
من سرم درد میکرد و حدود 19 یه کدیین خوردم و کلی هم تلاش کردم تا خوابم برد و طبق معمول یکم داشتم خواب میدیدم و رسیدم به یه جای خواب که یه صحنه ی آشنایی که برای من تو خواب آشنا بود اومد. که من تو اتاقم تو اونور دراز کشیده بودم و یه موجودی شبیه این تصویر نگاری فرشته مرگ که یکم تو گول سرچ کردم و عکسش رو گذاشتم اومد. البته رو هوا معلق بود و پاش به زمین نمیرسید و محو میشد.
توصیفش سخته. نمیدونمم چرا با انگشتاش داشت هی از 11 به یک میشمرد و منم حس میکردم فقط تو ذهنمه و خیلی تحویلش نمیگرفتم چون واقعی نبود. اینا همینجوری چند دقیقه پیش رفت که یهو حس کردم که در رو باز کرد با دستش و چراغ رو روشن کرد که یهو ترسیدم چون انتظار اینراکشن با دنیای واقعی رو ازش نداشتم، یهو نتیجه گرفتم که واقعیه و شروع کردم داد زدن از ترس که 11 انگشتیا واقعین! 11 انگشتیا واقعین!! تو خواب شاید چند ده ثانیه گذشت این داد زدن ولی فکر کنم تو واقعیت فاصله باز شدن چشم بود که دیدم پدر گرامی در رو باز کرده و چراغ رو روشن کرده و میگه بیا شام!! خداروشکر کردم که تو بیداری این چیزا رو داد نزدم!
-دو به شک بودم که بنویسم یا نه ولی این یکی بنظرم خیلی بهتر بود. قبلیا فقط آزار دهنده بود ولی این خوب بود.
-بنظر میاد که زیاد ازینا میبینم تو خواب در حالی که یادم نمیاد. ولی اونجا خیلی آشما بودن این موجودات طوری که براشون اسم گذاشته بودم :/
-این که خوابام همه تقریبا این شکلی شده خیلی جالبه، یکم هیجان به زندگی میده.
- ۹۸/۰۳/۲۴