کعبه
سلام
داشتم به این فکر میکردم که چقدر قشنگه که تو اسلام، یه مراسم حج داریم که میریم دور یک مکعب خیلی قدیمی میچرخیم و به سمتش نماز میخونیم.
معمولا مکعب از ساده ترین چیزاییه که وقتی حوصلمون سر میره سر کلاس یا با تلفن حرف میزنیم روی کاغذ میکشیم.
قشنگیشم به همینه. داریم به سمت یه بنای ساخته شده توسط یه سری انسان خیلی قدیمی که یکم بیشتر نسبت به آدمای اطرافشون فکر میکردن نماز میخونیم.
در واقع داریم یه فکر رو پرستش میکنیم، یه رویا رو. آدما این قابلیت رو دارن که فکراشون رو توی ماده پیاده کنن و ماده رو تغییر بدن. اینم یکی از اولین رویا های خیلی جدی بوده که یه نفر آدم داشته. این فکر که یه آفریدگاری هست که نمادش روی زمین باید یکی از بزرگترین بنا های ساخته شده باشه. (زمان خودش). این ایده تو سال های بعدش کامل تر اجرا شده و ما به سمتش نماز میخونیم. نماد خدا روی زمینه.
این تقدس فکر رو نشون میده. نیومدیم یه مجسمه آدم درست کنیم که انسان بود رو بپرستیم، مثل یونانی ها، اومدیم ساده ترین شکل سه بعدی رو برداشتیم و ایده ی پشتش رو میپرستیم.
ویژگی قشنگش اینه که فکر بالاتر از ما آدماست. یعنی ویژگی ما آدما نسبت به حیوونا اینه که میتونیم فکر کنیم و پس حامل یه قابلیت خیلی مقدس هستیم.
یه جورایی میشه گفت قوه ی تخیلمون اون ابزار مقدسه. ابزاری که حضرت ابراهیم باهاش یه تصویری تو ذهنش درست کرد که راه تکامل انسان ها شاید فکر کردن بیشتر باشه و پرستش ایده ها باشه. اومد نماد خدا رو روی زمین به این شکل درست کرد که مردم این ایده رو بپرستن.
ازون طرف کره زمین موفق شده یه پروسه ای تو خودش درست کنه که تکامل توش شکل بگیره و تهه تهه داستان آدما از توش در بیان که این قابلیت رو داشته باشن که رویا پردازی کنن و یه رویاشون پرستش آفریننده ی این عالم به با شکوه ترین شکلش باشه.
با این شروع کنم
ما چند سطح آفریننده داریم،
پدر و مادرمون که مشخصه چرا آفرینندمونن، سطح اول، تو آیین های قدیمی اصلا توصیه شده که سر مزار این افراد یک بار فکر کنم نیت و طواف کنیم.
کره زمین که از توش در اومدیم عملا، آفریننده سطح دوم ماست
خورشید که انرژی حیات رو به زمین میرسونه، سطح سومه که بدون اون حیات غیر ممکن بود
سطح های بالاترم میشه رفت و تهشم خدا که همش رو آفریده
که گیاها یه جورایی خورشید رو میپرستن و انرژیش رو به زمین به شکل حیات گیاهی برمیگردونن و بعدشم حیوونا و انسان ها هم از اون میوه ها و گیاها میخوریم و به زنده موندن ما هم کمک میکنه.
نمازم شبیه همینه. پرستش خداست و اوردن یه چیزی به اسم "سلام" از عالم بالا به این پایین و به زمینه. عین یه درخت که دستش رو به آسمون دراز میکنه ما هم یه کارایی انجام میدیم و دستمون رو به سمت یه آسمون متافیزیکی دراز میکنیم و از اونجا یه بسته انرژی مثبت به زمین برمیگردونیم.
یعنی این وسط زمین ماها رو درست کرده که بتونه این پرستش رو به شکل انقدر تمیزی انجام بده. اگه این کارو نمیکرد خیلی پرستشش خسته کننده تر میشد. یه جورایی قشنگیش به همین پیچیده بودن ارتباطمون با عالم متافیزیکه. فکر کنید سیاره های دیگه که آدم ندارن چقدر میتونن خدا رو پرستش کنن؟ باید با همون خاک و چیزای دیگشون یه کاری کنن. درکشون پیچیدگی کمی داره حداقل تو زمان حال حاضر نسبت به زمین.
که توی پرانتز میشه با سایکدلیک ها رفت و دید یه سیاره چه حسی میتونه داشته باشه. و وقتی آدم یا یک موجود هوشیار و خودآگاه روی خودش داشته باشه چه حسی میتونه. و چقدر پیچیده تر میتونه خدا رو بشناسه.
خیلی جالبه که از بچگی بهمون میگفتن همه چیز زندس ولی کسی نمیدونست چجوری میشه به هوش و زندگی چیزای غیر زنده دسترسی داشت.
آره خلاصه که اسلام انگار داره میگه که یه ایده ی پیچیده که در عین اجرای خیلی ساده میتونه نماینده خدا رو زمین میتونه باشه و ارزش خیلی بالایی داره.
این ایده ی حضرت ابراهیم، بزرگترین نمایش پرستش خدا بوده که اینجوری عملیش کرده و هنوزم نمایشش روی زمین ادامه داره.
- ۹۹/۰۲/۲۹
احسنـــــــــــــــــــــــــــت