فزت ورب الکعبه
سلام
یکی از کلیدی ترین صحنه های زندگی بنظرم صحنه ی روبرو شدن با مرگ هست.
تمام تصمیم هایی که تو کل زندگی گرفته میشه و اتفاقاتی که میفته هر لحظه ای از زندگی رو شکل میده ولی یکی از مهم ترین لحظه ها لحظه ای هست که هر روز زندگی طبق اون میتونه تعریف بشه و اونم لحظه ی مرگه.
در واقع اگه معادله ی زندگی رو بخوایم حل کنیم زندگی و مرگ رو مثل یه دوقطبی میبینیم که زندگی در یک جهت و مرگ در جهت مقابلش قرار داره و همزمان دارن با هم حرکت میکنن و تو زمان جلو میرن. مثل هر دوقطیزییبیبمدنیسمدسی
میدان بینشون قوی میشه
شس
ی
لحظه ی مرگ میشه لحظه ای که این دوتا به هم میرسن و یگانگی رو تجربه میکنن.
حالا نتیجه ی این به هم رسیدن میتونه لبخند باشه. یا میتونه عشق آتشین این دو به هم باشه که اون لحظه کل یونیورس بشینه و به تماشای رسیدن این دو به هم برسه.
حالا سوال اینه که چجوری میشه با مرگ رابطه درست کرد و بهش علاقمند شد و عاشقش شد تا اون لحظه رو تعریف کنیم؟
فکر میکنم جواب این سوال اینه که هر روزی که با فکر کردن به مرگ بگذره و تصمیم های اون روز بر اساس این گرفته بشه که شاید همین الان بمیرم، در واقع به فکر مرگ هستیم و همین که بهش توجه کنیم علاقه اش بهمون بیشتر میشه.
- ۰۰/۱۲/۰۹
سلام خیلی باهاتون موافقم به جز اون کلماتی که نفهمیدم یعنی چی. فکر کنم دور از جونتون حین تایپ یکی دوبار سکته زدین. نه؟