نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

خواب اعتراض

چهارشنبه, ۱۶ آذر ۱۴۰۱، ۰۲:۲۶ ب.ظ

سلام 

با خودم این چند وقت همش میگفتم که جریان اعتراضات تو ایران اینجوری به راه هست و چند وقت بعد توی پست های وبلاگت هیچ اثری ازشون نیست.

و درسته که توی میتینگ های آنلاینی بودم که صحبت های بقیه رو شنیده ام و یا در جمع دوستان در موردش صحبت کردیم ولی میخواستم چیز نزدیک به حس تری باشه که ازش در وبلاگ بنویسم

 که امشب ( چون هنوز صبح نشده حدود ۵:۳۰ هست) خواب جالبی دیدم

خواب دیدم در خیابانی شبیه انقلاب کنار خیابان و بر یک نیمکت نشسته بودم. دو نفر دیگر همراه من بودند. ناگهان یک سرباز با اسلحه ای که به سمت مردم نشانه میگرفت از خیابان گذر کرد. 

دوستانم واکنشی نشان ندادند و من دو دستم را تا شانه هایم به نشانه ی تسلیم بالا بردم که اسلحه را نشانه نگیرد.

در خواب متوجه بودم که اولین باری است که بعد مدت ها درگیری مردم درگیر این جریان میشوم.

ناگهان سرباز جلو آمد و گفت این به چه معنی است؟

گویی که این یکی از نشانه هایی بوده که معترضان استفاده میکردند و من به اشتباه از خود بروز دادم.

با لوله ی اسلحه به سمت صورتم پرسید

طرفدار کی هستی؟

گفتم راستی هستم

گفت یعنی چی؟ با خشونت

برای من جالب بود که در زمان استرس گفتم I am sorry انگار که برای امنیت به انگلیسی ناخودآگاه رجوع کردم

خودم را تحت کنترل گرفتم و گفتم که سید علی خامنه ای را دوست داشتم ولی همیشه به باز بودن فکر جناح چپ غبطه میخوردم.

....

خوابم به صورت سیاسی مشکل داشت ولی بعد که با خودم بیشتر فکر کردم دیدم و کنار فکر های دنیای واقعیم گذاشتم

نظرم این هست که جناح چپ توی خوابم جناح آشوب گر و تخریب گر و بدون برنامه ریزی شبیه شبکه من و تو هست تا جناح چپ اصلاح طلب. چون در ایران دو بال اصول گرا و اصلاح طلب در واقع شدیدا نزدیک به هم هستند و با هم هیچ تفاوتی ندارند در مقایسه با دوقطبی لیبرال و دموکرات یا محافظه کار و لیبرال.

اصول لازمه ی ساختار یافتن یک جامعه است و تخریب و باز سازی، اگر همراه هنر باشد میتواند باعث اصلاح جامعه شود و در جامعه جهانی به کشور ارزش دهد

که جایی مثل شبکه ی‌ من و تو ثابت کرده که هیچ هنری ندارد و نتوانسته ذر این همه سال، یک ساختار جایگزین مانند سریال friends برای ایرانیان تشنه به فرهنگ جدید به ارمغان بیاورد.

و این عدم آبیاری فرهنگی و خشک شدن فرهنگ پیشین باعث بی ثباتی فرهنگی شده تا جایی که سیستم به فرهنگ جدید به قدری احساس نیاز میکند که حاضر است زمان و انرژی زیادی مصرف کند.

ولی این عدم حضور ساختار فرهنگی جدید باعث میشود که به جای ظهور یک جریان فکری و هنری جدید، آشوب فیزیکی بوجود بیاید و همانند هزاران سال قبل تاریخ، با خون نوشته شود به جای قلم رنگ.

 

داستان ما داستان انقلاب اسلامی و زمان شاه نیست

داستان ما داستان سرکوب فرهنگی است که سال های سال است همراه این خاک و بوم بوده.

ما نمیدانیم که هنر برای چه است.

هنر را تلف کردن وقت میبینیم و چیز زیبایی برای لذت بردن.

ما زندگی را برای لذت میبینیم. مردم ایران از مردم خیلی کشور های دیگر بیشتر لذت میبرند.

و این ناشی از خود بهشتی پندار بودن اسلامی است که درونمان نهادینه شده.

طرز فکری که باعث شده فکر کنیم که میتوانیم جهنم را عقب بیندازیم تا مرگ و بعد از مرگ هم در بهشت باشیم

در حالی که دنیا دار مکافات است. دنیا جایی است که ما باید عذاب خود را یا انتخاب کنیم یا این که به قدری جمع میشود که شبیه یک جوش چرکین زشت بزرگ میشود و تخلیه اش با درد بسیار همراه خواهد بود

هنر ابزار عذاب است. هنر ابزار سوزاندن روح از سیاهی هاست.

هنر ابزار تراشیدن معنی از زندگی است. زندگی ای که به دروغ فکر میکنیم در انتظار دادن بهشت به ماست. 

هنر ابزار ساختن پوسته ای زیرین برای ماست که وقتی به واسطه ی گذر زمان میخواهیم پوسته ی خود را بیندازیم، چیزی برای جایگزینی داشته باشیم نه که گوشت و رگ هایمان به سرمای بیرون لخت شود.

خیلی دیر شده است.

خیلی دیر شده است و هنوز که هنوزه هنر ساختار یافته ای نداریم. هنر مانند مسکنی برای درد های زندگیمان است نه راه حل. 

هنر اکنون برای سوزاندن وقت هاییست که اگر به تنهایی صرف میکردیم وجودمان را میسوزاند.

هنر برای زنده کردن نوستالژی های گذشته است برای ما تا بزرگسالی را فراموش کنیم

هنر برای نشان دادن کشته شدن انسان ها در جنگ بسیار دوری است تا احساس قهرمانی کنیم

همر برای این است که پوچی درونمان را پر کنیم و بگوییم ما هم چیزی داریم برای ارائه

و در عمق، همچنان از زندگی راضی نباشیم و درد های خود را به دیگران منتقل کنیم و فرشته ی عذابشان باشیم.

 

 

  • ظریف

نظرات (۶)

  • زری シ‌‌‌
  • غیر از این تیکه

    مردم ایران از مردم خیلی کشور های دیگر بیشتر لذت میبرند.

    و این ناشی از خود بهشتی پندار بودن اسلامی است که درونمان نهادینه شده.

    طرز فکری که باعث شده فکر کنیم که میتوانیم جهنم را عقب بیندازیم تا مرگ و بعد از مرگ هم در بهشت باشیم

     

    با بقیه متن موافقم .

    فکر نمیکنم مردم ایران از زندگی لذت فزاینده ببرند ! حداقل اطراف من که این طور نیست .

    و همین طور کسی و ندیدم بگه اوکی بعد مرگ حتما میرم بهشت /: 

    ولی حتما میرم جهنم و زیاد شنیدم  .

    پاسخ:
    نمیدونم، از یک طرف مرغ همسایه غاز هست
    از یک طرف هم نمیشه یه چیز کلی در مورد 70-80 میلیون نفر آدم گفت
    بنابراین منم بیشتر با احساسی که حاملش هست موافقم تا خود منطقیش
  • زری シ‌‌‌
  • اتفاقا فکر کنم چند وقت پیش (شاید یه سال پیش) بود تو وب میخک یه کامنتی گذاشته بودین مبتی بر این که مردم ایران به خاطر اسلام فکر میکنن حتما میرن بهشت و فلان

    اونجا هم گفته بود که الان ؛ خصوصا نسل جدید اعتقاد خاصی به اسلام ندارن

    اونایی هم که دارن تصور خود پاک پنداری ندارن 

    یعنی انقدر که توی اسلام باید حواست باشه که توی روزمره گناه نکنی  اخرش میبینی ای دل غافل اخرش فلان گناه و انحام دادی (خصوصا تو بحث غیبت و تهمت و دل شکستن ، حق الناس و...) 

    پاسخ:
    بنظرم مشکل کنترل و مراقبت نیست. 
    مشکل اینجاست که اگه کسی فکر کنه چیزی درسته یا غلط و کس دیگه ای رو ببینه که اون کار رو داره انجام میده یا صرفا از روی حدس و گمان قضاوتش کنه، باعث میشه که انرژی منفیش خودش رو در بر بگیره. این انرژی منفی میتونه باعث این بشه که اون کار رو انجام بده یا منفی بودن رو جور دیگه ای ابراز کنه. 
    بیشتر مشکل سر دیدگاه قضاوت گرانه است. حتی اگه آدمی که به هیچ قاعده و اصولی اعتقاد نداشته باشه، کسایی که مقید هستن رو قضاوت کنه، خودش رو درحال پافشاری روی قواعد بی قاعده ی خودش میبینه همونطور که یک آدم مذهبی نسبت به قوانینش پافشاری میکنه.
    قضاوت نکردن، مسیر بین مرز درست و غلط هست که رها بودن میخواد

    خوبی حکومت اسلامی این بود که من نوعی بی دین بشم، ریدم تو اون اسلام و مذهب و بهشت و جهنمتون، چند نفر رو باید بکشن تا از خواب خرگوشی اسلام بیدار بشید، اینی که جاری شده شهد شیرین شیر و عسل نیست، بچش طعمشو، شوری خونه، خون همه اونایی که کشتن...  واقعاً هنوز فکر میکنی ماها طرف چپیم؟ شماها راست؟

     

    پاسخ:
    تو ایرانی ها تاحالا کسی رو ندیدم که به دید خودم چپ بدونمش. چپ ترینشون برای من خیلی راسته. این رو از گروه های هنری میشه دید. گروه ساختار شکن با کاراکتر عمیق خاص ندیدم تاحالا. خیلی سطحی بودن. چیزی که مرز ها رو جابجا کنه کم داریم. تو مرز های خودمون و خیلی عقب تر از مرز تو سر همدیگه می‌زنیم 

    پاسخی که به کامنت ناشناس دادید برای من خیلی مسئله‌ی جالبیه. شاید چون با تصور و برداشت خودم هم‌افزایی می‌کنه.

    واقعا هرچقدر در نسل‌های اخیر هنر در هر شاخه‌ای، و حتی شخصیت‌های غیر هنری دقیق می‌شم، اثری از یک کاراکتر نه حتی خیلی عمیق، بلکه نه چندان عمیق هم نمی‌بینم. گویی که عملاً در توده‌های مردم دیگه ”شخصیت“ واقعی‌ای وجود نداره، و هرچه دیده می‌شه تماماً ”تیپ“ هست. اما کافیه به چند نسل قبل برگردیم تا به شخصیت‌هایی مثل علی حاتمی، هوشنگ گلشیری، فرشچیان، بنان، حتی مثلا عزت الله انتظامی و... بربخوریم. کسانی که اصالت هنری خاص خودشون رو داشتن. اما امروزه نمی‌تونیم به یک هنرمند حتی نسبت ”سبْک“ بدیم. و چیزی که درواقع وجود داره فقط ”تکرار“ هست.

    در مجموع اینکه بله، من هم، حداقل تا به این لحظه، فکر می‌کنم در ایران رسماً هیچ فرد شاخص یا جریانی به عنوان چپ وجود نداره.

    پاسخ:
    ممنون از پاسختون و مثال های خوبی که بیان کردید
    بنظرم نگاهی که بتونه عمق رو تشخیص بده لازمه تا احساس نیاز رو بوجود بیاره و وقتی که مردم تشنه‌ی اون نیاز بشن، هنرمند‌هایی که بتونن اون نیاز رو برآورده کنن مشخص میشن. این قسمت سخت ماجراست که افرادی که نظرات قوی و کم عمقی دارند باید تحت فشار قرار بگیرند تا اثر نگاهشان که فضای فکر رو مه آلود کرده کنار رانده بشه و کوه های مرتفع در منظره مشخص شوند.

    سلام مهدی جان

    اول در مورد خوابت این رو بگم که فکر می کنم بافتار خواب با موضوعش متفاوت باشه. در واقع ذهن تو با پرداختن به موضوع اعتراضات سعی کرده یه چیز دیگه رو بهت بگه. یه چیزی که بیانش تو هشیار از ناهشیار برای تو راحت نیست و باعث اضطرابت می شه.

    موضوعش هم اون دو تا دوستت که کنارت نشسته بودن هست.

    در واقع به نظر من این خواب از نگاه روان تحلیلی ربطی به موضوع اعتراضات اصلا نداره. در واقع اون داره تعارض تو رو با این دوستانت فرافکنی می کنه به فردی بیرونی که اسلحه دستشه. برای این که تو نمی تونی این تعارض رو از این دو نفر ببینی. برای این که نمی تونی بپذیری اون ها این طوری باشن. اسلحه روت بکشن.

    موضوع این تعارض هم قدرت هست که اتفاقا به نژاد و ایرانی بودنت ربط داره. حالا نمی دونم ولی حدس من این هست که یه چیزی شبیه به رییس ایرانی داشته باشی. یا دوستی که دوست داره روت سلطه داشته باشه. او قدرتی داره که تو نداری و با این موضوع تو رو کنترل می کنه.

    بنظرم در کنار این ها مهدی جان بهشت یا جهنم بیرون آدم ها نیست؛ درون آدم هاست. پی کی رو دیدم و موضوع جالبی داشت، خیلی هم خندیدم. ولی دروغی توش بیان شد. اون هم موضوع نبودن جهنم هست.

    جهنم وجود داره و آتش وجود داره و همه ی ما هم تجربه ش کردیم. حسد، غرور و تکبر، افسردگی، بد دهنی، نفرت، این ها همه آتش هستن. نیستن؟

    در مقابلش بهشت هم وجود داره. 

    مهربانی، بخشش، دوستی.

    اونی که نفسش رو از بدی پاک می کنه بهشت رو برای خودش می سازه، و اونی که بدی رو توسعه می ده برای خودش جهنم می سازه. 

    یه چیز بالاتری هم وجود داره که بهشت بهش نمی گم. نام و نشونی نداره. اون هم اینه که به کسی که بهت بدی کرده خوبی کنی. به اونی که ازت منع کرده ببخشی. دست اونی رو بگیری که می تونسته ولی دستت رو نگرفته.

    آدم های این سیاره با درونشون اتصال ندارن، وگرنه این آتش رو می دیدن و ازش دوری می کردن؛ چه مذهبی باشن یا نه این ها حقیقت دارن. اگه شما مال یه یتیمی رو به زور ازش بگیری و بخوری، آتش می خوری. چه مسیحی باشی یا نه، چه مسیحی باشه یا نه. فرقی نمی کنه.

    نگاه معنوی منحصر به ایران و ایرانی بودن نیست، معیارش در بسیاری از موارد وجدانه. البته وجدان سالم. 

    پاسخ:
    سلام علی
    آتیش برای من اونجایی هست که خود آدم تو عمل خودش در حال تفت خوردن باشه و بهش آگاه باشه

    امیدوارم یه روزی در تنور رو باز کنم و نان پخته بردارم

    پاسخ:
    فکر میکنم هر هفته باید در تنور باز بشه و امتحان بشه
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی