ثابت کردن
سلام
نقل قولی از مایکل جکسون هست که میگوید،
زندگی کردن، موسیقایی بودن است، که از رقص خون در رگ ها شروع میشود. هر چیز زنده ریتمی دارد. موسیقی خودت را جس میکنی؟
چند شب پیش در سکوت اتاقم تنها صدایی که شنیده میشد، صدای عقربه ی ثانیه شمار ساعت بود.
هر تیک ثانیه شمار، برایم نمادی از از خلقت، صبر و نابودی و خلقت دوباره بود.
با خود گفتم که دیدی که وقت هایی
میبینی که یک روز را سال ها زندگی میکنی؟
ثانیه ها چطور؟
ثانیه هایت چگونه میگذرند؟
هر ضربه ی ثانیه شمار سیلی به صورت روحم بود و
طعنه ای که گذر زمان را به من یاد می آورد
با خود مطمئن نبودم که آیا ثانیه ها تکرار میشوند تا زمانی که آنها را درک کنم،
یا این که گذر ثانیه ها بیشمار است و درک من از فهم آنها خارج است
به ساعت گفتم، من که نمیدانم، تو چرا ادامه میدهی؟
پاسخ ساعت ضربه ی ثانیه ای دیگر بود
ضربه ای که مرا کمی از خود به بیرون میکشید
و از دست رفتنش به من فرصت بازگشت میداد
میدانم که در قلمرو چشم آفریدگار،
صدای ثانیه هاست که اثبات حضورند
و هر گذر و دور شدنی،
ناگزیر، مجبور به بازگشت به نقطه ی تعادل است
نقطه ای که وجود آن،
اثبات وجودش است
اثبات نگاهش است که عادلانه ولی بدون قضاوت،
هر چه که میگذرد را میبیند،
و از شرم نگاهش،
پاسخی معادل با به صحنه میگذارد.
- ۰۱/۱۱/۲۴
سلام
آن قسمت که به ساعت گفتی چرا ادامه می دهی و او ضربه دیگری زد خیلی جالب بود و ظریف