ایران ۰۳
سلام
امروز قرار بود دو روز باشه که برگشته باشم
ولی پرواز ها رو هوا بودند و به هوا نمیرفتند
از فضای کار فاصله گرفتن و به منزل بازگشتن
تفاوت ها را دیدن و آرام آرام تیغه ی خود را نرم کردن
در نگاه ها نگریستن و در ندانستن ماندن
مهم تر از همه خانواده را دیدن
دیدن تغییرات و آنچه ثابت میماند
تلاش برای تقطیر لحظات و ذخیره ی آنچه میباشد
در حافظه ی این عصر دل انگیز بودن
دیدن آنچه همیشه بود، از زاویه ی دیگر
دیدن این که نیازمندی انسان در قلبش دوا نمیشود
فقط با چیزی پر میشود موقتا
ارواح همچنان هستند
در شکل های دیگر
انسان ها همچنان میجنگند
در کلام و با موشک
و تنها راه حلی که به ذهن میرسد
یا تنهاییست
و یا جزوی از جنگ بودن
و تیزی دندان نیش و استخوان مشت
میطلبد جنگ و قدرت را
و تنها کسی که جنگ نمیخواهد
آن کسی است که قلبش با آن کسی که دریده شده
همدردی میکند و مشت میخورد از درون خودش
آفرینش انسان بدین گونه است
خنده دار
نکوهش شدنی ها روی صحنه
و انسان برای تلاش برای حفظ
ارزش های نادیدنی در نگاه دیگری
میگوید و میرمد و میپیماید و میکشد
و آنکسی که دوست تر است
ناچار به بی ارزش تر شدن است
مرزها باید ساخت
مرز هایی که در آن
نه خود به تجاوز متهم شویم
و نه خود را گرفتار تجاوز کنیم
بجنگیم ولی با قلم های ظریف
مبادله باید کرد
مبادله ای که در آن نه خود با سینه ای درد مند بیرون آییم
نه برای چشیدن شهد، رگ های او را از خون خالی کنیم
هرچند که ارزش ها سیال اند و که میداند که چقدر می ارزد
ارزش باید ساخت
ارزشی بر پایه ی آنچه ریشه در آفرینش دارد
نه آنچه خود ساخته ی مریدان هیچ گاه استاد نشده است
دروغ باید گفت
آنجا که عشق با طرز فکر پایمال میشود
قدرت باید داشت
قدرتی بر پایه ی آنچه صحیح است
و باید پذیرفت که کسی که وارد بازی قدرت میشود
گهی خم میشود و گهی خم باید شوند
تسلیم به آنچه باید شد
آنچه است و بوده است
آنچه در آسمان میدرخشد
- ۰۳/۰۷/۱۵