سلام
داشتم تو آشپزخونه یه کاری میکردم و یکی از همخونه ای ها که هندیه و مسیحیه و کلیسا و... میره و خلاصه مذهبی حساب میشه، و داخل پرانتز میدونه من علوم رو به صورت کلی دوست دارم!، گفت که نظرت راجع به علم و خدا چیه.
گفتم مشکلی بینشون نمیبینم
گفت که پس این دانشمندایی که میان میگن خدا نیست رو چی میگی
گفتم که این نظر ایناس روی علمی که دارن و دلایلشون به نظر من بی معنیه.
خلاصه ازین حرفا و زد و زد و دیگه طاقت نیوردم بهش گفتم من دوس ندارم این بحث رو ادامه بدم ولی ادامه داد و...
گفتم که ممکنه ناراحت بشی ولی بنظرم مشکل دانشمندای غرب اینه که بک گراندشون مسیحیته. کتاب مسیحی ها هم که بایبل باشه در طول زمان داغون شده و هرکسی یه تغییری توش داده.
مشکل بزرگشم اینه که خدا توش عین یه آدم میمونه که اشتباه میکنه بچه داره و...
وقتی این کتاب رو با منطق مقایسه میکنی چیزای بی ربط زیادی میبینی.
گفت که مثال بزن و گفتم همین که یه پسر داره، آیا معنیش اینه که خدا مثلا اسپرم داشته و.... ؟ این جیزز کرایست نقشش چیه یه چیزیه در کنار خدا؟ اگه خدا قراره همه چیز زیر مجموعش باشه آیا جیزز کرایست در عرضشه.؟
گفت که نه اول این که تو بایبل میگه خدا انسان رو از صورت خودش آفریده. منظورش دلیل این که خدا رو شخص میدونن.
من گفتم که اون چیز معنیش معنویه و معنیش اینه که شما به صورت معنوی میتونی شبیه خدا بشی.
در مورد پسر و... هم گفت که جیزز کرایست خود خداست و این trinity که دارن همش یه نفر منظورشونه. تو جاهای مختلف به شکل مختلف ظاهر شده.
گفتم پس خدا bipolar disorder داره؟ که مثلا father خیلی اهل سوزوندنه مردمه شخصیت son خیلی اهل دوست داشتنه؟
خلاصه نمیتونست جواب بده و به هم میبافت.
بعد به من گفت بیخیال، حالا فکر کن قیامت بشه و جلوی خدا وایستی، چی میگی بهش، میگی چی کار کردم؟ من گفتم میگم سعی کردم آدم خوبی باشم و تا حد خوبی دینی که ماها به عنوان دین آخر قبول داریم رو انجام بدم. گفت عه نمیدونستم که اینجوری فکر میکنید ولی حالا به من بگو اگه دیدی جیزز کرایست جلوت وایساد چی داری بهش بگی؟
گفتم که ببین خدا به من عقل داده، بین اینا انتخاب کنم، بین چیزی که منطقی نیست و کلی صحبت آدمای دیگه توش اومده و چیزی که یه نسخه فقط ازش وجود داره.
گفت بنظر خودت اگه این بایبل کتاب خدا بود، میزاشت کسی دست توش ببره؟ گفتم بابا همین الان n تا بایبل با n تا ترجمه وجود داره
خلاصه قانع نمیشد
سعی کرد نیم ساعت راجع به این که خدا رو باید حس کنیم حرف زد.
گفتم که بابا من و تو قبول داریم یه چیز بزرگتر هست یه استپ جلو تر دینه و راجع به اون حرف میزنیم. خلاصه بازم قانع نمیشد و هی بر میگشت سر اول بحث.
گفت راجع به قصه آدم و حوا چی میگی که با خدا توی اون بالا ها نشستن و غذا خوردن اون موقع چی؟ گفتم اون داستان خب اشتباهه باز داری خدا رو محدود میکنی. خدا یه موجود با ابعاد بالاتره از ما. رو وایت برد روی یخچال یه خط کشیدم گفتم این چیز دوبعدی هیچ وقت سه بعد رو درک نمیکنه! چون تو یه صفحه زندگی میکنه. بازم تو مخش نمیرفت.
بهش گفتم بره بخونه ببینه فرق اینا چیه، شاید یکیشون یکی دیگه رو شامل میشه اون موقع اون بزرگتره رو میتونه انتخاب کنه. شاید یکیشون چرت و پرته مثلا همین اسلام، اون موقع میتونه سر جاش باشه ولی open mind باهاش برخورد کنه.
یه چیز کشیدم رو وایت برد
ما - - - - - - 1- - - - - - - - 2 - - - - - 3
و 3 مثلا خدا باشه، توی چیز مساوی مسیحیت میتونه تو رو تا 1 برسونه من اعتقاد دارم اسلام میتونه تا 2 برسونه. گفت نه مسیحیت میتونه تورو تا 3 برسونه. گفتم ببین کل مسیحیتی که از بایبل قبول دارید love of god یا jesus هستش. اگه بخوای بری تو یه غار و تا آخر عمرت دعا کنی، این کافیه شروع میکنی دعا کردن و همین جوابه. ولی ما داریم تو یه اجتماع زندگی میکنیم و نیاز به قوانین اجتماعی هست. اونا رو یا آدما باید بنویسن یا از یه دینی پیروی کنیم
گفت همین قانونی که الان هست رو مگه خدا نفرستاده. گفتم نه 4 نفر آدم میشینن دور هم حمل سلاح تو آمریکا رو مجاز میکنن خدا کجاش بود
گفت که ولی من همهدی جوابم رو از همون اولیه میگیرم. گفتم باشه تو به من پول قرض میدی چقدر روش سود میخوای بکشی؟ اینو با دعا میتونی بفهمی؟ گفت آره!!! گفتم دعا میکنی خدا بهت درصد میگه؟
نمیتونست جواب بده برمیگشت سر اول بحث
خلاصه داستانی داشتیم. ازون بحثای سفسته ای و مغلطه ای که جفتشو فکرکنم اشتباه نوشتم.
بعد یکی از همخونه ای های دیگه هندی اومد دید بحث جدیه :)) شروع کرد چرت پرت گفتن که بخندیم و بحث رو عوض کرد حس کرد داریم دعوا میکنیم :)) بهمون یدونه موز داد نفری :)) إره خلاصه مالید بحث
یکی دیگه هم اومد که بشدت های بود. اومد تو بحث کلی خندیدیم بش
مشکل این مسیحیت همینه دیگه فکر کردن یجورایی توش حرومه :/