جنگه میفهمی ؟
سلام
دقیقا نمیدونم چرا این پست رو نوشتم... صرفا اومد و نوشتم...
10-12 سالم که بود با خودم فکر میکردم که اگه زمان جنگ بود الان میرفتم و مثل اون بچه هایی که تو مصاحبه ها نشون میداد تلویزیون میرفتم جبهه و میجنگیدم. جنگ چیز خوبی نیست ولی دوست داشتم در موقعیتش قرار بگیرم و برم برا وطن بجنگم و در نهایت شهید بشم...
خب الان وضعیت عجیبی شده... نمیدونم ولی با دقت خوبی الان وسط جنگ هستیم و من که نشستم اینجا کاملا میتونم اراده کنم و برم سوریه بجنگم ولی چرا نمیرم؟
چرا دیگه دوست ندارم برم بجنگم؟
یادمه اون زمانا خیلی آدمه پاکی بودم انصافا ، جدی جدی خیلی پاک بودم ...
یه مسجد بغل خونه مادربزرگم اینا بود که میرفتم اونجا قاطی بچه های مسجد و ... بودم نمازام رو با n تا نافله قبل و بعد و وسطش میخوندم،...
ولی چه کنیم که دست زمانه بر آن شد که کلی ازون فاز و حال و هوا فاصله بگیرم.
دست دستندرکاران این بازگشت به عقب من درد نکنه چه اونایی که داخل خودم بودن(مثل تصمیمات خودم یا بحران بلوغ یا ...) چه اونایی که از خارج لطف کردن تاثیراتشون رو گزاشتن(مثل معلما و دوستای عزیزی که ...).
به هر حال هدف این بود که بگم شاید این که الان من وسط سوریه نیستم به خاطر همین آلودگی هایی باشه که بی هوا اجازه میدم روی روحم اثر بگذاره و کم کم نابودم کنه. شاید اگه من اون آدمه 10 سال پیش بودم با همون روحیات الان شاید به مقام شهادت نایل شده بودم یا داشتم از دین و مرز سرزمینم دفاع میکردم... :(
واقعا این قضیه جهاد علمی و ... قانعم نمیکنه... خیلی متفاوته ... نمیدونم
الان واقعا شرایط جنگه
یه سری دارن میرن میجنگن !
یه سری دارن شهید میشن !
جنگه واقعا جنگه!
خدایا ببخش...
- ۹۴/۱۰/۱۲
ولی معلومه هنوزم تو اون حال و هوای 10 سال پیشی