نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

ریست

پنجشنبه, ۹ دی ۱۳۹۵، ۱۱:۲۵ ب.ظ

سلام

نمیدونم اینو نوشتم یا نه، امیدوارم ننوشته باشم

چند وقت پیش کلی گند زدم درواقع یه نفر رو کشتم و تیکه تیکش کردم و این خیلی کوچیک بود در برابر گند های بعدی که زدم. نمیگمشون که خیلی فکر نکنی روانی ام... 

وقتی که بعد بلند شدن بوی گند ماجرا پلیس اومده بود دنبالم و نیروهای پلیس پشت در بودن و میخواستن در رو بشکونن، انقدر وضعیت بد بود که داشتم فکر میکردم انقد با این سری کار هایی که کردم زندگیم رقت بار شده که ارزشش رو نداره که دیگه وجود داشته باشم. 

با خودم دعا کردم که کاشکی میشد همش یه خواب باشه ولی خب همه چی خیلی واقعی بود و اصلا به یه خواب نمیخورد خیلی همه چی واقعی بود شبیه الان که دارم مینویسم... ولی بازم تهه دلم یه امیدی داشتم که میتونه یه خواب باشه، 

اسلحه رو برداشتم و روی شقیقه ام گزاشتم و باز دعا کردم که بعد کشیدن ماشه از یه خواب بیدار شم. میدونم زندگی معمولا جوری پیش نمیره که چیزی که میخوای اتفاق بیفته ولی ارزش ریسک رو داشت.

 اسلحه که رو سرم بودچشمم رو بستم و ماشه رو کشیدم و صدای اسلحه رو شنیدم. نمیتونم بگم دقیقا چی شد ولی در دقیقا لحظه ای بعد روی تختم بودم در حالی که چشام کاملا باز بود.

شاید یه ربع پلک نمیزدم و داشتم فکر میکردم دقیقا چی شد که اینجوری شد و خیلی خوشحال بودم که نشد.

  • ظریف

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی