متاهلیت
يكشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۲۵ ب.ظ
سلام
امروز داشتم برمیگشتم از دانشگاه دیدم آقای م. داره با مشت های گره کرده و ابرو های تو هم و حالتی که انگار خیلی ناراحته داره میره. رفتم به سمتش تا یک متریش متوجه من نشد. گفتم سلام و ... گفتم که چیزی شده؟ چرا اینجوریید؟ گفت که هیچی بابا اه باید برم مراسم عروسی. باهاش که قدم میزدم گفت که ببین تا مجردی میتونی بگی نمیام و ... و راحت بپیچونی اما تا متاهل میشی همه کس ازت انتظار داره و نری ناراحت میشن. بعد مسیرش با من یکی بود گفت برسونه منو. تو ماشین که نشستیم، گوشیشو در اورد و میس کال ها رو دید و گفت چجوری؟ یعنی واقعا الان خانمم بهم 17 بار زنگ زده؟!
- ۹۶/۰۲/۲۴