ریست 2
سلام
اون طرف سکه که کمتر مینویسم راجع بهش
بعضی صبحا وقتی از خواب بیدار میشم یکم طول میکشه دستم بیاد که الان کجام، به صورت جغرافیایی!
(این رو بگم که من با داداشم تو یه اتاق بودیم و دو تا تخت موازی با فاصله یک و نیم متر مثلا از هم داشتیم)
یه بارش که خیلی سخت بود، داشتم خواب میدیدم که با داداشم سر یه چیزی دعوام شد و اون رفتش رو تختش دراز کشید و منم رفتم. بعد چند دقیقه گفتم برم ازش عذر خواهی کنم، همون لحظه بیدار شدم در حالی که داشتم به محلی که قرار بود رو تختش باشه تو اتاق اینجا نگاه میکردم دیدم چیزی نیست... یکم طول کشید تا یادم بیاد چخبره..
خداروشکر که این پیام رسون ها حداقل هستن... یکم سختیش رو کم میکنن
خیلی خواب دیدن چیز رو اعصابیه خیلی. ناخودآگاه آدم خیلی اینرسیش زیاده.
.......
یکی از بچه ها داشت میگفت که دیشب کمردرد داشتم قرصامم تو آزمایشگاه مونده بود تا صبح درد کشیدم. گفتم خب میگفتی برات میوردم ماها که تا 8000 کیلومتر هیچکسی رو نداریم باید برای هم باشیم دیگه، فکر نمیکردم چیز خاصی گفته باشم چون واقعا خونه هامون 7 8 دقیقه فاصله داره. گفت که تو این چند ساله کسی همچین چیزی نگفته بود، اینجا رو مثل خونه کردی با این حرفت.. انقدر یعنی محبت کمه که بعد چند سال یه همچین چیزی خیلی چیز مهمیه
.....
همین چیزا میشه که یکی در میون دست به دامن الکل و ماریجوآنا و قرص افسردگی ان... تو بیست و 7 سالگی.
......
بسه فعلا بنظرم
- ۹۷/۰۵/۱۹