رویای زندگی
سلام
Alan Watts یه صحبت خیلی قشنگ داره:
https://www.youtube.com/watch?v=wU0PYcCsL6o
اگه حال دیدنش رو ندارید:
بیاید تصور کنیم که شما هر شب، میتونستید هر خوابی که دوست داشتید رو ببینید.
و میتونستید هر مقدار زمانی رو خواب ببینید. مثلا در یک شب 75 سال خواب ببینید.
و به طور طبیعی، میومدید و هر خواسته ای دارید رو براورده میکردید. هر آرزویی که الان دارید رو در خواب تجربه میکردید.
هر نوع لذتی رو تجربه میکردید. تو این خواب ها شما خدا بودید و هر چیزی میخواستید داشتید.
بعد از چند شب 75 سال لذت بردن، بیدار میشدید و میگفتید، خب خوب بود، حالا بزار یکم سورپرایز داشته باشیم. بزارید یه خوابی ببینم که توش چیزی اتفاق بیفته که ازش خبر ندارم.
و بیدار میشدید و میگفتید، واو جالب بود
و بعد شروع میکنید بیشتر ماجراجویی میکنید و خوابتون رو بیشتر به شانس میسپارید.
در نهایت، رویاتون میشه زندگی ای که الان توش هستید.
شما خواب دنیایی رو میبینید که الان دارید توش زندگی میکنید.
خوابی که توش خدا نیستید و اتفاقات بیشماری براتون میفته که تحت کنترلتون نیست.
طبق این ایده، بهترین توصیف خدا اینه که یه جوری خودش رو تجربه کنه که انگار خدا نیست.
این بهترین و بالاترین نوع تجربس که کسی که خدا باشه میتونه داشته باشه.
طبق این ایده هر کسی، به معنی واقعی، هر کسی خداست، فقط داریم وانمود میکنیم که خدا نیستیم.
راجع به خدا بودن همه هم چند تا پست نوشتم قبلا که چرا خداییم. خدا روشکر تو این دوران زندگی میکنم. وگرنه یه انا الحق گفتن یادمه حاج منصور حلاج رو بالای دار برد. بیچاره :))
تو همون صفحه یه بیت از حافظ راجع بهش هست:
گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند / جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
امیدوارم یه روزی برسه منم بتونم تو "بیداری" به انا الحق بودنم برسم و فقط حرفش رو نزنم و مهر بر دهانم بکوبند و اسرار حق بیاموخته کنندم!
عکسه هم از این پست تو ردیت چند روز پیش گرفتم.
اگه اکانت دارید upvote کنید ثواب :) داره. یکی از بهترین نقاشی هایی با مضمون "بیدار شدن و نگاه کردن تو چشمای خدا" که دیدم بوده
- ۹۸/۰۹/۲۹
"شخص غریق اگر هنوز بانگ بر میآورد که من غرق شدم، او را نمیتوان مستغرق نامید و در اینجاست که با صراحت میگوید: آخر این "أنا الحق" گفتن حلاج را مردم میپندارند که دعوی بزرگ است، در حالی که أنا العبد گفتن دعوی بزرگاست. انا الحق عظیم تواضع است، زیرا که این میگوید: من عبد خدایم، دو هستی اثبات میکند؛ یکی خود را و یکی خدا را. اما آنکه انا الحق میگوید، خود را عدم گرفته و به باد داده و میگوید که: انا الحق؛ یعنی من نیستم، همه اوست. جز خدا را هستی نیست، من به کلی عدم محضم و هیچم. تواضع در این بیشتر است..."
(فیه ما فیه /ص:۴۱)