نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

آفرینش و موسیقی ترنس

دوشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۸، ۰۲:۲۱ ق.ظ

سلام

 

یکی از چیزایی که خیلی دوست دارم، نسبت دادن احساسات به فیزیکه. 

چون فیزیک خودش به تنهایی فقط توصیفگر اتفاقاته و خیلی راجع به این که "خب که چی" بودن قضیه چیزی نمیگه.

برای همین مثلا نمیتونه خدا رو توصیف کنه و شروع آفرینش رو بیگ بنگ میدونه ولی چون هیچ وقت نمیتونه راجع به چرایی قضیه چیزی بگه، اون رو رندوم و بی دلیل میدونه.

 

پادکستی که برایان گرین، فیزیک دان، با Joe Rogan چند روز پیش داشت رو تو تلگرام گذاشتم. تو یه قسمتیش راجع به این که ریاضی قبل از زمان بیگ بنگ چجوری کار میکنه توضیح میده.

 

 

دوتا چیز وجود داره.

 

1- فضا و زمان به معنی ای که ما میشناسیم 13.8 میلیارد سال پیش، زمانی که بیگ بنگ رخ داد خیلی معنی به شکلی که ما میشناسیم نداره. چون آغاز فضا و زمان لحظه بیگ بنگه.(یکم بعد بیگ بنگ تا 10 به توان -43 ثانیه. از 0 تا اون زمان تئوری های الان کار نمیکنه) یعنی فضایی وجود نداشته. همه چیز یه سر سوزن بوده و بعد از شروع بیگ بنگ تو زمان خیلی کمی فضا بسیار بسیار بزرگ شده. که حتی به دلیل این که خود فضا داشته گسترش پیدا میکرده، حتی فواصل از سرعت نور هم سریع تر از هم دور شدن. مثلا همین الان، پهنه ی کیهان قابل رویت 98 میلیارد سال نوریه. در حالی که کلا 13.8 میلیارد سال گذشته. یعنی که فضا خیلی سریع تر از سرعت نور بزرگ شده (این مشکلی با نسبیت نداره اصلا چون نسبیت خاص توی فضایی که چیزای عجیب غریب مثل اجرام سنگین نباشن، از سرعت نور نمیشه سریع تر رفت. ولی اینجا خود فضا داره بزرگ میشه. به این قسمت، تورم کیهانی یا Cosmic Inflation میگن)

اگه راجع به بیگ بنگ بیشتر میخواید بخونید: ، اگه نه هم برید قسمت بعدی

بیگ بنگ در واقع توصیف کننده ی فرآیند پیدایش جهان ماده و انرژی ای هست که توش داریم زندگی میکنیم. جهان قابل رویت. با تئوری های فیزیک که بسیار دقیق هستن و توصیف کننده ی فرآیند های طبیعت، و نگاه کردن به ستاره ها و متوجه میشیم که همه چیز داره از هم دور میشه.

 

کلا تو آسمون شب هر چقدر به دور تر نگاه کنیم، انگار زمان های قدیم تر رو داریم میبینیم. دلیلش هم اینه که نوری که از ستاره های دور بهمون میرسه فاصله ی خیلی زیادی رو طی کرده تا به ما برسه و از اونجایی که سرعت نور ثابته تو خلاء، زمان مشخصی طول میکشه تا به ما برسه. همچنین با اندازه گیری نور ستاره ها میبینیم که نورشون شبیه چیزی که انتظار داریم نیست و به سمت طیف "قرمز" رفته. قرمز تر شدن نور ستاره به معنی اینه که داره از ما دور میشه. این اتفاق تو ماشین هایی که از بغلمون با سرعت رد میشن هم اتفاق میفته. البته بیشتر صداشون رو میشنویم. به این اثر، اثر دوپلر میگن. وقتی ماشین داره نزدیک میشه صداش زیر تر و وقتی دور میشه بم تر میشه. توی نور ستاره ها این، به صورت به سمت قرمز حرکت کردن طیف نور ستاره ها دیده میشه. 

 

خلاصه این که آره داره همه چیز از هم دور میشه.

 

با احتساب اینا و برعکس کردن جهت حرکت همه چیز، به این نتیجه میشه رسید که اینا یه زمانی خیلی به هم نزدیک بودن. 13.8 میلیارد سال پیش به طور دقیق تر. ولی خب واقعیت اینه که این دنیایی که داریم، نمیتونه به همین شکلی که هست توی یه سر سوزن جا بشه.

بعد از شروع بیگ بنگ، دنیا به این شکلی که میشناسیم نبوده. در واقع تا یه زمان خوبی، تقریبا دنیا یه ماده ی پر انرژی مات بوده. مثلا فکر کنیدبه صورت مواد مذاب، که شفاف نیستن و انرژی زیادی دارن. منتها مشکلی که هست اینه که ماده به این شکلی که میشناسیم وجود نداشته. در واقع اولین اتم ها بعد از سه دقیقه از شروع بیگ بنگ تازه شروع کردن شکل گرفتن. این اولین اتم ها، اتم های هیدروژن بودن که با گسترش فضا و رقیق تر شدن این ماده ی پر انرژی که 100 میلیون درجه سانتی گراد دماش بوده بوجود اومدن. 

 

بعدا، بخاطر گرانشی که این اتم ها داشتن، کم کم به هم نزدیک تر شدن و ستاره های اولیه رو شکل دادن. توی هسته ی این ستاره ها، اتم های هیدروژن(یک پروتون) شروع کردن به بهم خوردن و واکنش های هسته ای پر انرژی و اتم های سنگین تر تا اتم آهن که 26 تا پروتون داره رو درست کردن. 

بیشتر ازین از یه ستاره چیزی در نمیاد.

 

اتم های سنگین تر از انفجار مهیب ستاره های اولیه (سوپر نوا شدن ستاره Super Nova)، وقتی که عمرشون رو به پایان بوده بوجود میان و بقیه جدول تناوبی رو شکل میدن تا اتم های خیلی سنگین.

 

این غبار کیهانی هم کم کم گوله گوله میشه و ستاره ها و سیاره هایی که رو یکیشون زندگی میکنیم رو بوجود میاره. و ....   

 

 

2- توی فیزیک کوآنتوم یه بخشی هست که به اسم Quantom Field Theory. این تئوری QFT ذرات رو ناشی از نوسانات یه سری میدان ها میدونه. حالا این QFT قبل از بیگ بنگ رو این صورت توصیف میکنه. برایان گرین میگفت که این میدان های کوآنتومی در حال نوسانات خیلی شدید بودن ولی ریاضی میگه که اگه تو یه لحظه این میدان ها یک جور خاصی با هم ادغام بشن، این اجازه رو میده که اون شروع بیگ بنگ اتفاق بیفته. (بیشتر بخوام بگم، در واقع QFT خلاء رو هیچ وقت خالی نمیدونه. با آزمایش میشه نشون داد که خلاء کامل نمیشه بوجود اورد و در این میدان های همیشه ذره و پادذره هایی از هیچ به وجود میان و سریع همدیگه رو نابود میکنن. عجیبه ولی قابل نشون دادنه.) مثالی که برایان گرین میزنه یه ظرف آب در حال جوشش هست. میگه سطح آب همش در حال تلاطمه ولی اگه به مقدار کافی صبر کنیم، یک لحظه سطح آب صاف میشه. ممکنه خیلی کوتاه باشه و خیلی لازم باشه صبر کنیم ولی میشه. 

یعنی اگه این میدان ها یه لحظه اونجوری که لازمه بشن، این اتفاق میفته. 

یک لحظه سکوت باعث خلقت میشه. که بنظرم خیلی شاعرانه است.

یه دوستی دارم که موسیقی میخوند این نقل قول از Debussy رو یه بار گفت:

Music is the silence between the notes. The music is not in the notes, but in the silence between.

موسیقی سکوت بین نوت ها هست. موسیقی خود نوت ها نیست ولی سکوت بین نوت ها هست.

حتی موقع حرف زدن هم اون موقعی که کلمات گفته میشن معنا انتقال پیدا نمیکنه. وقتی کلمه تموم میشه معنا دار میشه. 

بهترین کارگردان ها، فیلم های عالی ای میسازن و چیزای خیلی جالبی تو فیلمشون جا سازی میکنن که تا سال ها نقاد ها و کسایی که علاقه دارن از تو کاراشون نکته های جالب در میارن. در واقع تو فیلم ممکنه چیزی راجع به اون نکته گفته نشه ولی کسی که دقت کنه میفهمه. در واقع فیلم ساکته در اون مورد. کسی که دقت کنه به داستان، نور پردازی، نحوه فیلم برداری، و شخصیت ها و ... پی میبره. وگرنه صرفا یه فیلم میشه. خدا یه کارگردان عالیه، توی خلقتش یه عالمه نکته و رمز و راز پیاده کرده که هرچقدر هم توش بریم بازم جا برای یاد گرفتن داره. بنظرم خدا تو اون زمان 0 تا ده به توان منفی 43 ثانیه آفرینش خودش رو کامل کرده و بعدش سکوت کرده. 

به قدری هم خود این ماشین، این ساز، این خلقت خوب طراحی شده که بعد 13.8 میلیارد سال از گذشتنش، ماها از خاک و ذراتی که از انفجار ستاره ها به وجود اومدن از توی این کره ی خاکی در اومدیم و داریم به آفرینشنش نگاه میکنیم. و هنوزم نمیفهمیم.

من هیچ وقت موسیقی های سریع و انرژی بالای ژانر psytrance رو درک نمیکردم. ولی اخیرا دارم بیشتر درکشون میکنم.

ساختار این موسیقی ها اینجوریه که معمولا

1- طولانی هستن

2- خیلی طولانی میتونن باشن یعنی ممکنه 1 ساعت هم طول بکشه

3- معمولا با سرعت کم شروع میشن، اولش یه مقدمه آروم داره. بعد کم کم شروع میکنن با ساز های کوبه ای مثل طبل های خیلی Bass (بم) یه لایه آهنگ با سرعت میانی ای به آهنگ اضافه میکنن. بعد در طول زمان لایه های موسیقی بیشتر میشه ولی کل موسیقی روی یه ریتم نسبتا ثابتی از همون طبل اولیه سواره. معمولا هم اینجوریه که موسیقی تیکه تیکه است. بین هر تیکه یک Bass Drop داریم.

در واقع DJ قضیه میاد و کم کم این لایه ها رو روی هم میزاره و سرعتش رو بیشتر میکنه. مثلا از 180bpm تا 250bpm کم کم زیاد میشه. bpm همون beat per minute یا ضربه بر دقیقه است. بعد که میرسه به آخرش یهو سکوت میکنه. شما سوار آهنگ شدید و باهاش دارید میرید و تو اون سکوته، یهو کل این انرژی ای که آهنگ بهتون داده رو درک میکنید. یه حس ریختن آب سرد روی سری داره. حس جالبیه.

من یه جلوه از خلقت رو به شکل این Bass drop بعد بیگ بنگ میبینم.

مثل اون DJ که آهنگ های مختلف رو روی هم میزاره و روح شما رو میبره با خودش و یهو میندازه و اون جا اثر کارش رو احساس میکنید، خدا هم همه چیز رو به حد کمالش رسونده و بیگ بنگ، زیبا ترین Bass Drop ی هست که تجربه کردیم.

همونجوری که بعد Drop یهو کلی حس میکنیم، این بیگ بنگ انقدری کامل بوده که بعد 13.8 میلیارد سال هنوز داریم از انرژی ای که داشته حسش میکنیم. نوسانات فیلد های کوآنتومی در واقع سازی بوده که خدا برامون نواخته. نوت های اون ساز شدن فرکانس های String های توی String Theory. 

 

بنظرم خیلی شاعرانه است.

 

 

جالبه که مخاطب این آهنگ های ترنس، آدمای جالبی هستن. معمولا آدمای ماده پرست نیستن و اهل روح و روحانیت اند. منتهی با روشی متفاوت از ما. با موسیقی روحشون رو هدایت میکنن به انرژی های بالاتر. همیشه فکر میکردم بیکارایی هستن که پارتی میکنن ولی در واقع این موسیقی یکی از تکنولوژی های هدایت روحه. میدونید از کجا اومده؟ از همون جایی که اجداد ما داشتن دور آتیش میرقصیدن و طبل میزدن. پیشرفت اون موسیقی رسیده به این آهنگ های ترنس. در واقع این فستیوال ها جاییه که لباس پاره میپوشن و دور هم میرقصن و یه چیزی میخورن و چند روز از تعلقات دنیا جدا میشن. همه برمیگردن به برابری و هنر. توی شرق عالم هم شده مراسم حج.. بجای دور آتیش رقصیدن و خدا رو پرستیدن، به این شکل ماها خدا رو عبادت میکنیم و ذکر میگیم. ذکر هایی که دور کعبه میگن ذکر های جالبی هست. منظم و بم هست و وقتی از تهه دل میگن، واقعا روح رو جابجا میکنه. اینا تکنولوژی هدایت روحه.

 

این وسطم این هنرِ خدا، انقدر خوب بوده که از هنرش میتونیم ماها هنر درست کنیم و حس کنیم. حس کردن هدف خلقت بوده. حس کنیم و به خدا بگیم که ممنون! 

 

فقط میخواسته که عبادت کنیم، وجودش رو تایید کنیم و این چیزا رو برامون درست کرده. که چه خدای خوبیه. 

 

و چقدر بد هستن کسایی که به اسم دین، جلوی هنر رو میگیرن. خدا خودش با این آدما میدونه چی کار کنه. همون کاری که با فرعون کرد رو میکنه. سنت خدا همینه. حذفشون میکنه. تو دنیا الان خیلی جاهای کمی هست که اون حلقه آخر، که وقتی داری حس میکنی، وجود خدا رو تایید کن، رو انجام میدن. این فستیوال ها اگه اون حلقه آخر رو داشت دیگه واقعا چیزی کم نداشت از کمال. البته که اونا هم به روش خودشون به متافیزیک وصلن و یه چیزی رو میپرستن که بالاتره. ممکنه خدا یه الله نباشه اسمش ولی آدمای معنوی توشون کم نیست. آدمایی که از دین هایی که صرفا قانونه و از عرفان(ع.ر.ف: شناخت، شناخت اون چیزی که نادیدنی هست) جا مونده خسته شدن. 

 

و این وسط کی برنده است؟ کسی که اون قطعه هنری رو درست کرده. اون رهبر ارکستر، یا نویسنده قطعه، یا DJ ، اون کارگردان نمایش یا اون پیامبر. هرکسی که بهترین نمایش رو برای خدا درست کرده برنده است. دلیل این که پیامبر اسلامم آدم مهمی هست اینه که یکی از بزرگترین نمایش های پرستش خدا رو درست کرده. 

خدا این قابلیت رو به ما داده که آفریننده یه Bass drop باشیم. آفرینده یه داستان جدید باشیم. آفریننده یه هنر جدید باشیم تا خدا بودن رو یکم لمس کنیم. 

 

هر کدوم ما هم تو زندگیمون داریم یه نمایش برای خدا درست میکنیم. برای همینه که میگن که همیشه یاد خدا باش. یا برای خدا انجام بده کارو. در واقع معنیش اینه که حواست باشه که داری برای خدا روی این سیاره نقش بازی میکنی. یه نقشی بازی کن که بهش افتخار کنی و تو نقشت، حواست باشه که برای خدا داری بازی میکنی. برای خدا داری حس میکنی. خدا ما رو آفریده که خودش رو حس کنه. وقتی یه درخت میبینم به این فکر میکنم که این درخت یه زمانی هیدروژن توی یه ستاره بوده و الان اینجا به این قشنگی دستش رو به سمت آسمون دراز کرده. این همون سیاره است که تو فضا شناور شده و هوشیاره. ممکنه ماها درکش نکنیم تو حالت عادی ولی هوشیاره. تنها موجوداتی که نیاز دارن هی به خودشون یادآوری کنن که حواسشون به اون بالا باشه ماهاییم. چون خیلی دیگه بهمون حال داده. بهمون اختیار داده. 

برای همینه که تو قرآن میگه زمین رو آباد کنید. ماها هرچیزی بخوایم داریم برای ساخت بهشت روی زمین. ولی نمیکنیم. دلیلیشم اینه که تصویر بزرگ رو نمیبینیم. 

تصویر بزرگ هم دیدنش کاری نداره. روی 5 گرم ماشروم خشک در تنهایی و تاریکی، بعد از مرگ نفس، کاملا قابل دیدنه. ویدئو های جدید در راهه. بزودی.

یه نفر از دوستام گفت که این پست رو درک نکردم.

اینم توضیح من.

اینم یه آهنگ ترنس جالب تو یوتیوب البته خیلی بیشتر پیدا میکنید. اگه به اینجور آهنگا عادت ندارید شاید حال نکنید باهاش ولی با این چیزایی که گفتم گوش کنید و گوش دل بسپارید و برید باهاش. هدفون خوب توصیه میشه.

 

  • ظریف

نظرات (۱۱)

چقدر قشنگ نوشتید.

خدا توی قرآن هم میگه "هر چیزی که در آسمانها و زمین هست تسبیح خدا رو میگن" و این همون هوشیاریه است...

و "انسانه که غافله، فراموش کاره، خودبزرگ بینه، و یادش میره!..."

 

و دیگه اینکه اگر چیزی هم از روح انسانها باقی مونده باشه، همیشه معتقد بودم که به جادوی "هنره".

هنری که خیلی ها از صدقه سر اون زنده اند، ولی هنرمندش رو درک نمیکنن! کتابشون رو روی طاقچه ای میذارن که یک نفر موهاشو سفید کرده توی رنگ و لعاب خشت و کاشی اش؛ روی سجاده ای عبادت میکنن که یک نفر عمر گذاشته پای طرح و ترکیبش و کلی ادم دیگه که پایه گذاری کردن روش بافتش رو!

آدمها از فیلمی درس میگیرن که به نوازنده ی همون فیلم، وقتی که نوجوونه میگن: "درست رو بخون اینو هم کنارش ادامه بده"! به بازیگر همون فیلم میگن "مگه تو غیرت نداری!" به نویسنده ی همون داستان میگن" دست از این خیال پردازی بردار" از لباس و در و دیوار و هر اونچه رنگ و لعابی داره اعتماد بنفس میگیرن در حالیکه به نقاش همون آثار، بارها گفته شده: "نقاشی؟! نقاشی که کار نیست! برو سراغ چیزی که نون بده به زن و بچه ات!"

پای سفره ای فال حافظ میگیرن که شاید همون حافظ و امثال همون حافظ بارها تحقیر یا محکوم شدن که "یه گوشه نشستی رفتی تو هپروت که چی بشه؟!"

 

اینو همیشه معتقد بودم و هنوز هم هستم که اگر هنر مجانین عاشق نبود، هیچ کدوم از این آدمهای عاقلِ حق به جانب، حتی «زنده نبودن». هیچ کدوم...

 

پاسخ:
ممنونم
آخ آخ خیلی خوب گفتید.
و این زیبایی شناسی تو وجود هممون هست و قطب نمایی که نشون میده چی درسته رو داریم ولی نمیدونم چجوری شد که به این نتیجه رسیده جامعه که هنر خلاف خواست خداست و کار اشتباهیه.
به قول اون آهنگ توی لالالند
....
A bit of madness is key
to give us new colors to see
who knows where it will lead us
And that's why they need us
یکم دیوانگی(مجنون بودن) کلیده. که به ما رنگای بیشتری برای دیدن بده
کی میدونه کجا میبرتمون، و این دقیقا دلیلیه که بهمون نیاز دارن
....
Here's for the fools who dream
Crazy as they may seem
Here is for the hearts that ache
Here's for the mess we make
این برای احمق هایی که رویا پردازی میکنن
هر چقدر هم دیوونه بنظر میرسن
این برای قلبایی که درد میکنه
این برای mess(بهم ریختگی) ای که ما درست میکنیم

داستان هنرمنداس. یکم مجنون بودن میخواد



یادمه دوران دبیرستان،عاشق فیزیک بودم. اول کتاب فیزیکم نوشته بودم "فیزیک آواز خداوند است که میخوانیمش"

 

ممنون بابت این پست

پاسخ:
قشنگ بود.
ممنونم! خوشحالم خوشت اومد.

حیف که از اون زمانی که کیهان‌شناسی پاس کردم مدت‌ها می‌گذره، وگرنه هرچی گفته بودی رو‌ قویا تکذیب می‌کردم‌. 😁

پاسخ:
:)) ای بابا دیر پست گذاشتم
  • هیوا جعفری
  • خیلی خوب نوشتی 

    حیف که زبانم داغونه و از یه منبع بزرگ محرومم... 

    هر چی می گذره حرفات داره روشنتر می شه 

    پاسخ:
    من به این حس میگم انگیزه :) انگیزه برای زبان خوندن بهترز این ؟
    ممنونم!

    ممنون...

    اوهوم دقیقا...

    شعر قشنگی بود... اون فیلمو باید ببینم :)

    پاسخ:
    فیلم جالبیه :)

    اون قسمت که درباره‌ی یک لحظه‌ای بود که حلقت یا هر چیزی اتفاق میفته و بعد سکوت میشه رو دوست داشتم :)

    پاسخ:
    ممنونم :) خوشحالم که دوست داشتی

    راستی آهنگه رو دارم گوش میدم و با اینکه این سبکی زیاد گوش نمی‌دم ولی جالبه!

    اونجا که گفتین هدفون خوب توصیه میشه هدفون معمولیمو گذاشتم و این‌جوری بودم:😎

    تا آخرای آهنگ از سمت چپش صدا نمیومد کلا =)))

    پاسخ:
    :))))) هدفون عالی ای بوده

    ممنون جالب بود.

    پاسخ:
    ممنونم :)

    داشتم تو وبلاگ یکی از دوستان یه افاضاتی می‌کردم یه چیزی یادم اومد: اون سکوته که باعث خلقت شده با فلسفه و اون تیکه‌ی فیزیک که نگفتید هم جور درمیاد:

    بر این اساس که هر سیستم متحرکی درواقع داره به سمت تکامل پیش میره (حرکت جوهری). وقتی به تکامل رسید دیگه جایی برای جلو رفتن نداره پس متوقف میشه، به عبارتی ساکن میشه > هرچیز ساکنی فرومی‌پاشه!

    اون سکون رو می‌تونیم بگیم همون سکوت آنی که باعث خلقت شده. اینجا باز باید به فیزیک برگردیم؛ اون جایی که حدس می‌زنه جهانی که تجربه می‌کنیم اولین جهانی که خلق شده نیست و از عدم به وجود نیومده. بیگ بنگ‌های قبلی و جهان‌هایی قبل از اون منطقیه که رخ داده باشن. در واقع هر بیگ بنگ و هر جهان، از فروپاشی جهان قبل از خودش به‌وجود اومده! وانگهی باز دل‌ها رو به فلسفه می‌بریم: خالق و خلقت مثل دو خط موازی هستن؛هر دو ازلی و ابدی‌اند؛ یعنی خالق هیچ‌وقت فارغ از خلق کردن و آفریدن نبوده و نخواهد بود. (:

    پاسخ:
    چه باحال گفتید. خیلی خوب بود!!
  • آقای سر به هوا ...
  • من یه پسر عمه دارم دیوونه این چیزاس !

    بر عکس من :دی

    پاسخ:
    :)) 
    آره من خودمم نمیتونم زیاد گوش کنم. بیشتر موسیقی آروم دوست دارم ولی هر چند وقت یه بار برای عوض کردن فضا شاید!

    من موسیقی بی‌کلام زیاد گوش می‌دم، که طبیعتاً شامل آهنگ‌های ترنس هم می‌شه. :) این پست خیلی جالب بود. :)

    من بیشتر آهنگ‌های توی این سبک رو از یه گروه اسرائیلی به اسم Infected Mushroom گوش می‌دم، خیلی کارشون درسته. :)

    پاسخ:
    مرسی!
    چجالب، گذری بهشون خورده بودم ولی نمیدونستم اسرائیلی اند. چه اسم باحالی هم دارن :)) 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی