منطق و عشق
سلام
یکی از چیزایی که زیاد تو دنیا میشه مثال هاش رو دید اینه که اگه توی ابعاد کوچیک یه قانونی پیدا میکنیم، توی ابعاد بزرگ هم یه قانونی معادلش پیدا میشه که همون قضیه معروف As above so bellow هست.
مثلا همون جوری که تعداد بیشمار فوتون های نور از خورشید به زمین میان و بهش انرژی میدن و ماها از توش در میایم، که خورشید نقش پدرمون رو داره و زمین مادرمون هست، معادلش اون بیشمار اسپرمی هست که یدونه تخمک رو بارور میکنن و تو ابعاد کوچیک بین انسان ها اتفاق میفته. البته این عکسه برای باد خورشیدیه که به سمت زمین میاد و تو میدان مغناطیسی زمین منحرف میشه. ولی منظورم رو میرسونه.
که یه مثال جالبه که چرا به زمین میگیم mother earth و چرا خدا به خورشید تشبیه میشده.
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
کآن چهره مشعشع تابانم آرزوست
که عرفا به عنوان معشوق از خورشید و شمس و ... استفاده میکردن. که نماد کامل بودن و معشوقه و معشوق به سمت اون میره. چون یه قطره کوچیک از وجود خورشیده که زمین رو بارور میکنه و به ماها انرژی میده و زنده امون میکنه.
و یه چیز دیگه هم که قشنگش میکنه اینه که به خورشید نمیشه نزدیکم شد. مثلا زمین تو فاصله 150.000.000 کیلومتری خورشیده و فکر میکنم خفن ترین پروب مطالعه خورشید به اسم هلیوس 2 تو فاصله 47.000.000 کیلومتری قرار گرفته. البته کاوش گر پارکر تو 2025 خیلی نزدیک به سطح خورشید میشه. ولی در کل مشکل اینه که لامصب خیلی داغه و چیزی که نزدیکش میشه باید بتونه خیلی گرما دفع کنه وگرنه ذوب میشه. مثلا این کاوشگر اگه اشتباه نکنم با سرعت زیادی میچرخه و یه لحظات کوتاهی به سمت خورشید نشونه میگیره که بتونه بررسیش کنه.
که شاعرا و عرفا هم نزدیک شدن به خدا رو مثل نزدیک شدن پروانه به شمع تشبیه میکردن که فنا میشه توش و جزغاله میشه. خودش هیزم شعله میشه یه جورایی.
کیست هیزم مسکین که چون فتد در نار
بدل نگردد هیزم به شعله شرری
ستارههاست همه عقلها و دانشها
تو آفتاب جهانی که پرده شان بدری
جهان چو برف و یخی آمد و تو فصل تموز
اثر نماند از او چون تو شاه بر اثری
کیم بگو من مسکین که با تو من مانم
فنا شوم من و صد من چو سوی من نگری
کمال وصف خداوند شمس تبریزی
گذشتهست ز اوهام جبری و قدری
آره ازین جور چیزا.
حالا ازینا که بگذریم یکی دیگه از چیزایی که خیلی دوست دارم به هم نرسیدن کوآنتوم و نسبیت عامه.
نسبیت عام، توی فیزیک، قانونیه که جاذبه رو توصیف میکنه و میگه که جاذبه از خم شدن ساحتار فضا-زمان دور یه جسم سنگین بوجود میاد.
که این انیمیشن رو احتمالا زیاد دیدید:
که داره میگه که اون سیاره هه برای این دور اون ستاره میچرخه که اون ستاره بخاطر جرم زیادش عین یه چیز ارتجاعی مثل Trampoline فضا رو خم کرده و اون جسم راه دیگه ای نداره و اینجوری میچرخه دورش.
اینا باعث میشه که نسبیت عام بهترین شیوه ی توصیف فیزیک توی مقایس های بزرگ بشه. مقایس های ستاره ای و اجرام سماوی مثل رفتار سیاه چاله ها و ستاره های نوترونی و ستاره های معمولی و ... .
از اون طرف ما فیزیک کوآنتوم رو داریم. برای توصیف طبیعت تو مقیاس کوچیک.
که این عکسه هم عکس کولی بود چون داره مثلا دو تا ذره رو نشون میده و توش نشون داده که الکترون دورشون به شکل یه ابره نه یه ذره و اون خطای شکسته هم نمودار های فاینمن هستن که رفتار ذره ها رو نشون میدن با هم. که 3 تا نیروی دیگه ی طبیعت رو توصیف میکنن که هسته ای ضعیف و هسته ای قوی و الکترومغناطیس باشه
علما سعی کردن این گرانش رو با کوآنتوم جمع کنن یه جا و نتونستن هنوز. چون ریاضیاتشون با هم سازگار نیست و چقدر قشنگه که سازگار نیست.
چون که گرانش، قانون عشق بین اجرام بزرگه سماویه
مثلا توی هر کهکشانی معمولا یه سوپر-سیاه چاله وجود داره که همه ستاره ها دارن دورش میچرخن
اون وسط معمولا یه super-massive-blackhole یا سیاه چاله خیلی سنگین وجود داره که کل این داستان که شاید 100 میلیارد ستاره کوچیک و بزرگ باشن دورش میچرخن، که یه جورایی سمبل طواف ستاره ها دور یه ستاره است که به کمال خودش رسیده و تو خودش له شده و فضا و زمان رو خم کرده و ... . عین طواف دور کعبه که ماها میکنیم که دور یه چیز سیاه میچرخیم که نماد خداست.
و این عشق == جاذبه ی اون سیاه چاله است که اینا رو دور هم نگه داشته.
این عشق بین پدرمون خورشید و مادرمون زمین هم هست. جاذبه و عشق مادرمون هم ما رو روی زمین نگه داشته.
از اون طرف کوآنتوم زبون توصیف جزییات کوچیک این دنیاست. زبون فکر کردنه. زبون منطقه. و جالب اینه که تهشم به یه جاهایی میرسه که منطق خود آدم کار نمیکنه و چیزای عجیبی رو باید قبول کنه. مثلا یه پارامتر که وقتی اندازه گیری میشه میتونه "بالا" یا "پایین" باشه، تا وقتی که اندازه گیری نشه همزمان هم بالا است هم پایینه. یعنی تا وقتی اندازه گرفته نشده دوگانگی ای وجود نداره. یگانه است. راجع به همه چیز این حرف رو میزنه.
و این دوتا همونجوری با هم جمع نمیتونن بشن که منطق و عشق روی سیاره زمین با هم جمع نمیتونه بشه (فعلا!)
و چقدر قشنگه که سال پیش اولین عکس رو تونستیم از یه سیاهچاله بگیریم.
بالاخره زورمون رسید که یه ستاره که به کمال رسیده رو ببینیم!
سیاه بود :)
البته تو کوآنتوم هم ذره ها عاشق همدیگه میشن. بهش میگن entanglement ولی هنوز خیلی راجع به مکانیزمش نمیدونیم و نمینویسم. اون موقع که بفهمیم چجوری کار میکنه احتمالا یه سری مشکلاتمون حل بشه.
- ۹۹/۰۴/۳۱
اگه علم بفهمه اون ذره ها چطور عاشق میشن، میتونه به این آدما هم که عشق رو با خاک یکسان می کنن، یه چیزایی یاد بده