شغل جدید
سلام
قبلا گفته بودم عدد 17 عدد دوست داشتنی ای هست.
امروزم 17 ام Mayماه شغل جدیدم رو شروع کردم.
جای جالبی بنظر میرسه. بر خلاق شغل قبلیم که تقریبا همه +40 50 سال بودن (با کمی اغراق) اینجا خیلی سن ها جوون تره.
شرکتی که توشم یه استارتاپه که روی سنسور های خون کار میکنه. کلا 7 8 نفر آدم هستن. سه تا فیلد شیمی و برق و مکانیک با هم کار میکنن. باید جالب باشه.
منم اخیرا فهمیدم که اصلا پاور الکترونیک کار نبودم من هیچ وقت. همیشه تو سیستم های نهفته داشتم کار میکردم ولی یهویی یه فاز پاور الکترونیک تو زندگیم اومد و توش گم شدم. که البته لازم بود برای اون بخش از زمان. ولی الان که میبینم اصلا تحمل و کشش پاورالکترونیک رو ندارم. خیلی جزییات داره و دقت میخواد. کلا وابسته به فاز ها بودن خوب نیست. آدم باید با قدرت بپذیرتشون و باهاشون بره ولی توشون گیر نکنه.
امروز رفتم و کسی که بهش گزارش میدم رو دیدم. اریک. که خیلی آدم همکاری بنظر میومد. چیزی که احتمالا خیلی ازش باید یا بگیرم و خیلی بنظرم مهمه تو زندگی.
این که وقتی نظر مخالف رو میشنوم حس نکنم تمام هستی و وجودم زیر سوال رفته و بدونم کلا هرچیزی که میگیم نظر هست و تقریبا بیشتر وقتا بر اساس حسمون تو اون لحظه است که صحبت میکنیم و ممکنه با واقعیت مطابق نباشه.
این که وقتی با یه نفر دیگه کار میکنم همش خودم رو بالاتر یا پایین تر از اون نبینم و سعی نکنم غالب بودن خودم رو در هر صحنه ای نشون بدم و روی مخ این و اون برم.
به جای اون در هر صحنه برنده باشم. یعنی اگه حق باهامه خیلی خوشحالی نکنم و طرف مقابل رو سرکوب نکنم و اگه حق باهام نیست با خونسردی بپذیرم. اگه دیالوگی هست اونو قشنگ جلو ببرم و اگه کسی بزرگتره با خونسردی و دقت گوش کنم و اگه کوچیک تره با خونسردی و بزرگواری تحمل کنم. شادی کسی باعث ناراحتی من و ناراحتی کسی باعث شادی من نشه.
بدونم که زندگی سرد و گرم داره و کلا همه چیز بگذرد. همه چیز. کاریش نمیشه کرد.
- ۰۰/۰۲/۲۷
آرزوی موفقیت شدید :")))