نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

تعریف

چهارشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۹:۱۷ ب.ظ

سلام

 

نمیشه بریم و از متن های قدیمی که دین هامون رو شکل میدن ایراد پیدا کنیم و بگیم برای همین خدایی وجود نداره.

کلا نمیشه هیچ جوره نتیجه بگیریم که یه موجود بزرگتر که به ما احاطه داره و جزیی ازش هستیم وجود نداره. یعنی منطقی نگاه کنیم وقتی تو یه چیزی هستیم نمیتونیم بگیم نیست.

 

هر کاری میخوایم بکنیم، بکنیم. ولی در نهایت باید بودن رو توجیه کنیم. که چی شد که هستیم. و اگر هستیم جزوی از چی هستیم؟ و اون چیز بزرگتر محدوده یا نامحدود؟ 

 

حتی جواب اونو اگه پیدا کنیم، مثلا با نگاه کردن به دور دست ها و پهنه ی گیتی و دیدن گذشته کیهان نتیجه بگیریم که 13.8 میلیارد ساله که اینجاست و قطرشم 90 میلیارد سال نوریه، باز کمکی نمیکنه.

باید بتونیم جواب بدیم اون جزوی از چی هست؟ و چرا هست؟ و اصلا یعنی چی که هست!؟

 

خود کلمه ی بودن یکی از وحشتناک ترین و عجیب غریب ترین چیزاییه که میشه بهش فکر کرد. 

 

یعنی چی که هستیم؟ این که داریم خودمون رو میبینیم و هر روز بیدار میشیم و تو یه فضای محدود (بزرگ ولی محدود) گیر افتادیم یعنی چی؟ قبلش چی بوده و بعدش چی میشه؟

 

و سوال پیش میاد که اگه یه موجودی بینهایت بزرگ باشه. یعنی کل گیتی رو در بر بگیره و حتی multiverse رو در بر بگیره. یعنی بینهایت دنیای دیگه رو هم در بر بگیره چرا  باید این کارو کنه؟

 

دلیلش اینه که تنها کاری که میتونه بکنه همینه. همینه که بشینه و آفرینش کنه و خودش رو در خواب گم شدن در آفرینش خودش فرو ببره و خودش رو مشغول به انجام یه زندگی کنه. به صورت یه شخص زندگی اینجا رو تجربه کنه. به شکل یه گونه زندگی کنه. ممکنه تو یه سیاره یا یه دنیا با فیزیک متفاوت دوست داشته باشه وجود داشته باشه.

این تنها کاریه که معنی داره که انجام بده. همین که از تو این چشما و دست ها تو وبلاگ بنویسه است که بودنش رو ارضا میکنه و از تنهایی خودش فرار میکنه. 

 

خدا بودن، پیدا کردن یه موجود گنده و ریشو نیست. خدا بودن دانلود کردن یه سری کتاب تو سر یه سری آدم و بازی کردن باهاشون نیست. خدا بودن همین انسان بودنه. خدا بودن پیدا کردن خودمه. خدا بودن فهمیدن اینه که منم که این دنیا رو آفریدم و من مرکز این دنیا هستم و خودمو اینجا گیر انداختم که حس کنم تنها نیستم. خدا بودن تجربه ی این زندگی چند ده ساله اینجاست و باید یه جوری ازش لذت برد. 

چون هدف سرگرمی من بوده. هدف غرق شدن تو آفرینش خودم بوده. 

خدا بودن یک وضعیت فکری هست که هر انسانی توانایی دسترسی بهش رو داره اگه بخواد. البته برای رسیدن به اون وضعیت فکری باید خودش رو از دست خودش نجات بده و احساس دوگانگی اش (جدا بودنش از بقیه ی هستی) رو در خودش حل کنه و متوجه بشه که هرچیزی که هست خودشه و هر چیزی در دنیای بیرونش میگذره بازتاب خودشه. اتم به اتم بازتاب خودشه. باید بفهمه هدف همین تجربه ی زندگیه و نه داشتن چیز اضافه ای. اونجاست که داستان خودش رو پیدا میکنه و تو مسیر خودش بودن قرار میگیره. اون موقع هر نفسی که بکشه پرستش خودشه و به بیشتر بودنش و بیشتر فهمیدنش می انجامه. 

 

کلا قضیه اینه که خدایی نیست. منی هم نیست. من همینم که هست. همین که همه چیز وجود داره یعنی من هستم و همین که من هستم هست که همه چیز رو به وجود اوردم. 

حتی یه جورای خاصی میشه تجربه ی Nothingness رو کرد. که آدم متوجه میشه هیچ چیزی در واقع وجود نداره. وجود نداشتن هیچ چیز دقیقا معنیش همینه که توش هستیم.

 

اگه آسون بود N هزار سال طول نمیکشید متوجهش بشیم.

  • ظریف

نظرات (۴)

خیلی شو نفهمیدم منظورتون چی بود

پاسخ:
:( نمیشه خیلی چیزا رو راحت بیان کرد چون خودم خیلی سطحی متوجه شدم. کسی که خوب متوجه بشه باید بتونه آسون تر بگه

ما خداییم ؟

ما آفریدیم ؟؟؟

رابطه خدابا ما جز و کل عه ؟

چیزایی که محدود برداشت کردم 

پاسخ:
برنامه اینه که متوجه بشید شما خدایید و بقیه آفرینش رو آفریدید. چالش قضیه فهمیدن چرایی این موضوع هست.

چند ماه اخیر خیلی از خدا مینویسی، چرا اینقدر به این موضوع فکر میکنی؟(فقط برام جالبه بدونم) 

یه چیز دیگه هم متوجه شدم اونم اینه که یکم طرز فکرت شبیه تتلوئه تو این موضوع! امروز داشتم یه آهنگ ازش گوش میدادم میگفت تا بخشیدن رو یاد نگیری خدا نمیشی، یهو فکرم رفت سمت پستات. 

یه چیز دیگه هم اینه که من مدت زیادیه که دیگه آتئیست نیستم و شروع این چرخش فکری جدیدم یکی از پستات بود. 

پاسخ:
کلا همیشه به پیدا کردن خدا خیلی علاقه داشتم و قبلا ها از حفظ کردن رساله و چیزای شبیه این سعی میکردم رابطم رو باهاش بهتر کنم.
بعدا کم کم شروع کردم حرام هایی که رساله میگفت مثل شطرنج بازی کردن و موسیقی گوش دادن و چیزای دیگه رو شکستم و سال ها طول کشید
بعد که کشورم رو عوض کردم دیدم که مسائل خیلی پیچیده تر از اونی هست که میتونم با توجیهات ساده ام جوابشون رو بدم و 2 سال کلیسا رفتم ببینم فاز اونا چیه
بعد که دیدم عین مسلمونا هست اعتقاداتشون و همون جوری که ما اعتقاد داریم اعتقاد دارن سراغ ریشه دین ها تو قبایل اولیه رفتم و دیدم که تجربه ی عرفانی توسط دراگ هایی مثل ماشروم و آیاهواسکا قابل دسترسیه
امتحان کردم و دنبال خدا گشتم توشون.
پیداش کردم. بعد 1 سال تحقیق و 9 بار ماشروم.
تغییر طرز تفکرم تو وبلاگم مشهوده.
بعد از پیدا کردن خدا هدف زندگی خدا شدن میشه و پیدا کردن راهی که به بودنش نزدیک تر بشیم.
اینجا هم محلی برای تخلیه فکر های بعضا خیلی ابسترکتم شده و داکیومنت کردن جهت گیری فکریم.
بله تتلو بشدت به خودش بودن نزدیک شده. برای همینم هست که هنر از توش میاد. قضیه اینه که اگه قرار بود کسایی که به خدا نزدیک ترن از ظاهرشون مشهود باشه خیلی آسون میبود. چند تا پارامتر هست که همینجوری میتونید بگید هر کسی چقدر به خدا بودن نزدیکه
1- قدرتش
2- هنرش
3- رفتارش تو مصاحبه و زندگی واقعی
کسایی که نزدیک ترن میتونن رفتار های پیچیده و هنرمندانه و سیاست مدارانه داشته باشن و هدف پیچیده تر شدن شخصیته.
چقدر خوب! اگه دنبال واقعیت میگردی واقعیت همین نزدیکه ولی جرات میخواد. جرات این که تمام نظام فکریت رو در هم بشکنی و سعی کنی از اول بسازیش. که بنظرم کار خوبیه برای زندگی چند سالمون. حداقل میفهمیم کسی که خلقمون کرده چه هدفی داشته از این درد وجود داشتن.

خدا بودن، پیدا کردن یه موجود گنده و ریشو نیست. خدا بودن دانلود کردن یه سری کتاب تو سر یه سری آدم و بازی کردن باهاشون نیست. خدا بودن همین انسان بودنه. خدا بودن پیدا کردن خودمه.
 

سلام مهدی خوبی. این جمله خدا بودن یعنی پیدا کردن خود یا به خود امدن. خیلی جالب بود واسم 

پیدا کردن ریشه همین واژه خدا با فکر کردن بهش همراه با مطالعه. شاید مفهموم عمیقی که داره رو بتونه برسونه.

منم خیلی سوالات توی ذهمنه. اینکه خدا کیه. ما کی هستیم. بودن ما اینجا برای چیه. و خیلی سوالات دیگه.

 منم تصمیم گرفتم سای.کدلیک ها رو امتحان بکنم ولی هیچ تجربه ای از قبل ندارم حتی گل 😂 و یک حسی بهم میگه حالا زوده و فعلا جنبه مصرف شون رو ندارم و فکر میکنم شاید مراقبه یا تمرینات تفسی و ذکر و نماز بتون کار اونارو برام بکنه فقط باید خواست.

امیدوارم روزی برسه که جوابی برای این همه سوال هام بتونم پیدا کنم.

راستی منم خودمو جز سربازان صلح میدونم اگه قابل بدونی😊

پاسخ:
خیلی خوبه که تصمیم گرفتی باهاش روبرو بشی. خودت میدونی وقتی زمانش برسه. ولی خب خوبیش اینه که آدم اجازه داره روش های مختلف رو انتخاب کنه و خودش قضاوت کنه چقدر از اون چیزی که دنبالشه رو نشونش میدن.

چقدر خوب! نمیدونستم! خوشحالم!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی