آینه
دوشنبه, ۱۲ مهر ۱۴۰۰، ۰۵:۳۱ ب.ظ
سلام
دیشب تو خوابم یه جایی نشسته بودم و یادم نیست داشتیم چی کار میکردیم. ولی حالت کلاس یا آمفی تئاتر داشت. یه پدر و دختری، که پدره شاید 45 سالش بود و دختره شاید 5-6 سالش اومدن و پدره دخترش رو به من سپرد انگار که قرار بود من حواسم بهش باشه. اسم دختر بچه هه آینه بود.
دختره بامزه و ملوس بود ولی نه فهمیدم پدره کی بود نه فهمیدم کی میخواد برگرده برش داره نه هیچی. انگار گذاشتش و رفت.
- ۰۰/۰۷/۱۲
آینه هم اسم قشنگیه ها...