چالش راز
سلام
ماه توت فرنگی یه چالش تو بلاگش گذاشته بود و منو بهش دعوت کرده! حس خوبی داره دعوت شدن به چالش تا جایی که آدم سوال چالش رو میخونه و میبینه که چقدر سخته!
دُردانه چند خط راجع به این که چرا جواب سوال تهی میشه فلسفه نوشته بود و درست هم میگه! اشتراک راز و بامزه و خجالت میکشی به کسی بگی و ... خیلی مجموعه ی بزرگی نمیشه.
و خب خیلی چیزا هست که میشه گفت ولی وبلاگ پسند ممکنه نباشه و یا اشتراکات رو کاملا نداشته باشه.
ولی یکی از مشکلاتی که از بچگی داشتم این بود که خب خیلی اهل فوتبال و دعوا و کارای پسرونه تر در تعریف جامعه نبودم. که یکم آزار دهنده میتونه باشه وقتی تو ورزش خوب نباشی یا رفتارات خشن و پسرونه نباشه. یعنی خودش خیلی آزار دهنده نیست ولی انتظاراتی که بقیه دارن از آدم خیلی آزار دهنده میشه.
پدر مادرم فکر میکردن که بخاطر این اینجوری هستم که مهدکودکی که میرفتم دخترای توش زیاد بودن و منم دخترونه شدم. فکر میکنم یکم تلاش هم کردن که منو "درست" کنن. که البته شانسی که اوردم این بود که معیار بچه ی سالم بودن خیلی سریع از خوب و پر انرژی بودن به درس خون بودن و حرف گوش کن بودن تغییر کرد که برای کسی که تو ابراز خودش مشکل داره ایده آله. چون تنها کاری که باید بکنه اینه که سرش رو تو لاک خودش کنه و چیز میز وارد مغزش کنه و تو کلاس تحویل معلم و امتحان بده. عددی که درنهایت بدست میاد معمولا قابل قبول بود و اگرم نبود یکی دو روز سختی داشت و بعد هم به تاریخ می پیوست.
ولی خب بعدا کم کم فهمیدم همه بخش دخترونه و پسرونه رو به صورت یه طیف دارن و بعضیا خیلی بیشتر پسرونه اند و بعضیا خیلی بیشتر دخترونه اند، فارغ از جنسیت. الانم کم کم دارم متوجه میشم که کسایی که بعد مخالف وجودشون رو بیشتر درک میکنن تو زندگی و درک انسان ها موفق تر هستن چون در نهایت مشکل اساسی اینه که مرد ها از مریخ اومدن و زن ها از ونوس و این وسط به هم خوردیم. زبون همدیگه رو نمیفهمیم ولی اگه حداقل درک کنیم درونمون چی میخواد و هر کدوم از بخش های زن و مردمون چی دوست داره و چجوری خودش رو ابراز میکنه، میتونیم این دو گونه و تفاوت هاشون رو درک کنیم.
بنظرم جالب هم نیست که رو آدم هایی که بالانس وجودشون این شکلیه یه برچسب بزاریم و از آدم های دیگه جداشون کنیم. این آدما به اندازه ی کافی تو عضو یک جمع بودن مشکل دارن و این که با یه برچسب متفاوت تر بشن خودش سخت تر میکنه قضیه رو.
بنظرم انسان رو باید به شکل انسان خداگونه و یگانه دید که طیفی از هر جنسیتی درونش میتونه باشه و براساس نقشی که تو هستی قراره بهش داده بشه این طیف تنظیم شده.
مثلا طیف مردونه تر، برای کار های سنگین تر و قدرتی تر و طیف زنونه تر برای کار های ظریف تر و کلامی
خلاصه این که خجالت نمیکشم یا چیزی نیست که پنهون کنم رازیه که درونمه و بنظرم درون هر کدوم از ما بزرگترین علامت سوال، کی هستیم و چی هستیم باید باشه. بعدش برای چی خلق شدیم و نقشمون چیه. بعدشم این که قبلش کجا بودیم و بعدش کجا میریم. و مساله ی اصلی الان داره چه اتفاقی میفته!؟ باید باشه!
از چهار نفر آخری که بلاگشون رو میدونم و کامنت گذاشتم دعوت میکنم شرکت کنن
فاطمه https://ablogofonesown.blog.ir/
مرآت قبلا دعوت شده --- حساب نمیکنم
مِوی https://yagmurgibi.blog.ir/
حامد سپهر https://hamraz92.blog.ir/
- ۰۰/۰۹/۲۶
عالی نوشتی. ممنون شرکت کردی. :)