نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

زمستون

جمعه, ۸ بهمن ۱۴۰۰، ۰۶:۵۳ ب.ظ

سلام

 

بعضی وقتا دلم برای خودم تنگ میشه. خودی که سال های سال دیدم و عوض شدنش رو دیدم. انگار آدمای قبلی ای بودن که تو هر دوره از زندگی تلاش کردن و زندگی کردن و برای ساختن ورژن بعدی و مرگ خودشون زمان رو گذروندن.

شاید مثل تنه ی درخت میمونه که لایه لایه هی بهش اضافه میشه هر سال. 

انقدر نسخه های مختلفی میگذره و پوست کنده میشه که واقعا خیلی وقتا نمیتونم محلی پیدا کنم که بهش تعلق داشته باشم.

محل تعلقم محله ی وحیدیه تهران و نظام آباد بود؟ که چند سالی اونجا بودیم. دوران مهدکودک

یا کرج میدون (چهارراه) هفت تیر؟ که چند سالی اونجا بودیم. مدرسه ابتدایی شهید مصطفی خمینی و راهنمایی (زندان) خیام و دبیرستان ..؟

یا بعدش صادقیه تهران؟ که چند سالی اونجا بودیم. دبیرستان موعود و دانشگاه تهران

یا بعدش کینگستن کانادا؟ دانشگاه کویینز و چندین همخونه ای

یا الان اتاوا کانادا؟ شرکت سولانترو و کوئستت

 

آدمایی که دور و برم هستن و عوض میشن و دغدغه هایی که تو هر دوره منو شب بیدار نگه میداشتن. 

 

چیزی که توشون مشترکه اینه که گروه دوستای آدم خیلی راحت عوض میشه. نمیشه نگهش داشت. بخشی از جابجا شدن ندیدن اون آدمای قبلیه. حتی اگه آدم بره و برگرده دیگه اون آدم قبل نیست و اون آدما آدمای قبل نیستن.

یادمه من یه دوره ای یه مهدکودکی میرفتم و بعد جابجا شدیم یا یه جای دیگه رفتم و بعد دوباره برگشتم به همون مهدکودک. 

یادمه که یکی از بچه ها بود که گفت ما قبلا یه مهدی دیگه داشتیم ولی رفت. من اون لحظه نفهمیدم که اون بچه هه دوستم بوده و منم اون مهدی بودم که نه اون یادش میومد نه من اونو یادم میومد.

 

سخته انتظار داشتن از آدما چون هر کسی تو مسیر خودش داره یه جایی میره و دست خودشم نیست خیلی وقتا که جریان زندگی باهاش چی کار میکنه. جریان زندگی یه جوریه که با ملایمت میگه با زبون خوش جابجا بشو وگرنه سختش میکنم. 

 

کسی که زیاد جابجا میشه و بدون ریشه میشه شاید آدم قابل اعتمادی نباشه. اعتماد منظورم اعتماد احساسیه. حس میکنم نمیتونم برای کسی آرامش بخش باشم. حس میکنم کار من نیست که تکیه گاه باشم برای کسی. چون کسی میتونه تکیه گاه باشه که ریشه ی محکمی داشته باشه. ریشه ی من رشته رشته از هم پاشیده. شایدم بخاطر همینه که ترجیح میدم تنها باشم. چون میدونم جریان زندگی اگه بخواد، من و ریشه ی ضعیفم که چه عرض کنم، دیوار چین و اهرام مصر و کهن ترین درخت ها رو هم میتونه از جا بکنه و ببره.

 

عامل امید واهی برای کسی نمیتونم باشم. چون میدونم نا امیدش میکنم. زندگی منو میبره و نا امیدش میکنم.

به خودم اجازه نمیدم کسی بهم وابسته بشه چون میدونم قراره درد زیادی بکشه.

من نمیتونم جلوی گذر زمان رو بگیرم.

 

من همین که خودم رو ببرم و تو این جریان کم زخمی بشم راضی ام و این وسط به بقیه کمک میکنم تو جایی که کمک بتونم کنم. ولی میدونم که این داستانی که توش قرار داریم داستان باهوشیه و کارش درد دادنه. کارش امیدوار کردن بخاطر گرفتن اشک نا امیدیه. 

 

آهنگ زمستون افشین مقدم

  • ظریف

نظرات (۷)

  • دُردانه ‌‌
  • من تو مقاطع مختلف زندگیم وقتی از یه جایی رفتم، تنها رفتم و روابطم رو از نو شروع کردم. دو بار مدرسۀ ابتداییمو عوض کردم. دورۀ راهنمایی، از مدرسه‌مون فقط من نمونه دولتی قبول شدم و وقتی رفتم اون مدرسه، رابطه‌م با دوستای ابتداییم کاملاً قطع شد. در حالی که دوستای ابتداییم همه‌شون باهم تو یه مدرسۀ راهنمایی ثبت‌نام کردن و باهم موندن. موقع دبیرستان از کلاسمون فقط من سمپاد قبول شدم و بازم رابطه‌م با هم‌کلاسیای راهنمایی قطع شد. دوستام ولی باهم موندن بازم. دانشگاه، یه شهر دیگه رفتم و ارتباطم با هم‌مدرسه‌ایام کم شد و تقریباً قطع شد. ارشد تغییر رشته دادم و بازم ارتباطم با دوستای لیسانس کمتر شد.

    هر بار وارد هر محیطی می‌شدم همراه نداشتم و تنها بودم. ولی بیشتر دوستام باهم می‌موندن و باهم می‌رفتن و به این باهم بودنشون غبطه می‌خوردم. ولی خوبیش این بود که من می‌تونستم یه آدم جدید باشم تو محیط‌های جدید.

    پاسخ:
    حس میکنم این عوض شدن آدمای اطراف آدم رو واقعی تر میکنه چون آدمایی که با هم هستن همدیگه رو همونجوری که هستن قبول میکنن و تغییر نمکینن ولی اینایی که تغییر میکنن مجبورن فرهنگ های محلی مختلف رو یاد بگیرن و درست رفتار کردن رو یاد بگیرن.
  • فاطمه ‌‌‌‌
  • من برعکس، تقریبا یه جا بودم همیشه. تو هر کدوم از مقاطع تحصیلی تو یه مدرسه بودم، لیسانس و ارشد رو یه دانشگاه. شده مثل دردانه از دوستام که همه با هم رفتن یه مدرسه جدا بشم، و برم دبیرستانی که اونجا هم یه عده دیگه از قبل با هم دوست بودن، ولی اونم به صلاحدید خونواده بوده. خودم انگار به‌طور کلی از جابه‌جایی زیاد اجتناب می‌کردم. یادمه اون موقع که کلاس زبان می‌رفتم، اون اواخر هی از تعداد بچه‌های کلاس کم می‌شد ولی من حاضر نبودم گروهمو عوض کنم چون نمی‌خواستم با آدمای جدیدی بیفتم. حتی خونه‌مونم وقتی چند سال پیش عوض کردیم فقط چند خیابون جابه‌جا شدیم (این یکی ربطی به من نداشت)!

    کاری ندارم اشکالات و ضربه‌های این رویکرد چیه، اما چیزی که در هر دو حالت ثابته همون عوض شدن دوستای آدم و مسیراشونه. آدم یا خودش جابه‌جا می‌شه یا دوستاش عوض می‌شن، یا مسیرها اونقدر تغییر می‌کنه که آدم حس می‌کنه این دوستش دیگه اون آدم قبلی نیست.

    پاسخ:
    حس میکنم آدمایی که زیاد پیش هم میمونن میتونن عمیق شدن تو دوستی رو تجربه کنن که کسایی که تو تغییر قرار میگیرن نمیتونن. اعتماد کردن به بقیه هم حتی براشون شاید سخت میشه. ولی بازم اون موضوعی که میگی هست که اون آدما اگه عوض بشن دیگه نمیشه اون نزدیکی و عمق رو داشت.
  • فاطمه ‌‌‌‌
  • آره، من هم عمیق شدن تو دوستی رو تجربه کردم هم به دنبالش از بین رفتن عمق رو. تهش تصمیم گرفتم روابط صمیمی و عمیق رو با دوستای محدودتری حفظ کنم. که اونم الان دوست دوازده ساله‌م داره از ایران میره و یه جور دیگه عمق رابطه کم می‌شه.

    پاسخ:
    برام خیلی وقتا سواله که ارزشش رو داره که عمق رو تجربه کنیم اگه هیچ چیزی موندنی نیست؟ اگه آدم خودآزاری دوست داشته باشه ارزشش رو داره بنظرم!
  • فاطمه ‌‌‌‌
  • من اسمشو نمی‌ذارم خودآزاری، بهش می‌گم تجربه کردن احساسات. زندگی کردن. هیچ چیز موندنی نیست ولی معنای زندگی شاید تو همین تجربه‌ها پیدا بشه. فکر کنم خود شما یه موقع راجع به درد کشیدن همچین چیزایی می‌گفتی. آره بعضیاش ارزش داره.

    پاسخ:
    خودمو آدم رنج دوستی میدونم! :)
  • ماه توت‌فرنگی
  • ما تا حالا سه بار به سه شهر اسباب‌کشی کردیم. بار اول یه دوست هفت ساله رو از دست دادم. بار دوم یه دوست هفت ساله دیگه و بار سوم باز ممکن بود یکی دیگه رو هم از دست بدم ولی ولم نکرد. هی پیام داد. هی پرس و جو کرد تا اینکه تا الان هنوز با هم حرف می زنیم و گاهی حضوری هم رو می بینیم. به نظر من وابستگی خیلی اختیاری نیست ولی میشه با تلاش حتی با جا به جایی هم حفظش کرد‌.

    حالا تنهایی هم یه انتخابه. نظر توئه. ولی نظر من اینه که آدم لازم داره یکی باشه راحت بهش پیام بده. حالا نه فقط عشق بلکه دوستی هم خوبه‌.  به قول قدیمی ها توی پیری تنهایی خیلی سخته. :))

    پاسخ:
    من خودمم راه دوست داشتن رو انتخاب میکنم. ولی دوست هایی که هر وقت دلشون خواست پیام بدن و انتظاری از هم نداشته باشن.
    حتی چند هفته از هم خبری نگیرن.
    با خیلیا تلاش کردم ارتباطم رو نگه دارم. با بعضیا میشه هر چند وقت یه بار یه ویس فرستاد و حرف زد و بعضیا هم انگار سخته نگه داشتنشون و ارتباط یه طرفه میشه.

    اینکه آدمی که زیاد جابجا میشه بی‌ریشه مشه رو قبول ندارم چون خودم تقریبا توی سه‌تا شهر بواسطه‌ی شغل پدرم زندگی کردم بعدش دانشگاه و خدمت سربازی و حتی یه دوره‌ی دوماهه توی اتریش و توی هرکدوم دوستهای خوبی دارم که الان هم باهم ارتباط داریم و هرکدومشون درسته که خیلی ریشه‌دار نیستن ولی بازم ریشه محسوب میشن و هر جایی مشکل داشته باشم میشه روشون حساب کنم

    پاسخ:
    قبول دارم. برای منم چند تایی موندن. نمیشه آدم همه چیز رو نگه داره ولی همون چیزایی که میمونه خوب هاش بوده که مونده
    درسته بی ریشه نمیشه. شاید هر جایی یه کوچیک ریشه میزنه :)

    سلام

    نمی دونم چرا نیجه گیری من از این نوشته با شما کاملا فرق داشت 

    اونجا که لایه های مختلف تنه ی درختتونو گفتید اتفاقا با خودم گفتم تکیه گاه از نوع خوب هم می تونید باشید

    به نظر من آدمی که اینقدر سرد و گرم چشیده و شرایط مختلف را دیده و البته نظراتشم اون چیزاییه که تو این وبلاگ تو پستهای مختلف نوشته، تجربه ی بیشتر و یه درک و مفهوم بهتر از زندگی می تونه داشته باشه

    راستش با اینکه چندین سال ازتون بزرگترم همیشه اینجا پختگی نطراتتون برام به چشم میاد 

    نمی دونم شایدم منم دارم از دریچه ی خودم نگاه می کنم، دختری که همه ی زندگیش یجور و بدون تغییر بوده و لایه ای جز گذر سن به نی درونش اضافه نشده

    پاسخ:
    من نتیجه گیری خاصی نمیکنم. معمولا هم نظرم اشتباهه یعنی خودم عوضش میکنم. بیشتر دوست دارم یه چیزی بگم که مخالف داشته باشه چون باعث میشه فکر کنن و حرف بزنن. اینجوری درونشون رو میریزن بیرون
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی