انعکاس
سلام
آدما موجوداتی هستند که تو ارتباط با بقیه، درون خودشون رو به بیرون انعکاس میدن.
این جمله رو چند مدل میشه بررسی کرد
تو جایی که آدم A با آدم B حرف میزنه،
اولا عمق ارتباط مهمه. مثلا اگه صحبتای کلیشه ای و بی معنی باشه کلا راجع بهش صحبتی ندارم چون کسی دنبال چیزی توش نیست.
ولی اگه اینجوری نیست چند حالت ممکنه بوجود بیاد
از دید آدم A، دنیای بیرون خلاصه میشه به وجود آدم B و در آدم B یه بخشی از درون خودش رو انعکاس میده.
مثلا اگه آدم A یه برادر بزرگتر داشته باشه و برادر بزرگش اونجا نباشه، خلاء وجود این شخص در زندگیش با تصویر کردن یه بخشی از برادر بزرگترش در آدم B ممکنه پر بشه. یعنی با این که آدم B رو درست و عمیق نمیشناسه ولی پیش فرض های اولیه اش شبیه این خواهد بود که داره با برادرش حرف میزنه.
تو آدم های چند بعدی تر این پیچیده تره و گذر زمان ممکنه یه نفر رو از دوست به پدر تبدیل کنه یا دوست به برادر یا دوست به پسر یا دوست به خود و ... و روابط دیگه.
تو مثال هایی که میزنم دنبال گسترش دادن نباشید چون حرف زدن راجع بهش غیر ممکن میشه.
حالا اگه ارتباط قوی تر بشه طرف دوم میتونه واقعا به خود انعکاس پیدا کنه. مخصوصا اگه دونفر علاقمند به پرداخت توجه باشن. یعنی به جایی میرسه که آدم A از حرفایی که با آدم B میزنه خودش رو تو آینه ی این شخص میبینه. حرفایی که از دهن آدم B در میاد ممکنه به ظاهر انعکاسی نباشه و حرفای شخصی باشه ولی از دید آدم A که بسیار توجه میکنه و بین خطوط رو میخونه، آدم B داره در مورد A حرف میزنه و A خودش رو در B میبینه.
این برای آدم هایی برقرار تر هست که نفسشون انعطاف پذیر هست. کسایی که طرز فکر سفت و محکمی دارن و حق به جانب هستن هیچ وقت فرصت اینجور تجربه ها رو ندارن. یعنی دارن ها ولی سنگ انعکاسش سنگ میشه. چیز جدیدی از درون خودش نمیفهمه چون ثابته و دوست نداره خودش رو بشناسه.
خودش برای خودش کافیه.
قشنگی داستان اینجا میشه که با توسعه دادن این طرز فکر، تو حرف زدن با هر آدمی میتونی با خودت حرف بزنی و دیگه هیچ کسی غریبه نمیشه. چون هر کسی در واقع خود آدم میشه.
- ۰۱/۰۱/۰۹
یعنی... هر کی حرف میزنه ما حس کنیم خودمونیم ؟؟
یا این طور بگم ، خودمونو جاش بذاریم ببینیم چه حسی داره ؟
یا اصلا چیز دیگه ای منظور تون بود ؟