طول زندگی
سلام
یکم که داره بیشتر از زمانی که دوره ها اسم داشتن میگذره، بیشتر متوجه میشم که زندگی طولانی تر از اون چیزیه که فکرش رو میکردم.
مثلا قدیما دوره ها 1 ساله بودن مثلا کلاس اول دوم سوم، یا 3-5 ساله بودن مثل راهنمایی و دانشگاه و ابتدایی و ...
ولی الان به یه جایی رسیده زندگی که بنظر میاد تمومی نداره!
تمومی که داره ولی بنظر میاد از یه دویدن در مسیر کوتاه به یک دویدن ماراتون تبدیل شده.
بنظرم خیلی مهمه آدم بتونه یه جوری خودش رو تنظیم کنه که بتونه بالانس جلو بره و انرژیش ته نکشه یا بدنش از کنترل خارج نشه یا ...
بعد چیز جالب تر اینه که بنظر میاد خودمم دارم عوض میشم. چیزایی که فکر میکردم هیچ وقت نخواهم خواست رو میخوام و و روابط اجتماعیم پیچیده تر شده. لایه لایه روی این کودک درونم داره کشیده میشه و منم ناظر گذر زمان هستم.
انگار که تا یه زمانی هدف کشف کردن چیزای جدید بود و الان بازی کردن و بهتر شدن تو بازی با همین چیزایی که دارمه.
انگار المان های جدید کمتری اضافه میشن و همینه که هست. حس میکنم قدیمی دارم میشم.
حس میکنم شبیه پدر بزرگا که المان های زندگیشون خیلی محدود بود و با همونا روز ها رو سپری میکردن دارم میشم. جوری که اونا رو میدیدم و میگفتم چجوری میتونن چیز جدید وارد زندگیشون نکنن خودم رو میبینم.
انگار که صحنه ی نمایش چیده شده و prop ها(ابزارهای نمایش) دیگه تقریبا مشخص هستن. حالا باید آدما و پراپ ها رو عمیق تر درک کرد. شایدم واقعا لازم نیست عمیق تر درک کرد ولی من نیاز دارم تو یه جهتی جلو برم وگرنه حس مرگ میکنم.
- ۰۱/۰۱/۱۶
کلا اکثر اوقات تو همین دوره های کوچیکه که میتونیم تو او زمینه ای که دوست داریم چیز های مختلفی یاد بگیریم و از یادگرفتنشون لذت ببریم . از یه جایی دیگه این یادگیریه خیلی محدود میشه . باید یه مشت چیز انتخاب شه و با همون ها بیشتر اوقات سر بشه . برا همینه جادی میگفت وقتی دارید یاد میگیرید عجله نکنید :) . فکر کنید یادگیری شما یه جنگله که رفتید توش و باید از اون سرش بیاید بیرون . فقط به فکر بیرون اومدن ازش نباشید . هرچی میخواید تو این جنگل چیز یاد بگیرید و لذت ببرید . وقت برا بیرون اومدن ازش زیاده .