نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

Mix and Mingle

جمعه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۵:۰۰ ب.ظ

 

سلام

 

چند وقتی بود که پست های بلاگ بیشتر گذران فکر ها و سیر درونی خودم بود. ولی تفکر و تغییر دنیای درون تا بینهایت ادامه دارد و تنها جایی که میتوان اثر آنچه در عمق بوجود آمده را در سطح دید هنگام ارتباط با دیگر انسان هاست.

و در ارتباط با انسان های دیگر است که صدای خود را پیدا میکنیم

و در ارتباط با انسان های دیگر است که نقش خود را در مقابل آنها میابیم

برای همین در چند ماه اخیر تصمیم گرفتم که دامنه ی انسان هایی که با آنها در ارتباط هستم را گسترش دهم و سعی کنم در اجتماع قرار بگیرم و دنیای عمیق درون را کمی به حال خود رها کنم. 

کمی روی سطح بیایم

کمی در دریای انسان ها شنا کنم.

دیشب در یک برنامه ی جالب شرکت کردم به نام Mix and Mingle. این برنامه توسط یک خیریه و یک گروه که برگزار کننده ی این طور برنامه ها هستند اجرا شده بود.

حدود 30-40 نفر در آن حضور داشتند و برای Networking دور هم جمع شده بودند. گوشه ی ذهنم این احساس را میکردم که شاید خیلی بیزینسی باشد و تا حدی هم بود. 

افرادی بودند که با کت و شلوار ظاهر شده بودند. CEO و مارکتینگ شرکت های مختلف بودند. 

همچنین افراد عادی تر هم بودند. کسانی که به دنبال ارتباط برقرار کردن بودند.

برنامه به این صورت بود که در ابتدا به صورت آزاد هر کسی با هر کسی صحبت میکرد و زیبایی آن هم این بود که به دلیل نبودن انتظارات، فضا بسیار شناور بود. مثلا در حین صحبت با یک نفر بعد از دو سه دقیقه، شخص دیگری ظاهر میشد و صحبت دونفره به سه نفره تبدیل میشد. این تغییر Chemistry صحبت بسیار سریع تر از دنیای بیرون بود. برای مثال هنگام صحبت با همکاران یا دوستان فضا مشخص تر و قاعده مند تر است. و صحبت سه نفره به صحبت چرخشی بین سه نفر تبدیل میشد یا یک نفر به دو نفر دیگر کمک میکرد نقاط مشترکشان را پیدا کنند.

در قسمت بعد که Speed Networking بود، هر گفتگو بعد از 4 دقیقه که توسط یک تایمر روی پروژکتور نشان داده میشد خاتمه میافت و با خداحافظی سریع و بدون تشریفات تمام میشد. ادامه ی صحبت با اولین کسی که یک ثانیه ارتباط چشمی برقرار میشد ادامه پیدا میکرد. 

این نوع ارتباط زیبایی منحصر به فردی دارد که فرصت قضاوت را به تو نمیدهد، کسانی که شاید در زندگی عادی با کمی فکر کردن پس زده میشدند چون یادآور شخصی بودند یا به لحاظ استاتوس اجتماعی احساس خطر را به ما منتقل میکنند، در دسترس بودند و فرصت صحبت فراهم میشد.

در انتها بعد از حدود 2-3 ساعت صحبت کردن با تعداد زیادی از افراد، با موضوعات متفاوت و عمق های متفاوت، چیزی که برایم جالب بود این بود که تقریبا با هر شخصی میتوان یک وجه مشترک پیدا کرد و با کسانی که انتظار نداریم میتوان عمق گرفت. 

 

من برای این event خیلی آماده نشدم، شاید برای من هدف این بود که ببینم بعد از این همه کار کردن روی خودم، اگر با ظاهری معمولی حضور داشته باشم، چقدر روی impression من روی بقیه تاثیر میگذراد؟

به قدم به قدم حرکت کردن اعتقاد دارم و قدم های کوچک برداشتن.

این را میبینم که اعتماد به نفس افراد کلید ارتباطات است. انسان ها تلاش میکنند که به مجموعه ای از داشته ها برسند تا بتوانند با خیال راحت در جمعی مانند این حضور داشته باشند. این داشته ها میتواند شغل، ظاهر، داشته های فردی مثل هابی ها یا تجربه ها، و چیز هایی از این قبیل باشد. مجموعه این ها حال خوبی را به انسان میدهد که خود را با بقیه مقایسه نکند و برای خود کافی باشد تا با انسان های دیگر بتواند وقت بگذراند. 

برای همین به دنبال این بودم که قدم های اولم در ارتباط با انسان ها شبیه یک پیش نویس باشد، نه یک کتاب چندین و چند بار بازنویسی شده چون که پرفکشن انتها ندارد و انسان میتواند تا انتهای عمر به دنبال درست کردن همه چیز باشد و همچنان احساس کافی بودن نداشته باشد.

 

افرادی که در این جمع دیدم

1- یکی از برگزار کننده های این ایونت که وظیفه ی عکاسی از برنامه را به عهده داشت،

2- دو نفر یکی از فیلیپین و اسرائیل که مهاجرت کرده بودند و در مورد این که چگونه مردمی هستند که میخواهند خارج از بازی سیاست مدارهای کشور هایشان با یکدیگر ارتباط مسالمت آمیز داشته باشند 

3- یک نفر که در رشته ی داروسازی تحصیل کرده بود و مشغول به کار بود

4- مهندس مکانیک

5- دو نفر که یکی به قدم زدن و رقص علاقه داشت و یکی مربی بوکس بود. 

6- یک نفر با یک همراه که و خود را تغییر دهنده فرهنگ سازمانی میدانست

7- جوانی که متولد چین بود ولی خیلی زود به کانادا مهاجرت کرده بودند و اکنون در خدمت دولت کانادا برای روابط سیاسی بین چین و کانادا کار میکرد

8- شخصی که در گذشته آهنگسازی میکرد و به تئوری موسیقی و رنگ ها علاقه داشت

9- یک CEO که با او کارت خود را مبادله کردم. صحبت سختی بود.


عکسی هم که پست کردم، صحبت شروع بود که در رابطه با چگونگی شکل دادن ارتباطات بلند مدت و سختی برقرار کردن ارتباط در جمع هایی مانند این صحبت کردند.

  • ظریف

نظرات (۸)

خیلی جالب و ترسناک بود 0-0

پاسخ:
ترسناک!

من نمیدونم و نمیتونم بفهمم که فایده ی اینجور صحبتهای چنددقیقه ای چیه

یه سری ارتباط های موقتی که به نطرم زیادی شکننده است و کاری نمی کنه 

اگه نظرتون مخالفه خوشحال میشم بدونمش

پاسخ:
سوال خوبیه
چند تا جواب میشه داد بهش
مثلا این که هر آدمی مثل یک کتاب میمونه که همچین جمعی خوندن مقدمه یا پشت جلد کتاب هست و میشه ارتباطات طولانی رو شکل داد اگه برخورد اول جالب بود
دوم اینه که آدما در بزرگسالی، مخصوصا در فضای فرهنگی اینجا بسیار از هم جدا تر هستند و ارتباط جدید برقرار کردن سخته. اینجا هر کسی که اومده هدفش گسترش ارتباطاتش بوده و شروع به صحبت کردن آسون تره
سوم این که یک جور محک روابط اجتماعی خود آدم هم هست. بعضی وقتا آدما صرفا دنبال یک جمله میگردن که بشنون و یا یک جرقه هستن که تو ذهنشون زده بشه. این که بشه با آدمای  متفاوت ارتباط گرفت مخصوصا کسایی که خیلی فرق دارن و دنبال یه چیزی هستن و حاضر هستند وقت بزارن و حضور پیدا کنند بنظرم جالبه.
  • فاطمه ‌‌‌‌
  • به نظرم بودن تو همچین جمعی سخته برام. بحث همون اعتماد به نفسه هست که موقع صحبت نرم تو فاز مقایسه.

    اما می‌تونه مفید هم باشه چون این آدما رو بعدا نمی‌بینی. تمرین خوبیه.

    دارم کتاب اضطراب منزلت رو می‌خونم از آلن دو باتن. به همین مقایسه کردن خودمون با دیگران و تلاش برای کسب جایگاه اجتماعی بهتر یا دستاوردهای بیشتر اشاره می‌کنه. یه بخشی از پست منو یاد حرفای این کتاب انداخت.

    پاسخ:
    بله این که دیگه ممکنه نبینیشون واقعا چیز خوبیه و کمک میکنه. به آدم اجازه ی آزمایش میده تا کسایی که تو محل کار باشن یا تو محیطی باشن که هر روز باهاشون در برخورد باشیم

    چی بگم والا

    به نطرم ترسناک اومد، انگار باید بری خودتو ارائه بدی، یه چیزی مثل ارائه پایان نامه البته خیلی سخت ترو وحشتناک تر

    به نظر ایده جالبی میاد.

    برای آدم‌های بزرگسالی که سخت‌تر ارتباط برقرار میکنند،  این می‌تونه نقطه شروع برای روابط جدی‌تر باشه‌.

    پاسخ:
    موافقم! البته که نگه داشتن ارتباط هم کار خودش رو لازم داره

    به نظرم جالب اومد، البته شرکت کردن و نیت کردن برای اینکه آدم این چیزا رو شرکت کنه سخته، ولی حرف زدن توی اونجا راحتتره، آدم میدونه خیلی بد بشه، قرار نیست دیگه اونا رو ببینه.

    وحشتناکترین چیز برای من، حرف زدن اولیه با اونایی هست که میدونم بعدش باید هی ادامه بدم و ببینمشون و همون حرف اولیه قراره رابطه رو شکل بده. یه جورایی خودافشاگری اولیه ام سخت میشه و توی همون نقطه ی اول کار رو خراب میکنم با قایم کردن خودم.

    همون که خشت اول چون نهد معمار کج و این حرفا ...

    پاسخ:
    خیلی مهمه که اون اول چه اتفاقاتی میفته ولی این هم باید در نظر گرفت که یه ضرب المثل هست که میگه دوستی ثمره ی صد بار چایی خوردن با یک نفر دیگست. 

    اون ضرب المثل رو نشنیده بودم تا حالا :)

    ولی اونجوری هم سخت میشه که!

     

     

    پاسخ:
    یه چیزی رو آسون میکنه و اونم اینه که آدم یهو دنبال شاخ غول شکستن نمیره. میدونه قدم به قدم اتفاق باید بیفته

    ایده خیلی جالبیه ولی خب واقعیت درونی آدما رو نمی شه تو چند دقیقه پیدا کرد و این سرعت منو خیلی هول می کنه 

    به جلو رفتن در آرامش بیشتر علاقه دارم

    پاسخ:
    شاید واقعیت آدم هایی که چند دقیقه در کل زندگیمون خواهند بود همون چند دقیقه ای هست که باهاشون سپری کردیم
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی