نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۱۶ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است

موزیک

يكشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۶، ۰۷:۵۷ ب.ظ

سلام

چهار قدم اصلی وجود داره تو گوش دادن آهنگا

1- پیدا کردن بهترین آهنگ دنیا

2- گوش دادن اون آهنگه بیشتر از 100 بار

3- بهم خوردن حالت از آهنگه

4- گذشتن یه سال از آخرین باری که گوش دادیش و وقتی دوباره گوش میدی کل خاطرات اون چند وقت یادت میاد!




  • ظریف

توریست

پنجشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۶، ۰۴:۳۹ ب.ظ

سلام

دوست داشتم به اندازه ی اون دوتا توریستی که اومده بودن تو خیابون نزدیک میدون امام خمینی از پشت نرده ها از یکی از ساختمونایی که فکر کنم متروکه باشه و  ازین بناهای مثلا تاریخی که انقد بهش نرسیدن آهو بچه کرده و روبه آرام گرفته و توی اون شلوغی طاقت فرسای میدون امام و ترافیک و صدای خیلی زیاد از نرده های کثیف آویزون شده بودن و عکس میگرفتن با یه دوربین حرفه ای خوشحال و سرخوش میبودم :/

اگه سوار ماشین نبودم میرفتم ازشون میپرسیدم خداوکیلی فازتون چیه جا چرت تر از اینجا نبود ؟!

در مقام فوضولی تو کار ملت نیستما ولی باید چیز مهمی بوده باشه یا حد بالایی از سرخوشی 

  • ظریف

نیت

سه شنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۶، ۰۵:۴۰ ب.ظ

سلام

امروز از دم بیمارستان شریعتی و بیمارستان قلب رد میشدم گفتم شاید واحد اهدا خون داشته باشن.

از نگهبانی جفتشون پرسیدم گفتن نه. خودمم خیلی وقت بود میخواستم برما ولی خب نه کسی میومد نه وقتش میشد و خلاصه نمیشد.

امروز بعد از ظهر بعد کلی کار اداری که اعصابمو بشدت خراب کرده بود رفتم پژوهشگاه و داشتم به همه چیز بد و بیراه میگفتم بخاطر رفتار یه سری کارمندا که یه دفعه ای یکی از بچه ها گفت نمیاید بریم خون بدیم ؟ من با فلانی دارم میرم. همین دیگه پاشدم منم باهاشون رفتم :)


بعضی چیزا یه جوری تصادفی ان که آدم شک میکنه واقعا تصادفی ان یا نه. یاد اون صحنه ی گلوله ها تو پالپ فیکشن میفتم. (البته بعدش دیگه که راجع بهش صحبت میکنن)

Jules: Man, I just been sitting here thinking.
Vincent: About what?
Jules: About the miracle we just witnessed.
Vincent: The miracle you witnessed. I witnessed a freak occurrence.
Jules: What is a miracle, Vincent?
Vincent: An act of God.
Jules: And what's an act of God?
Vincent: When, um ... God makes the impossible possible ... but this morning I don't think qualifies.
Jules: Hey, Vincent, don't you see? That s**t don't matter. You're judging this s**t the wrong way. I mean, it could be that God stopped the bullets, or He changed Coke to Pepsi, He found my ****ing car keys. You don't judge s**t like this based on merit. Now, whether or not what we experienced was an "according to Hoyle" miracle is insignificant. What is significant is that I felt the touch of God. God got involved.
Vincent: But why?
Jules: Well, that's what's ****ing with me. I don't know why, but I can't go back to sleep.


  • ظریف

مرسی

سه شنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۰۷ ق.ظ

سلام

ممنون اگه برای جواب دادن این مبدل هام دعا کردید.

امشب بردیمشون و هر کدوم یه یه ساعتی کار کردن رو بین 7 تا 8.6 کیلووات.(بارشون این توان رو میکشید دست ما نبود) و برق سه فاز هم متصل کردیم. با تقریب خیلی خوبی خوب پیش رفت. تو جعبه دوم بعد نیم ساعت یه بویی میومد که با کلی گشتن به این رسیدیم که یکی از پیچای جریان بالا شل بود کمی و گرما درست میکرد.

واقعا روز پر استرسی بود 

امیدورم خدا لطف کنه و تستای بلند مدت تر رو هم پاس کنه.

ممنون از شما

ممنون از خدا

  • ظریف

استرس

يكشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۵۳ ق.ظ

 


سلام

باید این چند روز بریم مبدل هامون رو ببریم تست. جدا جدا حر کدوم رو تست کردیم تو توان نامیشون (1.5کیلووات) ولی این پکی که 6 تا ازیناس رو فقط تا 3.8 کیلووات حداکثر فیوز اجازه میداد. برا همین کلی استرس دارم بره و داستان بشه.

کلا شبا خوابام همش راجع به تست و بستن جعبه و ... است. اصلا خستگیم در نمیره همش تو خوابم دارم کار میکنم!

دیشبم علاوه بر اینا خواب دیدم کره شمالی موشک زد توی افغانستان(فکر کنم-چرا واقعا؟!). کلا مغزمو یه دور باید با وایتکس بشورم بعد این پروژه، دارم خل میشم.



.........


  • ظریف

تقدیر

شنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۶، ۰۶:۵۳ ب.ظ

سلام

کلا مدلش اینه که وقتی شماره کارت و cvv2 و تاریخ انقضاش رو حفظ میشم باید کارته گم بشه. دیشب برای اولین بار موقعی که پول اسنپه رو میخواستم بدم کارت رو در نیوردم و از حفظ زدمش. امروز دیگه کارتم پیدا نشد :/

  • ظریف

جمعه!

جمعه, ۲۱ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۴۱ ق.ظ

سلام 

فکر کنم این طور که چت هام معلومه دیشب ساعت 22 خوابم برده بود و صبح ساعت 6 واقعا هیچ علاقه ای به خواب نداشتم ولی چون صبح جمعه بود انقدر فشار اوردم تا 12 ساعت خواب رو کامل کنم. واقعا حال داد! فقط بدیش این بود که رو موکتای پژوهشگاه بود و کمرم دیگه صاف نمیشه 

  • ظریف

نقل قول احمدرضا

پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ۰۲:۴۸ ق.ظ

سلام

در جواب کامنت دوستمون باید بگم که تلاشمو میکنم! هنوز واجد شرایطش نیستم ولی دوستان که رفته بودن خیلی پروژه های تخیلی ای برای کسری خدمت میخواستن باید البته گشت چیزای بهتری ایشالا یافت میشه

ممنون از همدردیتون!!

---------

یه چیزی که شاید بدرد بخوره تو کار تیمی:

احمد رضا یه حرف خوبی میزنه میگه میخوای هر کاری بکنی با هرکی میبینی مطرح کن و تا جایی که میتونی ازشون کمک بخواه که هر اتفاقی افتاد نه کسی بهت غر میزنه و نه تقصیر توئه تقصیر همه میشه ! بعد تازه تهش میتونی غر هم بزنی !!

............

تاحالا شده از قیافه  رفتار یکی در نگاه اول خیلی بدتون بیاد؟

راستش من دوسال پیش توی یه سری جلسه های تیم خودرو خورشیدی غزال چند جلسه رفتم و کلا یه نفر بود خیلی روی اعصابم بود. تقدیر چنان گشت که ایشالا خودتون مطلع خواهید شد یا الان مطلعید، یه گندی بالا اوردن و امشب توی اینستاگرام هرچی میتونستم گند زدم به احوالشون و شخص اون بنده خدا. خلاصه این که حسابی خوشحال شدم! هرچند که یه سری کامنتام پاک شد چون خیلی دیگه نقاط حساسی رو هدف گرفته بودم ولی خب همونایی که مونده هم تا حد خوبی اثر سوزششون رو خواهد گزاشت.

باورتون میشه منی که کلا 1 عکس تو اینستام بود امشب اینهمه فعالیت کردم و بخاطر بلاک شدن اکانتام مجبور شدم 2 تا دیگه هم بسازم و ...

چقد خوبه از این موضع !

  • ظریف

چندین تا

چهارشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۴۰ ب.ظ

سلام

چند روزه تو شریطی ام که خیلی نمیشه پست گزاشت به چیزای مختلفی فکر میکردم


مثلا چرا نسل جدید بازاریا که بچه های بازاریای درست کار قدیمی بودن تا این حد حروم خور شدن. حتی جلوی پدرش نشسته قیمت رو 4 لا پنج لا حساب میکنه.


یا این که سربازی خر است همون طور که قبلا گفتم


یا این یکی که معمولا آدمایی که خیلی ایگنور هستن نسبت به واکنش های بقیه یا خیلی دوس داشتنی میشن یعنی از تیکه ها و انتقادها هیچ وقت ناراحت نمیشن یا این که خیلی رو اعصاب میشن یعنی کلا راه خودشون رو میرن و کاری با صلاح بقیه ندارن.


امروز رفتم آموزش من از یه سری روال ها بیشتر آگاه بودم تا مسئول آموزش محترم. 


از آقایی که سر کوچه باربد تو لاله زار نوشیدنی میفروشه پرسیدم چند ساله اینجاس گفت 50 سالی میشه.

فکر کنید، 50 سال به قول خودش نیم قرن. خیلیه!

  • ظریف

روزها

دوشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۶، ۰۱:۴۵ ب.ظ

سلام

کاشکی یه چیزی بود آدم میخورد خوشحال میشد (بجز الکل و استعمال مواد مخدر!!)


  • ظریف