نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۳ مطلب در آبان ۱۴۰۱ ثبت شده است

زبان C

پنجشنبه, ۱۹ آبان ۱۴۰۱، ۱۰:۰۹ ب.ظ

سلام

 

دو هفته ی اخیر دوبار فهمیدم که هنوز که هنوزه زبون C را کامل بلد نیستم.

 

float c[10];

float* ptr_1;

float* ptr_2;

ptr_1 = c;

ptr_2 = &c;

شاید تعجب داشته باشه، شاید هم نه. ولی ptr1 == ptr2 هست و برای اشاره به یک آرایه میشود از جفتشان استفاده کرد.

مورد دوم هم این هست که فکر میکردم دو structure رو نمیشود به همدیگر assign کرد و کمی درست است ولی نه الزاما. assign کردن دو structure شبیه memcpy میماند و در حالتی که در structure ها آرایه هایی با ابعاد متفاوت نباشند کاملا شدنی است.

 

بعد از این برای این که بار دیگر به خودم ثابت کنم که این زبان پایان بسیار دوری دارد، وارد Github شدم و کد زبان cpython را کمی مطالعه کردم تا به خود دیگر جرات ندهم که بگویم C میدانم.

  • ظریف

رقص

شنبه, ۱۴ آبان ۱۴۰۱، ۰۷:۵۹ ق.ظ

سلام

موسیقی Dance with a stranger برای من خیلی آشناست. احتمالا برای شما هم

این آهنگ ساخت یانی و کنسرت Tribute یانی، یکی از اولین ویدئو هایی بود که از اجرای زنده دیدم

سی دی این کنسرت در ایران سر و صدای زیادی بپا کرد چون سبک جدیدی از موسیقی بی کلام رو با خودش داشت

سبکی که بین حلال و حرام کمی سخت قرار میگرفت

تحلیل شرایط اجتماعی ایران بیست سال پیش برای من کمی سخت است ولی تجربه ی خودم را به عنوان کسی که پایبند سخت به قوانین بود با شما به اشتراک میگذارم.

این کنسرت برای تیغ قضاوت حلال و حرام خیلی گسترده بود چون ابعاد مختلفی از هنرمندانی که پوشیدگی قتبل قبول با استاندارد های صدا و سیمای ایران دارند در آن نمایان بود و نواختن ساز هایی که خیلی به ندرت در تلویزیون صدا و سیما دیده میشد. ولی همچنان چیزی با خود داشت که باعث میشد محتوای پخش از صدا و سیما نباشد

باز هم تیغه ی قضاوت میتوانست تیز تر شود و بین تمامی آهنگ های آن کنسرت دو موردی که صدای اکید خواننده داشت، Love is All و موسیقی جشن پایانی را حذف کند

ولی باز هم کافی نبود

صدا و سیما میتوانست خیلی چیز ها را حذف و سانسور کند ولی چیزی که در این موسیقی نهفته است از جنسی است قابل سانسور نیست.

احساسات انسان قابل پوشیدن و سانسور نیست و چیزی که در این موسیقی نهفته بود از جنس احساسات بود

برای این که تجربه ی این پست کامل شود از شما میخواهم که لینک زیر را باز کنید و با من همراه شوید و با هم بیابیم که چه چیزی است که در این موسیقی متفاوت است؟

https://youtu.be/8x7eUKYhBKg

 

ای کاش به اشتراک گذاشتن یک ویدئو آسان تر بود 

 

ای کاش می‌توانستم بهتر بنویسم

 

در شروع، اتمسفر پذیرای گروه ارکستر شروع به نواختن میکنند و بستر نواختن ترامپت فراهم میشود

ترامپت نواز به پیشگاه حضار می آید و از آرزویی سخن میگوید که از آن آرزو، این ها شنیده است و آنها شنیده است. شنیده است که میگویند میرود تا اوج آسمان ها، کم و بیشش را شنیده است و حدود آن را میداند و تصوری از آن به همراه خود ارائه میکند

این تصویر سازی همانند یک نمایشنامه ی تراژدی برای من تصویر میشود که نقش اول داستان سخن میگوید و گروه موسیقی آن را همراهی میکنند که نیچه مرگ تراژدی را با حذف شدن عامل موسیقی یا به همراه آورنده ی پیام dyonisoys از نمایشنامه بیان میکند. که مربوط به پست دیگری خواهد بود.

برای من این نواختن شیپور و زبان بدن آن شبیه یک جور معامله میماند، معامله ی یک بنده با سرور اش

 

گویی که پیش سرور خود میرود و از او درخواست میکند که از توان خود آرزویی را برای بنده فراهم کند

 

یانی در این جا نقش الهه ای که بنده به پیش او آمده را به عهده میگیرد، 

کمی درخواست او را بالا و پایین میکند و فکر میکند و 

اشاره میکند

این اشاره دستور به نوازنده ی گیتار بیس است که موسیقی خود را ارائه دهد و مینوازد

پیچیدگی احساس در این است که به نوازنده ی ترامپت که برای دختری زیبا به پیش سرورش آمده بود، مردی ارائه شده است که عشوه ی زنانه دارد و بهای رقصی که از سرورش میخواهد این است که رقص را از این مرد یاد بگیرید. اجرای بیس در این آهنگ برای من، روبرویی با دیوار شرم را تصویر میکند

 

و در ادامه نوازنده کیبورد به گونه ی دیگری جواب سختی به ترامپت نواز داستان میدهد.

سختی جواب در این است که سادگی آرزویش و آنچه در ذهن خود ساخته بود با آنچه پروردگارش در ذهن دارد بسیار متفاوت است. نمایشی که استاد به اجرا میگذارد حامل جزییاتی است که آرزوی اولیه فکر آن را هم نمیکرد و این برای من برخورد دو ذهن متفکر، یکی ایده آل نگر و یکی واقع نگر است

 

ولی استاد ایرادات کار را نشان میدهد ولی این نا امیدی را پایان کار نمیداند. برای او جنبه ای از قدرت خود را نشان میدهد که چگونه میتواند آشوب گروه ارکستر را در دست بگیرید و قطعه ی خود را بنوازد

 

ابن برخورد برای من کوچک شدن در مقابل پروردگار را به تصویر میکشد و روبرویی با واقعیت هایی که از چپ و راست به استادی و انتقاد می‌نشینند را به همراه دارد

برخوردی که نتیجه ی آن خضوع بنده از ایده آل های فکر محدود خود و مقابله با آنچه نقطه ی ضعفش است به تصویر کشیده شده است.

  • ظریف

از آبی آسمان

دوشنبه, ۲ آبان ۱۴۰۱، ۰۱:۰۷ ق.ظ

سلام

روزها بر نگاهم میگذرد و هر روز بیشتر با خود کنار می‌آیم.

در آینه مینگرم و خود را قضاوت می‌کنم

اعمال خود را می‌نگرم و به خود فکر می‌کنم

چه می‌بینم؟ تحقیر

همانگونه که پدرم گفت. 

شاید از زمانی شروع شد که مرا در بازی راه ندادند و در نگاهشان کوچک شدم

شاید از زمانی رخ داد که تعداد نفرات فرد بود و دو سر تیمی باید تعداد مساوی از افراد انتخاب میکردند

شاید سخت می‌گیرم ولی انسان‌هایی هستند که کارشان بازی و بازی کارشان است

حساس هستند

آرتیست‌های وسواسی زندگی که به دنبال کمال میگردند

هرچند میدانند به دنبال کمال گشتن راهی بی انتهاست

ولی شکستن نوک مدادشان هنگام نوشتن یا تراش دادن روحشان را میخراشد

نمیدانند که آیا این شمع است که برایشان میسوزد یا 

آنها مانند موم شمع ذوب میشوند و میسوزند

کمال را میبینند و فاصله ی خود را از کمال میبینند

این است که درد بر روحشان مینشاند

ولی باید با خود کنار آمد.

باید فهمید که هیچ میانبری وجود ندارد

راه نزدیک شدن به دست استاد، گذر سال ها 

و بار ها دیدن سبز شدن برگ ها و زرد شدنشان است

تا چرخش روزها به جوهر روح غنا دهد

باید با عدم کمال روبرو شد و با آینه و انسان ها معامله کرد

پریدن انسان را خسته میکند و چند متری بیشتر جلو نمیبرد

در خانه ماندن نیز ما را به مقصد نزدیک تر نمیکند

این قدم زدن و دویدن است و در میان راه با انسان ها صحبت کردن است

که من را ما میکند.

به رنگ آسمان آبی مینوسم که خود را فردا میبینم

 

  • ظریف