نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

Drafts from a drifter/ English
ticheart.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۵۶۳ مطلب با موضوع «عمومی :: نظرات و تحلیلای شخصی!» ثبت شده است

چرا میخوام ؟

يكشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۲۶ ب.ظ


سلام


راستش خودم میخواستم در این مورد بنویسم قبلا. این که چرا میخوام برم چند هزار کیلومتر اونورتر درس بخونم چند سال. و بعدش چی کار کنم.

ولی موضوع خیلی پیچیده ایه و نوشتنش راحت نیست چون مجموع بالا پایین کردن طی شاید دوسال و مشورت و ... با چندین نفره و منم که حافظه درست حسابی ندارم تو این موارد شاید موضوع ناقصی رو بنویسم.

ولی خب دوست عزیزم پیام دادن که در این مورد بنویسم و مینویسم.


حقیقت اینه که معمولا 3 دلیل برای اپلای کردن به دانشگاه های خارجی وجود داره بین بچه ها حداقل طبق تجربه من.


1- بعضیا هستن که واقعا فقط برای فرار دارن میرن که ازین جا برن و اونور یه شغلی گیرشون بیاد و زندگی کنن. اینا معمولا تو دوره درس خوندنشونم زیاد کار خاصی نمیکردن و بعدا هم نمیکنن صرفا میرن تو یه محیط با استاندارد های زندگی بهتر و مثل یه آدم عادی اونور زندگی میکنن. (60%)


2- بعضیا هستن که بخاطر مسائلی تخصص های عجیب غریب تر رو دوست دارن و کم هم نیستن. مثلا یکی یه رشته ای خونده که نتیجش این میشه که بتونه یه فرایند عجیب غریب رو بهینه کنه یا یک محصول با دانش لبه تکنولوژی بسازه. تو برق که زیادن مثلا کسایی که IC دیزاین دوست دارن کنن و طبعا میتونن برن تو فلان دانشگاه آمریکا و بعد برن شرکت Texas Instrument مثلا یا بمونن ایران و آی سی های با تکنولوژی ده سال پیش رو با هزینه زیاد بتونن طراحی کنن (سخت نگیرید به مثالم مثال بود و نقیضش وجود داره) اینم میشه 30% بقیه


3- 

[ 1 ] من خودم رو توی این کتگوری سوم میدونم که کسانی هستند که برای یک "خوب بزرگتر"(یعنی زمانی که برای رسیدن به یک مسیری راه کوتاه تر رو نمیریم و با فاصله گرفتن ولی با سرعت بیشتری بعد یه مدت به هدف میرسی ر.ک. Greater Good البته دقیقا این معنی رو نمیده ولی کافیه بنظرم(علی اگه اینو میخونی دو هفته پیش داشتم به این پست فکر میکردم نشونت دادم اونو)) میخوان برن و برگردن. 

رشته مون به صورتیه که خیلی دانشگاهای ایران ازش عقب نیستن ولی تجهیزات گرون قیمتی میخواد و استادای خفنی میخواد که باشن و بتونن بگنش. توی این رشته ی ما اولا آدم بدرد بخور و با تجربه کمه و دوما خیلی تجهیزاتش گرونه و امکانات سنگینی میخواد. ولی ویژگیش اینه که کاربرد زیادی برامون داره.


آدم توی این زمینه زیاد هست مثل زمینه های دیگه ولی آدم تاپ خیلی کمتر پیدا میشه مثل زمینه های دیگه دقیقا.


[ 2 ] پوینت دومش که خیلی راجع بهش صحبت کردم با این و اون اینه که ما بخوایم یا نخوایم به شدت غریبه پرست هستیم. این رو اولین بار هنگام کار با آقای اسدی دیدم. ایشون یه دستگاهی ساخته بود برای ایران خودرو که 140 میلیون قیمتش بود و 6 ماه ساختش طول کشیده بود، حساب میکردیم میدیدیم که هزینه قطعات که کم میشد ازش حدود حقوق یه مهندس استخدامی گیرشون میومد. یعنی پول اون فکر خیلی سنگین و ریسکش روش حساب نمیشد اصلا. ولی میگفت فقط لازم بود یک لایسنس از یک شرکت خارجی روش باشه با 5 برابر قیمت میفروختم و راضی میبودن.


برای همین حس نیاز به لینک خارجی رو بشدت حس میکنم.


[ 3 ] پوینت سوم اینه که من احساس امنیت رو از این ور دارم. میدونم که چند سال دیگه که برگردم حسن و احیانا علی به همراه بقیه بچه های آز دکتر د. احتمالا کارای خوبی رو جلو بردن و من میتونم باهاشون همکاری کنم و ازون ور آزمایشگاه دکتر چ. بچه هاش به جای خوبی رسیدن و همین الانشم تو بعضی محصولات آیندشون شریکم  ولی این حس رو خیلیا ندارن که نمیتونن برگردن.


خلاصه قضیه در رفتن نیست. قضیه اینه که هر دانش و صنعتی مثل یک هرم میمونه که پایینش خیلی آدم زیاده. خیلی. توی محصولات mainstream خیلی آدم زیاده. کسایی که میرن و نصب میکنن و یا محصولاتی با دانش فنی پایین تولید میکنن. ولی یکم که میریم بالاتر آدم خیلی کم میشه. شرکتای بدرد بخور که یا رانت دارن مثل بعضی شرکتا(درصد کمی) یا این که دانش خیلی بالا فقط پیدا میشن. 


ریسک بالا بردن دانش فنی تو شرکتایی که محصولات زیاد و دانش فنی پایین تولید میکنن خب خیلی زیاده چون عملا حاشیه سودشون بسیار پایینه و سودشون توی تعداده زیاده محصوله و محصول غیر مطمعن یعنی تعطیل شدن قضیه. 


ولی اینایی که گفتم رو منی میگم که بهمن 96 نشسته نمیتونم تضمین بدم که سال آینده من معتاد کراک نشدم حتی. چون من آینده رو نمیتونم ببینم ولی حداقل برای هدف گزاری(ز یا ذ؟) چیز خوبی بنظرم میاد. 


میخواستم ویزا رو که گرفتم ازین چیزا بنویسم ولی خب یکم زودتر شد دیگه.


عکسه رو هم بیژن یک صفحه از یکی از آزمایشگاهای UCLA فرستاده بود که عدداش بنظرم جالب میومد. جدید بود نسبتا.

از جوانان زحمت کش مقیم کالیفرنیا http://www.seas.ucla.edu/brweb/alumni.html

  • ظریف

کچاپ

شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۶، ۰۸:۱۹ ب.ظ

سلام

یجایی نوشته بود کاشکی میشد از کچاپ بخاطر تمام غذاهای غیر قابل خوردنی که قابل خوردن کردشون تشکر میشد کرد.

----------

راستی خداروشکر بعد از یه چند روز سکوت ترسناک از سمت دانشگاه و استاد با دیفرم موافقت شد افتاد برای اول می اگر اشتباه نکنم که میشه ۱۱ اردیبهشت. وای خدا این ماهاشون چقدر سخته

  • ظریف

بو

دوشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۶، ۰۷:۳۹ ب.ظ

سلام

یجوری یکی از لباسام بوی سیگار میداد خودم به خودم شک کردم.

......

حراست دانشگاه عالیه. روزای عادی در دانشگاه عین ... بازه هر کسی میخواد میاد و میره. خدا نکنه یه تعطیل رسمی یا ... ای بشه. مثلا فرقی نمیکنه جمعه/برف/شهادتی چیزی/... بدون کارت یجوری راه نمیدن که انگار مثلا دم سوله نگهداری موشک دارن ورود خروج چک میکنن. واقعا قانونشون رو وقتی مینوشتن چی زده بودن رو خدا میدونه. 

....

البته وقتی میگی دانشجوی برقی میفهمن زندگی‌ نداری و تو ۵۰ درصد موارد کارت چک نمیکنن. اینم جالبه. 

.......

امروز اسپیسر M4 یافتم :) یه مغازه ای هست توی توکل که کلا هر مدل اسپیسری رو داره حتی استوانه ای هم داره. خدایا مرسی

.... امروز ویزای شاید ۱۰ نفر اومد. باشد که از مقربان باشیم.

  • ظریف

برف؟

يكشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۶، ۰۲:۲۲ ب.ظ

سلام

عجب برف خفنیه.

دقت کردید مردم هیچ کدوم وظیفشون نمیدونن دم خونشون رو پارو کنن؟ انگار نه انگار فردا یخ میزنه با مغز میرن زمین

.........

این کلاه پشمالوهه که خریدم با اختلاف زیادی به مفیدترین چیزی که براخودم خریدم تبدیل شد

امروز دیدم برف میاد رفتم بیرون امام حسین یه بادگیر ضدآب بخرم که عین گربه ی خیس نشم. موقع برگشت یه سر رفتم‌ حسن آباد یکم پیچ مهره برای حسن بگیرم. ازونجا گفتم خب یه سر امام خمینی هم برم که سیلیکا ژل بگیرم چون بین امام خمینی و حسن اباد بود دفترش.

رفتم خلاصه و دفترش تخته شده بود. و پیاده رفتم تا امام خمینی 

گفتم تا اینجا پیاده اومدم یه سر ناظم الاطبا هم برم ببینم چشکلیه.

اشتباها خیابون جنوبیشو رفتم. خیابون جنوبیش بیشتر عایق و شیلینگ و چیزای سیالاتی داره. یادم اومد شیلنگ نیوماتیکی هم میخوام و گرفتمش. برگشتم شمالیش و عجب جای مضخرفی بود. عجیب نیست این مکانیکیا خیلی آچار بدست توشون کمه. یه کوچه به عرض یک متر و مغازه های خسته.

برگشتم ازونجا و ناصرخسرو رفتم شاید سیلیکا ژل پیدا کنم و پیدا هم کردم. :)

برگشتم بالا و رفتم سمت مترو یادم اومد خیابون فردوسی یه بار سفارش داده بودم ولی فاکتورشو قرار بود پیک کنه نکرده بود و گرفتمش و برگشتم مترو

خلاصه بادگیره و کلاهه و دستکشه که گرفته بودم رو یه تست اساسی نفوذ آب و عایق بودن گرما کردم. پرفکت جواب دادن.

  • ظریف

حداقل ها

شنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۶، ۰۶:۵۵ ب.ظ

سلام 

بنظرتون چجوری باید با این مردم فهموند که توی ماشینشون ممکنه یه حیوون خواب باشه و وقتی استارت میزنید اون داخل بلایی سرش بیاد. 

واقع فهمش انقدر سخته؟

خرجش یه لگد به چرخ ماشینه واقعا سخت نباید باشه.

یه ابلهی با این کارش دم یه گربه ی کوچمونو ...

  • ظریف

مثبت

سه شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۲۶ ب.ظ

سلام

فقط به یکی از پیامام جواب ندادم اونم چون اسم و ایمیل نداشت :)

خواستم بهشون بگم که فعلا که بنظر میاد رفتنی تا حداقل 9 ماه دیگه نیستم مگر این که معجزه بشه ولی اگرم برم مطمعنا اونجا جای من یکی نخواهد بود. خیلی ساده فقط به موضوع تشکیل خونواده و ... آدم فکر کنه واقع نگرانه میشه گفت اونجا جای این تیپ آدما نیست.


بگذریم. 


به استاده گرامم میل زده بودم که اگه تا 25 ام مشخص نشه مجبور میشم دیفر کنم و اونم خدا رو شکر خیلی با دیفر مخالفت نکرد 

با تشکر اگر دعا کردید :)


.....

با یک لیوان ازین اشانتیونایی که رو دلستر میده شرکت بهنوش و نیم لیتره و پر چایه در خدمتتونم. اونم چای شیرین بعلاوه آب لیمو. خدایا واقعا لیاقت (خصوصا)این نعمت رو میدونم ندارم. ممنونت! 

......

کلیه هام امشب استعفا میدن احتمالا.

........

مطلب پایین خسته کنندس خواستید نخونید قسمتای جذاب همین بالاییا بودن

خب برم سر اصل مطلب. اول این که اگرجنبه های مثبتش رو ببینیم

1. چون ماه پیش انصراف از تحصیل دادم خیلی نباید نگران سربازیه باشم چون یه سال وقته

2. تو این 9 ماه تا شروع ترم بع کلی کار هست که میشه انجام داد

2.1. کار تو آز دکتر داور پناه که حداقل پیچش پروژه فیوز تسترم رو جبران کنم. یه پروژه میخواست بگیره ولی چندان نور امیدی بهش نبود ولی بالاخره کار هست اونجا

2.2. کار مبدل کوثر رو میشه تموم کرد

2.2.1. امروز برد ورژن جدیدشو تا حدی مونتاژ کردم چیز خوبی فکر کنم بشه

2.2.2. مهدی بالاخره بعد 100 سال اومد و میخوام بزارم روی اپتیمم کردن پارامترای سیستمه کار کنه و روی کنترلرش. امشب روی مدل average مبدله یکم کار کرد و نتیجه ها خوب بود

2.3. یکم دیگه کارای دکتر چینی رو انجام بدم. تاحدی خیر دنیا و تا حد زیادی خیر اون دنیاس چون واقعا آدم پاکیه. اه زیادی پاکه!

3. میشه آشپزی یاد بگیرم 

4. شاید چیزای مثبت دیگه ای هم باشه

.......

یه کلاه ازین پشمالوها خریدم البته با الیاف مصنوعی، من به کسی که پوست حیوونای ملوس رو میکنه پول نمیدم، بعد مدت ها گشتن البته، بالاخره تو هوای سرد داستان سینوزیتم اذیت نکرد

......

امروز اولین بار بود که پیچ متری خریدم. فکر میکردم خیلی گرون باشه ولی یه متر پیچ 4 فکر میکنید چقدر؟ 1500 تومن :/

.......

نمیدونستم مردم انقدر راحت خوشحال میشن. این پیچه نیم مترش تو کیفم بود و نیم مترش مثل آنتن ازش زده بود بیرون بعد هر دو نفری که میدیدن منو هرهر کرکر میکردن. فروشنده های مغازه جوانم یکیشون از خنده غش رفت و بعدشم ازم عکسم گرفت :// میگفت یا این فیلمای دفاع مقدس افتادم :///// واقعا؟ یه سیخ؟! خدایاشکرت


.....

چایم تموم شد ...

  • ظریف

عدم قطعیت

شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۶، ۰۱:۲۷ ق.ظ

سلام دوستانم


چند وقتی بود میخواستم راجع به این موضوع بنویسم ولی میخواستم همه چی مشخص تر بشه. حالا که مشخص نمیشه مینویسم.

به شکلای مختلف شاید تو مکالمات روزانه ام اینا رو بهتون گفته باشم به هر حال..


حقیقت امر اینه که من برای شهریور امسال برای یکی از دانشگاه ها کانادا درخواست پذیرش داده بودم و پذیرفته نشدم. 

ایمیل پذیرفته نشدنم وسط این پست اومد:

لینک پسته



بعد مدتی یه اتفاقاتی افتاد که با یک استاد دیگه از همون دانشگاهه مصاحبه کردم و برای زمستون امسال (3ی ژانویه ی 2018) ((چند روز پیش)) پذیرش گرفتم که RA (دستیار پژوهشی، استخدام استاد میشه و استاد حقوق بهش میده.) ایشون بشم. 

82 روز پیش درخواست ویزا دادم، 22 اکتبر 2017. که اون داستان ترکیه رفتنه 2 روز بعدش بود.

که این پسته میشه


البته قبل و بعدشم راجع بهش نوشته بودم ولی روز انگشت نگاری توی VAC کانادا در استانبول اون پست هست. (وک یه جاییه که کسایی که برای ویزا درخواست میدن اگه از کشورای خاصی باشن باید برن انگشت نگاری کنند. برای کانادا اینجوریه. با مصاحبه فرق داره. اگه تو کشورشون نباشه باید یه جای نزدیک برن ...)


خلاصه 82 روز هست که در مکان جغرافیایی من در ژانویه ی 2018 عدم قطعیتی به اندازه ی فکر کنم 10.000 کیلومتر وجود داره. 


دقیقا بعد سپتامبر امسال سفارت کانادا تصمیم گرفته همه رو یکمی بیشتر چک کنه به لحاظ امنیتی و زمان گرفتن ویزا های تحصیلی به شدت افزایش پیدا کرده است. 


شخصی که ویزاش نمیاد دوتا حالت داره، یا استادش قبول میکنه که ترم شروعشو یه ترم بندازه عقب، یا این که نمیکنه. و حالا امروز من به استادم گفتم که ممکنه که دیر بشه و باید اون موافقت یا مخالفتش رو بگه با این تعویق انداختن(در اصطلاح Defer کردن). 


خلاصه این که دنیال یه چیزی میگشتم که سر صحبت رو تو وبلاگم برای این موضوع باز کنم. بنظر میاد که به بدترین شکل ممکنه هم اتفاق افتاد :)

 

در هر حال ... 

  • ظریف

دیالوگی

پنجشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۶، ۰۳:۱۴ ب.ظ
سلام
یه دیالوگ تو انیمیشن رییس مزرعه بود که میگفت
بابای اتیس بهش میگفت که یه مرد قوی از خودش محافظت میکنه یه مرد قوی تر از دیگرون.
خیلی شعارگونه بنظر میرسید اون موقع ها
ولی الان که بعضیا رو میبینم که خودشون رو وقف میکنن کار یه سری دیگه راه بیفته یا یه عده نون بخورن یا ...٬ با مال و وقت و سلامتشون٬ و حضورشونو حس میکنم میبینم که بودن یه مرد قوی تر چقدرر میتونه کمک کنه به آدمای دیگه
شاید در نهایت بهره ای برای خودشونم داشته باشه شاید بهره اش هم زیاد باشه ولی باید حساب کنیم که میتونستن اون کارو نکنن ولی اون موقع اون آدمای عادی بیشتر ضرر میکردن.
  • ظریف

اسنک ۲

شنبه, ۹ دی ۱۳۹۶، ۰۶:۰۰ ب.ظ

سلام

ملت دارن مملکت رو عوض میکنن(یا سعی میکنن) دغدغه من اسنکه :/

  • ظریف

اسنک

شنبه, ۹ دی ۱۳۹۶، ۰۱:۰۹ ب.ظ


سلام


کاری که توی بانک پاسارگاد مراحلش اینه :

۱- شماره گرفتن

۲- نشستن 

۳- یه درخواست تغییر رمز دادن و فرم رو پر کردن 

۴- ۳ دقیقه بعد گرفتن رمز جدید

توی بانک ملت روالش مراجعه به نزدیک ۵ نفر و پر کردن یه فرمی که فیلد های ناقصی داره و ۴۰ دقیقه الافی داره

فرق دولتی و خصوصی؟

----------------------

بیخیال این

امروز بعد ۵ سال رفتم صادقیه اسنک بخورم. خیلی هوس کرده بودم و تعریفش رو شنیده باشید یا نه رو نمیدونم ولی خیلی اسنکای خوبی داشت.

یه کانکسه که سر تا پاش رو با غلط گیر و ماژیک و .. یادگاری نوشتن و اسنک های پر و با کیفیتی داشت.

امروز با کلی ذوق رفتم و رسیدم اونجا ۱۰ تا دختر دبیرستانی جیغ جیغو و لوس، گند زدن به حالم. هر کدومشون گرفتن یه اسنکش و سس زدن بهش ۲ ۳ دیقه طول میکشید و همشم داد و بیداد میکردن.

خلاصه گند زدن به حالم. و برگشتم رفتم دانشگاه چون به این زودیا نوبتم نمیشد.

یه قسمت زیادی از دبیرستان رو اونجا بودیم یادش بخیر.


----------

بهتر ازین عکس از اون اسنکاش چیزی پیدا نکردم 

----------

قسمت بشه دوباره برم...

  • ظریف