نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۵۵۰ مطلب با موضوع «عمومی :: نظرات و تحلیلای شخصی!» ثبت شده است

گودبای

پنجشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۰۲ ب.ظ

سلام

دیروز کسری از بچه های آزمایشگاه SNE گفت که امروز گودبای پارتی دوتا از بچه هاییه که اپلای کردن منم بیام. بعد متوجه شدم که خود دکتر چینی (فامیلیشونه) این مراسم رو گرفتن و بچه ها رو یه جایی دعوت کرده بودن. کلا یکم عجیب بود چون معمولا کسی که داره میره شیرینی میده و ...

امروز اومدم و داشتم فکر میکردم به دلیلش تهش خودمو قانع کردم که دکتر لابد وضعش خوبه و کار عادی ایه براش این کارا. (20 نفر رو دعوت کردن خب هزینه داره)

بعد آخر ناهار که بچه ها هر کدوم یه چیزی گفتن دکتر خودش یه چیز جالبی گفت

ببینید دکتر کسیه که جاسوییچیش ، ماگش ، فکر کنم حتی تی شرتش مارک دانشگاه آلبرتا رو داره وخیلی متعصبه به دانشگاهش من قدیما فکر میکردم که یه نمه فاز غرب زدگی داره یعنی اولین باری که دیدمش همچین حسی داشتم ولی بعدا کاراشو دیدم نظرم عوض شد یکی از بهترین آدمایی که دیدم تو دانشگاهه و واقعا از ارتباط باهاش لذت میبرم. تو دوتا دانشکده کمتر از 5 نفر شبیه ایشون پیدا میشه. 

دکتر گفت به اون دو نفر که ببینید شما هر جای دنیا که برید و پیشرفتی داشته باشید موقتیه و ریشه های اصلی شما اینجاست. من رفته بودم کنفرانس توی فلان جا هر سوراخی رو میدیدی توش یه ایرانی بود. بعد اینام اسم خودشون رو میزارن فرار مغز ها. در حالی که این همه آدمای مختلف رو میگن مریم میرزا خانی  و. ... میگن من این رو قبول ندارم اونا حداکثر برای خودشون آدم مفیدی بودن و برای کشورشون سودی نداشتن. ریشه های اصلی شما اینجاست و مطمعن باشید که اگه اینجا کاری بکنید جای رشد بزرگتری دارید. توی کشور خودمون هر چقدر هم بگیم معیار سطح رفاه کمه و ... ریشه هامون اینجاست.

بعد به بقیه بچه ها گفت ببینید شما این جا وظیفه دارید که برای اینا جایی درست کنید که اینا پس فردا بدون مقایسه بتونن برگردن.

داشتم فکر میکردم نگه داشتن دو نفر که چند سال تو آزمایشگاهش بودن و برن یه چیزی یاد بگیرن برگردن و بعدا با هم بتونن محصول درست کنن شاید براش یه تومن می ارزیده که امروز خرج کرده. 

قانع شدم

  • ظریف

نامردی

دوشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۳۰ ق.ظ

سلام

نامردی تر از گذر اجباری زمان وجود داره؟ 

تمام حرکتایی که میکنیم انگار هیچ میشن. حداکثر یه مشت اطلاعات شیمیایی یا الکتریکی ازشون باقی میمونه به عنوان خاطر یا وبلاگ یا ... . خیلی نامردیه...

نمیخوام تقریبا هیچ وقت برگردم عقبا.. ولی بعد گوش دادن چند تا اهنگ خیلی قدیمی از چند تا انیمیشن که قدیما خیلی میدیومشون ازم قبول کنید یکم دپرس بشم.

.....

از 11 سال پیش یا 12 سال پیش... باورتون میشه؟ انگار همه ی اون آدما همه ی اون سالا همش یه تبدیل به یه مه یا یه چیز محو شده. اون آدما اون رابطه ها انگار وجود نداشتن اصن


خیلیاشونو تو اینترنت اصلا پیدا نمیتونم بکنم مگه میشه؟ بعضی وقتا واقعا حس میکنم توهم بودن

.نقطه سر خط...

  • ظریف

کتاب بد

سه شنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۲۴ ب.ظ

سلام 

بنظرم بدتر از نداشتن کتاب خوب برای خوندن داشتن کتابه بده که نشه تمومش کرد..

کتاب بد منظورم غیر جذابه


----

از وبلاگاتون بکاپ بگیرید

  • ظریف

نقطه سر خط

سه شنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۱۹ ق.ظ

سلام

دوست داشتم بدونم آیا اینا تاثیر اتفاقات چند وقت اخیره یا یه سری واکنش های درون بدن مثل واکنش های هورمونیه ؟

سخته که از انگیزه ی انجام و ادامه ی یک کار، صرفا تعهدی که به انجام اون داشتی برات دلیل ادامه باشه.

بیشتر به صورت روحی سخته به صورت جسمی قطعا کار کردن تو معدن یا ... سخت تره شاید روحی هم سخت تر باشه...

  • ظریف

حداقل!

چهارشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۴۵ ب.ظ

سلام!


بعضی چیزا هست موقعی که آدم میخواد لطف کنه اگه از یه حداقلی کمتر لطف کنه بهتره که اصن لطف نکنه!


مثلا سوار ماشین هستید و یکی رو میبینید که تا 80 درصد مسیرش با شما یکی هست بعد اونو سر 80% برسونید و بگید بقیشو پیاده برو خب بهتر بود اصن سوارش نکنید چون با ماشین دیگه تا 100 درصدش رو میشد بره


یا مثلا یه حییونی یه مشکلی پیدا کرده و داره جان به جان آفرین تسلیم میکنه بعد شما برید زخمشو ببندید و ولش کنید اون جایی که افتاده دو ساعت بیشتر زجر میکشه بعد میمیره.


یا تو یه کیس دیگه یه بچه گربه مادرش ولش کردتش شما بگیرید تو شرایط بدی بهش غذا بدید و بزرگش کنید خب بهتر بود که ...


66.67 درصد کیس هایی که گفتم مربوط به حیوونا شد ولی خب جاهای زیادی هست که بهتره آدم یا لطف نکنه یا اگه میکنه دیگه تا یه جای قابل قبولی لطف کنه

  • ظریف

مثبت نگری

دوشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۵۶ ب.ظ

سلام

شنیدید احتمالا ولی گفتنش خالی از لطف نیست

یکی میگفت بدتر از دیدن یه کرم توی سیب دیدن یه کرم نصفه توی گازی که از سیب زدیه.

برای گیلاسم صادقه البته.

  • ظریف

روی مغز آدم

چهارشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۶، ۰۶:۲۲ ق.ظ

سلام

به بچه های مکانیک داشتم میگفتم

تو کل مساحت دانشکده ی مکانیک کمتر از 1 درصد جاها هست که همزمان

1- تهویه

2- وایفای

3- پیچ گوشتی

باشه. یعنی امکان نداره این 3 تا رو بتونید با هم پیدا کنید. (بعضا دوتاش رو با هم یا یدونش رو هم سخته)

  • ظریف

پله برقی؟

دوشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۲۵ ق.ظ

سلام

دقت کردید این belt های پله برقی که دستمون رو میزاریم روش همیشه گرمه؟

با توجه که پلاستیکیه و عایق حرارته وقتی سطحش 10 15 درجه از محیط گرمتره واقعا باید اون محل اتصالش با فلز پله برقی گرم باشه.تازه ازون ور هم به فلز وصله که مقاومت حرارتی کمی داره

با توجه به جرم زیاد کل مجموعه داشتم فکر میکردم چقد توان داره تو این تلف میشه؟ باید زیاد باشه!

  • ظریف

باور کنید

دوشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۲۳ ب.ظ

سلام

یه بنده خدایی بود وقتی میخواست صحبت سیاسی کنه هشتگ نمیزاشت. از آسمون شهاب سنگ خورد تو سرش مرد.

حتما #هشتگ بزارید.

  • ظریف

هدف کوچیک

دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۰۱ ق.ظ

سلام

هدف باید یه چیزی باشه که بهش نشه رسید. 

دکتر فورد توی west world بود. یه همچین چیزی تعریف میکرد.


A greyhound is a racing dog. Spends its life running in circles, chasing a bit of felt made up like a rabbit. One day, we took it to the park. Our dad had warned us how fast that dog was, but... we couldn't resist. So, my brother took off the leash, and in that instant, the dog spotted a cat. I imagine it must have looked just like that piece of felt. He ran. Never saw a thing as beautiful as that old dog... running. Until, at last, he finally caught it. And to the horror of everyone, he killed that little cat. Tore it to pieces. Then he just sat there, confused. That dog had spent its whole life trying to catch that... thing. Now it had no idea what to do.

  • ظریف