نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۵۵۰ مطلب با موضوع «عمومی :: نظرات و تحلیلای شخصی!» ثبت شده است

برچسب

شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۱۱ ق.ظ

سلام

یه تیکه از فیلم برد من بود که خیلی دوست داشتم ولی زبونش طوری بود که مجبور شدم با یه بازنویسی مختصر فارسیشو بنویسم:

جاییه که ریگان به منتقد فیلم میگه که:

خب بزار نقدی که نوشتی رو بخونم، "بی نور" این یه برچسبه، "جزیی" ؟! داری منو مسخره میکنی؟! فکر کنم یه پنی سیلین لازم داری تا پاکش کنی، اون یه برچسبه. همشون برچسبن. تو فقط به همه چی برچسب میزنی. این کار خیلی تنبلیه. تو خیلی خیلی تنبلی. (به یک گل اشاره میکرد فکر کنم و ) تو میدونی این چیه؟ تو اصلا میدونی اون چیه؟؟ نمیدونی میدونی چرا؟ چون تو نمیتونی این و ببینی اگه بهش برچسب نزده باشی.

تو تمام اون نویز های تو سرت رو با دانش واقعی اشتباه میگیری

منتقد بهش میگه تموم شد؟

میگه که نه تموم نشده، اینجا هیچی راجع به تکنیک نیست هیچی راجع به ساختار نیست! هیچی راجع به تمایلات نیست! یه مشت نظر آشغاله که پشتشون یه مشت مقایسه آشغال تره. 

تو یه چند تا پاراگراف مینویسی و برات هیچ هزینه ای نداره. تو هیچی رو به خطر نمیندازی. من یه بازیگرم و همه چیم رو برای این بازی به خطر انداختم و ...


خیلی دوست دارم این دو مورد آدم رو خفه کنم

1- کسایی که مث این بنده خدا روی همه چی برچسب میزنن. مثلا تو یه بحث کاری ندارن چی گفته میشه. به صحبتی که مخالفشون باشه برچسب میزنن. توضیحش سخته

2- کسایی که بدون توجه به زحمت یه نفر و بدون این که خوشون رو جاش بزارن کار یکی رو با یک کلمه نقد میکنن و ... منظورمو متوجهید دیگه. در حالی که سطحشون حتی پایین تره.


این دو مورد آدم رو به کررات تو سیاست میشه دید. مخصوصا روزنامه نگارا و .. تو زندگی شخصی هم زیاده. البته آدمایی که همچین سیستمایی دارن معمولا خودشون خیلی ارزش خاصی ندارن ولی اگه مجبور به تحملشون باشید واقعا سخته. (خداروشکر خیلی وقته ازینا نداریم. یا حداقل از دور سعی میکنیم سلام احوال پرسی کنیم)

  • ظریف

ماه صیام؟

پنجشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۲۹ ب.ظ

سلام

بزارید اینجوری به قضیه نگاه کنیم. پرورش روح آدم خب یه چیزی مثل پرورش جسم هست و مهمه مثلا همونطور که غذا میخوریم تا جسممون سالم بمونه یه سری کارا برای بالانس کردن وضعیت روح هست. 

مثلا مرتاض ها پدر جسمشون رو در میارن و با ریاضت های خفت روحشون رو خیلی قوی میکنن ولی خب تو دین ما به طور متعادل تر یه چیزایی گفته شده

مثلا این که روزی 5 بار آدم خودش رو موظف به انجام یه کار به خصوص کنه و مجبور  کنه خودشو که انجام بده

یا چیزای دیگه

ولی خب همون طور که مثل دانشجو ها در طول ترم هیچی درس نمیخونن معمولا ما هم تو سال خیلی جدی نمیگیریم این کارای مربوط به روحو. بنظرم خدا یه چیزی مثل امتحانای ترم برای ما گزاشته که تو این یه ماه مجبور باشیم مثل دانشجو ها که مجبوری درسه رو میخونن اون قوای از دست رفته روحمون رو برگردونیم.


ولی از حق نگذریم نمیدونم تا اخر ماه زنده میمونم یا نه با این شدت گرما!! 

  • ظریف

فارغ!

چهارشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۱۶ ب.ظ

سلام

امروز بعد یک سال از تموم شدن 4 سال کارشناسی بالاخره اجازه جشن گرفتن رو بهمون دادن. جالب بود.

نمیدونم، حسن میگفت که ناراحت بود چون خیلی ازین افراد رو آخرین باره که میبینیم و ...

ولی خب من چند وقتیه یه واقعیتی رو پذیرفتم که ما قرار نیست خیلی باهم باشیم درنهایت تنهاییم و تو لحظه هایی که کنار هم ایم میتونیم از هم استفاده کنیم مثلا تو یه کار مهندسی به هم کمک کنیم یا این که یه موضوع احساسی باشه. تهه تهش قرار نیست همیشه دو نفر آدم با هم باشن حالا چه برسه به صد نفر آدم که شاید تو 6 ماه اخیر 20-30 تاشونو دیده باشیم...


حس عحیبی بود نمیشد البته ناراحت نبود ولی خب سعی کردم اگه برام مهم نیست بهش فکر نکنم...


-------------------------------------------------------------------

جالبه افزایش خازن فیلتر برا ولتاژ تو خروجی مدار تصحیح ضریب توان مدار رو پایدار میکنه و افزایش از یه حدی بیشتر تو ورودیش مدار رو ناپایدار میکنه و کاهش از یه حدی کمتر تو ورودیش مدار رو بازم ناپایدار میکنه... 


-----------------------------

یه کتاب داستان هست چند ماهه تو مترو میخونمش مثلا هر دفعه 2-3 صفحه. اوایل همش فکر میکردم که هیچ وقت با این سرعت تموم نمیشه ولی امروز دیدم که هه، مثلا از 300 صفحه 270 صفحهش رو خوندم... جالبه که کم کم انقد زیاد شد.


  • ظریف

اعتماد!

شنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۲:۱۷ ق.ظ

سلام

میگن که زمان کارکرد یا طول عمر یه وسیله الکترونیکی مقدار زیادیش به قوام و کیفیت مدار تغذیه اش بستگی داره. حالا تو این فرصت عزیز به نظرم یه مقدار سکوت کنیم برای اون آقایی که داده مدار تغذیه ی دستگاهشو ما بسازیم. 


این دوتا ترانس پالسی که گزاشتم هم با سلف تستری که محمد درست کرده بود تست کردم و نتیجش با ولتاژ 15 ولت به صورت زیره:



حال توضیح ندارم به دلیل ضد حالی که الان خوردم. خلاصه نشون میده که اولیه ظرفیتش حدود 120ولت.میکرو ثانیه اس

دومی هم 300 ولت.میکروثانیه 

خوب بود فروشنده ها هم اینا رو میدونستن ...


--------------

بعضی وقتا وسط PCB زدن در 2 شب یهویی به ذهن آدم میزنه که یه پست بنویسه و بعضی وقتا وسط نوشتن اون پسته ایمیلشو چک میکنه و یه ضد حال اساسی میخوره که گند میزنه تو هم نوشتنش هم PCB زدنش هم فیلمی که داره گوش میده هم ...

بعضی وقتا به قول فالت maybe the world is not a wish granting factory یا به طور سنتی شاید خیری توش باشه

  • ظریف

حرف

پنجشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۷:۴۷ ب.ظ

سلام

چیزی که آسونه بحث کردنه.

وقتی به کار کردن میرسه باید دید این آدمایی که صبح تا شب کل مملکت رو نقد میکنن رو دید خودشون چه کاری میتونن بکنن. که کم هم ندیدم که تو مقام عمل چجوری عمل میکنن. یه جوری ذات نژادمون اینجوریه که حرف زیاد میزنیم. هیچ وقت این مقایسه رو دوس ندارم ولی تعداد شاعرامون و نویسنده هامون رو با دانشمندای مطرحمون خیلی خیلی راحت میشه مقایسه کرد. بازم میگما این مقایسه رو دوس ندارم.

بیرون گود نشستن و لنگش کن گفتن خیلی ساده تر از کشتی گرفتنه

  • ظریف

پلن G

دوشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۲:۲۵ ق.ظ

سلام 

اخیرا متوجه شدم که آدم نباید صبر کنه اتفاق بد بیفته بعد دنبال راه حل باشه. اگه مثلا سه تا حالت ممکن رو موازی جلو ببریم و مثلا 80 درصد سرمایه رو روی حالت اول 15 درصد روی حالت محتمل بعدی و 5 درصد روی حالت خیلی غیر محتمل بزاریم ،، در نهایت هزینه ی کلی به احتمال خیلی زیاد کمترزین خواهد شد که صبر کنیم حالت 1 رو جلو ببریم اگه نشد بریم سراغ 2 بعد 3.

حالا با این مقدمه خواستم بگم که اگه چند درصد احتمال داره در چند ماه آینده کشور به ونزوئلا تبدیل بشه به لحاظ ارزش پول، از الان بهتره یه قسمتی از پولمونو بزاریم و مواد خوراکی فاسد نشدنی و دارو های اولیه رو تهیه کنیم همچنین بخشی از پولمون رو به طلا یا ارز های معتبر مثل یورو یا دلار تبدیل کنیم که وقتی 

تو فروشگاها شورش شد و یا احیانا ارزش ریال 0.001 الان شد فکر چاره بوده باشیم.

Just saying البته.

میشه هم این کارو انجام نداد. :) 

  • ظریف

تربیت

جمعه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۹:۳۵ ب.ظ

سلام

به بچه هاتون بنظرم یاد بدید یکم دریده باشن

مودب بودن زیاد کاربرد اون چنانی ای تو زندگی بزرگسالی نداره

  • ظریف

Case

شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۱۲ ب.ظ

سلام

اگه تو موقعیتی قرار بگیرم که یه معتاد با سرنگ آلوده به ایدز در حالی که دستشو بسته که رگش بزنه بیرون و هرویین تزریق کنه و ... به سمتم بیاد و از طرف مقابل یه نفر سیاست مدار طرف دیگه باشه که اونم به سمتم بیاد، میرم میپرم بقل معتاده و ازش کمک میخوام که یه وقت سیاست مداره منو آلوده خودش نکنه.

  • ظریف

باور غلط

سه شنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۶، ۱۱:۰۹ ب.ظ

سلام

همیشه فکر میکردم خازن توی خروجی مبدل هرچی بیشتر باشه بهتره.

امروز دیدم که دو تا چیز بد داره.

1- پیک جریان سلف فیلتر رو زیاد میکنه چون ولتاژ سلف یه ورش خیلی ثابته و یه ورش بخاطر ریپل ورودی بالا پایین میره.

2- کنترل رو سخت میکنه کمی

---------------------------------------------

هر روزی که کتابمو در میارم و میخونم. هر دفعه هم با خودم میگم امشب میرم اینو مینویسم ولی یادم میره:

حالا این دفعه یادم موند.

میخواستم بنویسم که از نویسنده های رمان میترسم! آدمای عجیبی به نظر میان، شما فکر کن راجع به 5-6 نفر که وجود خارجی ندارن، 400 صفحه داستانشون رو بنویسه کسی! خب این بشر آدم عجیبیه!

یه چیزی رو هم خیلی دوست دارم، این که این 5-6 نفر آدمی که تو ذهنشن بعد از داستان چی میشن ؟ وقتی با یه سری آدم این همه نزدیک باشی که 400 صفحه ازشون بنویسی چجوری نویسنده خداحافظی میکنه ازشون؟ همیشه تو ذهنم اینجوری جواب میدم که فکر کنم جایی نمیرن و همون جا زندگی میکنن، تو داستان بعدی هم هنوز تو ذهن نویسنده هستن ولی این دفعه راجع به اینا نمینویسه راجع به کسایی که چند تا خونه اونور تر ازینا هستن مینویسه.


یعنی نویسنده تو مخش یه شهر داره که دارن زندگیشونو میکنن! اینم ترسناکه!


  • ظریف

سیاست

پنجشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۶، ۱۰:۳۸ ب.ظ

سلام

داشتم فکر میکردم که چقد خوشبحالمه که خیلی خودمو وارد خیلی مسائل نکردم از همون اول، مسائل سیاسی تو دانشگاه منظورمه. 

دکتر فرهاد رهبر روز اول اومد گفت که مهره ی بازی این جناح های سیاسی نشید، نظر سیاسی داشته باشید ولی مهره اینا نشید. تو تمام سال ها به صورت میلیمتری با مرز این صحبت حرکت کردم و الانم خوشحالم واقعا. 

قاطی این چیزا شدن، بدون این که آدم بفهمه چشم آدم رو کور میکنه و گوش آدم رو کر میکنه و حافظه آدم رو از "نظر ها" به جای "واقعیت ها" پر میکنه. 

نمیدونم چجوری این اتفاق میفته ها، مگه حقیقت یکتا نیست پس چجوریه که این برداشت های مختلف از حقیقت خیلی راحت میفته رو واقعا نمیدونم.

--

:)


  • ظریف