نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

Drafts from a drifter/ English
ticheart.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۵۶۳ مطلب با موضوع «عمومی :: نظرات و تحلیلای شخصی!» ثبت شده است

Case

شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۱۲ ب.ظ

سلام

اگه تو موقعیتی قرار بگیرم که یه معتاد با سرنگ آلوده به ایدز در حالی که دستشو بسته که رگش بزنه بیرون و هرویین تزریق کنه و ... به سمتم بیاد و از طرف مقابل یه نفر سیاست مدار طرف دیگه باشه که اونم به سمتم بیاد، میرم میپرم بقل معتاده و ازش کمک میخوام که یه وقت سیاست مداره منو آلوده خودش نکنه.

  • ظریف

باور غلط

سه شنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۶، ۱۱:۰۹ ب.ظ

سلام

همیشه فکر میکردم خازن توی خروجی مبدل هرچی بیشتر باشه بهتره.

امروز دیدم که دو تا چیز بد داره.

1- پیک جریان سلف فیلتر رو زیاد میکنه چون ولتاژ سلف یه ورش خیلی ثابته و یه ورش بخاطر ریپل ورودی بالا پایین میره.

2- کنترل رو سخت میکنه کمی

---------------------------------------------

هر روزی که کتابمو در میارم و میخونم. هر دفعه هم با خودم میگم امشب میرم اینو مینویسم ولی یادم میره:

حالا این دفعه یادم موند.

میخواستم بنویسم که از نویسنده های رمان میترسم! آدمای عجیبی به نظر میان، شما فکر کن راجع به 5-6 نفر که وجود خارجی ندارن، 400 صفحه داستانشون رو بنویسه کسی! خب این بشر آدم عجیبیه!

یه چیزی رو هم خیلی دوست دارم، این که این 5-6 نفر آدمی که تو ذهنشن بعد از داستان چی میشن ؟ وقتی با یه سری آدم این همه نزدیک باشی که 400 صفحه ازشون بنویسی چجوری نویسنده خداحافظی میکنه ازشون؟ همیشه تو ذهنم اینجوری جواب میدم که فکر کنم جایی نمیرن و همون جا زندگی میکنن، تو داستان بعدی هم هنوز تو ذهن نویسنده هستن ولی این دفعه راجع به اینا نمینویسه راجع به کسایی که چند تا خونه اونور تر ازینا هستن مینویسه.


یعنی نویسنده تو مخش یه شهر داره که دارن زندگیشونو میکنن! اینم ترسناکه!


  • ظریف

سیاست

پنجشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۶، ۱۰:۳۸ ب.ظ

سلام

داشتم فکر میکردم که چقد خوشبحالمه که خیلی خودمو وارد خیلی مسائل نکردم از همون اول، مسائل سیاسی تو دانشگاه منظورمه. 

دکتر فرهاد رهبر روز اول اومد گفت که مهره ی بازی این جناح های سیاسی نشید، نظر سیاسی داشته باشید ولی مهره اینا نشید. تو تمام سال ها به صورت میلیمتری با مرز این صحبت حرکت کردم و الانم خوشحالم واقعا. 

قاطی این چیزا شدن، بدون این که آدم بفهمه چشم آدم رو کور میکنه و گوش آدم رو کر میکنه و حافظه آدم رو از "نظر ها" به جای "واقعیت ها" پر میکنه. 

نمیدونم چجوری این اتفاق میفته ها، مگه حقیقت یکتا نیست پس چجوریه که این برداشت های مختلف از حقیقت خیلی راحت میفته رو واقعا نمیدونم.

--

:)


  • ظریف

جایگزینش چیزی نیست

چهارشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۶، ۰۷:۱۷ ب.ظ

سلام

موقعی که آدم از بیکاری و دو سه تا چیز دیگه اعصابش خورده بنظرت چی میتونه بهتر از یه غذای فست فودی چرب پر کالری کاملا مضر برای بدن حالشو جا بیاره؟ هیچی!

مخصوصا این که خودت درست کرده باشی!

  • ظریف

این حجم

دوشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۶، ۰۹:۲۹ ب.ظ

سلام

کسایی که از نزدیک میشناسم که اکثرا اینجوری نیستن ولی اگه شخصی هستید که وقتی یه گربه میبینید بهش سلام میکنید یا حالشو میپرسید یا وقتی میو میکنه بهش میگید آره میدونم یا در جوابش میو میکنید باید بگم که کاملا حق رو بهتون میدم و درکتون میکنم. 

بعضی وقتا یه جوری این حیوونا آدمو نگاه میکنن که انگار واقعا دارن به حرف آدم گوش میدن. خوبیشونم اینه که جواب نمیدن و توصیه نمیکنن فقط گوش میدن. 

البته یکم بدلیل عدم تکامل مغزشونم هست ولی اینجای زندگی رو دوست دارم واقع نگر نباشم.

  • ظریف

جنبه

شنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۶، ۰۳:۴۱ ب.ظ

سلام

یه واقعیتی که درباره پسر ها هست اینه که موقعی که میخوان از هم تعریف کنن معمولا از هم تعریف نمیکنن یا در شرایطی برعکسشو استفاده میکنن(افعال معکوس، یعنی با شوخی گند میزنن به طرف و تهش یه اشاره کوچیکی به خوب بودن میکنن)

حداقل تا اونجایی که دیدم به جز موارد کاری، تو خیلی جاها مثل تیپ یا کار هنری احیانا یا ... صادقه.

حالا مشکل جایی پیش میاد که از یه نفر تعریف کنید

مثلا بگید که عه چه عکس خوبی انداختی، یه جوری سیستمش قاطی میکنه و به اشباع میره. در حالت خوبش تا چندین هفته باید عکسایی که میندازه رو تحمل کنید( دو نمونه دارم یکی خودم که زود اثرش تموم شد یکی دوستم که یه دوربین حرفه ای گرفت و یه پیج اینستا زد و ماهانه ترابایتت ها عکس مینداخت تا چند ماه)

یا بگید ریش بهت میاد( خودم که زیاد این برام معنی نداره :) ولی خب افرادی که یک سال چونشون رو نمیبینید بعدش رو زیاد دیدم.

یا تو باشگاه یه تعریفی کنید ازش، تا عضله هاش رو قدر خرس نکنه دست بر نمیداره.(یا میشناسید نمونشو یا این که گفتنش لطفی نداره :) )

یا این که بگید خوب مینویسی (یه کتاب نوشت و بعد 4 ماه نوشتن همشو پاک کرد :)) این جالب بود واقن )


نمیگم برای همه صادقه ولی میتونم بگم که احتیاط شرط عقله تو مواقع 90% صادقه.

البته جالبه ها بعضی وقتا این کارو کردن الان که بهش فکر میکنم.


خلاصه همین. ازین نمونه ها زیاده و یه نفرو از سیر زندگی عادیش به شدت خارج میکنه تعریف نادرست از یه پسر. حواستون باشه :)

  • ظریف

آخرسالی

دوشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۱۰ ب.ظ

سلام


آخر سالی صحنه های خوشحال کننده و ازون ور ناراحت کننده خیلی زیادی آدم میبینه.

صحنه های خوشحال کنندش که خودتون بهتر میدونید بهار و خرید مردم و ... و ناراحت کنندشم به وجود اومدن شغلای دم عیدی که خیلیاش دیدنشم آدمو دپسرده میکنه.


حالا بیخیال اینا، اگه یه فیلتر بزاریم و خوباشو ببینیم، بین خوباش یه مورد چند روزیه توجهمو جلب میکنه، اونم رفتن دانشجو ها (یا ...) که خونشون تهران نیست به سمت خونوادشونه، دقیق تر بخوام بگم:

شنیدن صدای چرخ چمدون روی سنگای خیابون بغل دانشگاه که یه پسر یا دختری داره میکشه دنبال خودش و داره میره به سمت مترو یا تاکسی ها که بره ترمینال یا راه آهن که بره پیش خونوادش، خیلی خوبه، یه کیلو انرژی مثبت به آدم میده. حتی آدم از بغلشون رد میشه تاثیرشو میزاره.


ممکنه خودم خیلی تجربه زندگی مستقل دور از خونواده رو نداشته باشم ولی یکمی که داشتم میدونم چقد رو اعصاب و سخت میتونه باشه. هر چقدر هم که بگذره بازم عادت کردنی نیست و آدم بره خونه میبینه چقدر چقدر چقدر بهتره.

از همین تریبون میگم دمتون گرم.


  • ظریف

روز 20.12.93

يكشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۲۷ ق.ظ

سلام

انقد مشغول کارای بیخود بودم که یادم رفت تولد سه سالگی عشقم رو تبریک بگم. بله وبلاگمو میگم. جایی که تو 700 800 روز تقریبا یه روز در میون به صحبتای من گوش داده. و تازه خیلیاشو یادش مونده.


-پ.ن. : عذر بدتر از گناه: فکر میکردم 26 ام تولدشه. میخواستم سورپرایزش کنم 


پ.ن. 2 : از حسن و مهدی و علی.س و علی.ب و مخصوصا بیژن گله دارم از اولی برای این که یکی دوساله وبلاگش به روز نشده، دومی که اصن ولش، سومی که پاک کرد وبلشو، چهارمی و پنجمی هم که دیر به دیر که چه عرض کنم خیلی دیر آپدیت میکنه. ازین جهت مخصوصا بیژن که دیونش سایتش منو به نوشتن علاقمند کرد ولی خودش قرنی یه بار پست میزاره.


پ.ن. 3 : پدر بزرگای ما همسن ما 2 تا بچه داشتن اونوقت من عین خلا دارم به چند صد خط کد که داره تو یه سرور ران میشه روی یه برنامه، تولدشو تبریک میگم. به کجا داریم میریم؟! 


پ.ن. 4: مرسی این تراوشات ذهن بیمار رو میخونید :) وبلاگ به خوانندش زندست.

  • ظریف

ترس از تعریف

شنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۲۹ ب.ظ


سلام 

راستش من یکمی از تعریف کردن از کسایی که نمیشناسمشون میترسم. مثلا خیلی وقتا دوست دارم از بعضی مغازه ها(از چینش یا خود مغازه دار یا ...) تعریف کنم و یا از یه کار مهندسی که یه نفر کرده یا خیلی چیزای دیگه ولی یه دیالوگ از Pulp fiction هست که باعث میشه این احتمال رو بدم که طرف اعصاب نداشته باشه یا ... 


[Jules, Vincent and Jimmie are drinking coffee in Jimmie's kitchen

Jules: Mmmm! Goddamn, Jimmie! This is some serious gourmet *! Usually, me and Vince would be happy with some freeze-dried Taster's Choice right, but he springs this serious GOURMET * on us! What flavor is this? 

Jimmie: Knock it off, Julie. 

Jules: [pause] What? 

Jimmie: I don't need you to tell me how * good my coffee is, okay? I'm the one who buys it. I know how good it is. When Bonnie goes shopping she buys **. I buy the gourmet expensive stuff because when I drink it I want to taste it. But you know what's on my mind right now? It AIN'T the coffee in my kitchen, it's the dead n* in my garage.  
  • ظریف

کمبود

يكشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۵۴ ب.ظ

سلام

بنظرتون تو جاهایی که تو دانشگاه کارکردم(آزمایشگاه ها و کارگاه ها و نمایشگاه و ...) کمبود چی خیلی ملموس بوده؟

یعنی چه وسیله ای همه جا کمبودش احساس میشه؟

اگه حدس زدید؟

بله پیچ گوشتی.

شاید خیلی بی مزه و لوس به نظر بیاد این پست ولی یه چیز جالبی رو نشون میده که دانشجو ها اصلا به ابزار کارشون دقت نمیکنن. 

فرض کنید طرف توی دانشکده مکانیک میخواد یه رباتی بسازه میره "قطعه های مصرفی" که میخواد رو میگیره مثل پیچ، لولا، موتور و ... . بعد میاد میبینه ا مثلا آچار آلن نداره یا پیچ گوشتی بدرد نخور داره. باید بره دنبالش بگرده و از یکی بگیره.

یا مثلا تو برق طرف یه مدار میسازه امپدانس 200 گیگااهم رو اندازه بگیره. بعد میبینه ابزار کالیبره کردنش یا ورودی دادن بهش رو نداره و یا باید برد رو بندازه دور یا سمبل کنه بره.

ولی آدمای حرفه ای رو که میبینیم، مثل مهندسایی که کار جدی انجام میدن یا پزشکا یا آشپز ها(مثلا آشپزا رو گفتم که یه آشپزی بود چاقویی که باهاش کار میکرد انقدر تیز بود که من و شما اصلا نمیتونستیم باهاش کار کنیم، انگشتمونو از دست میدادیم تو کمتر از 10 دقیقه) یا ... همشون ابزار کارشون رو از بهترین نوع انتخاب میکنن (تا جایی که بودجه داشته باشن) چون داشتن ابزار نا مناسب "منابع رو از بین میبره" منابع میتونه یه پیچ باشه یه وقتی باشه و ...

آقای شکر آبادی بود اومده بود به بچه های آزمایشگاه میگفت که شما تا وقتی اجاره ندید نمیتونید کار درست انجام بدید. جا برا خودتون نیست و پولشم نمیدید پس وقت بینهایت دارید برای همین کارتون حرفه ای نمیشه.

ازین جور چیزا و... 

  • ظریف